نشریه کاغذ احوال
نشریه کاغذ احوال
خواندن ۳ دقیقه·۳ ماه پیش

مرز ما آزادگی است!

انتخابات ۸۸ آخرین روزهای منتهی به رأی‌گیری را سپری می‌کرد. سایه‌ی سنگین دوقطبی بر فضای سیاسی کشور با وجود تزریق تحرک و پویایی در جامعه، آژیر خطر را برای برخی ارزش‌ها به صدا درآورده بود.
رفته‌رفته شعارها رنگ و بوی رادیکالیسم می‌گرفت. در یک طرف ماجرا، تیر برخی از شعارها، ارزش‌هایی را نشانه گرفته بود که تا به امروز، بخشی از نقاط اشتراک بین جناح‌های سیاسیِ به‌رسمیت شناخته‌شده در جمهوری اسلامی را تشکیل می‌دادند. ارزش‌هایی که ارتباط آن با انقلاب اسلامی، شاید و به تعبیری، ماهیتی و وجودی‌ست. از بین آن شعارها، برخی حال و هوای متفاوتی داشتند. بوی نوعی "ملی‌گرایی" همراه با تلاش برای زدودن "هویت جهانی انسان ایرانی"، که پس از انقلاب اسلامی شکل تازه‌ای به خود گرفته بود، بسیار محسوس بود. هویتی که جدای از ریشه‌های قومی و ملّی، مرز خود را فراتر از آن و تا هر جا که آزاده و آزادگی یافت شود ترسیم کرده بود.
"نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران"
این یکی از پرتکرارترین شنیده‌هایی است که از ایام تبلیغات انتخابات ۸۸ توسط هواداران جنبش سبز تا به امروز، توسط برخی از گروه‌هایی که به بهانه‌های مختلف، از اقتصاد گرفته تا آزادی‌های مدنی، دست به اعتراض می‌زنند، شنیده می‌شود.
در واقع همان‌طور که مشهود است، هدف اصلی این شعارها ساخت دوگانه‌ای کاذب بین منافع ملی و حفظ هویت ملی با نگاه جهانی و فراملی‌ای است که در انقلاب اسلامی و آرمان‌های او برای انسان‌سازی، ریشه‌ای بنیادین و جدانشدنی دارد.
اما چه می‌شود که شهروندی ایرانی که حتی سابقه‌ی زیست در دوران فوران انگیزه‌های انقلابی را دارد، تن به بازگو کردن این شعار داده و عمل به آن را به عنوان راه‌حلی برای رهایی از مشکلات، اعم از اقتصادی، فرهنگی و ... می‌داند؟
جدای از معضلات اقتصادی که تاثیر خود را بر این جنس کنش‌گری‌ها می‌گذارد، بدیهی است که باید با نگاه فرهنگی نیز این آسیب‌ها را واکاوی کرد.
قبل از نوشتن این یادداشت در این فکر بودم که چگونه می‌شود به این امر، با وجود لکنت در سواد و قلم، با نگاهی سیاست‌گذارانه پرداخت. این‌طور به نظرم آمد که شاید طرح چند پرسش ساده ناظر به چرایی رخ‌دادن این‌گونه حوادث در سطح جامعه، در چنین شرایطی مناسب‌تر باشد:
چرا با وجود گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی و با در اختیار داشتن ابزار آموزشی و بسترهای مناسب، ایده‌های فراملی در کنار ساخت هویت ایرانی و ملّی افراد و متناظر با آن، نباید رشد کند؟ چرا باید کماکان این آرمان‌ها به سبب غبارآلود بودن افق‌های پیش‌روی آن، نزد افکار عمومی بعضاً مبهم و ناشناخته باقی بمانند؟ چرا با وجود در اختیارداشتن رسانه، در موقعیت های مناسب ارتباط مناسب بین ذهن و دل مخاطب با مفهوم مورد نظر برقرار نمی‌شود؟
و چندین چرای دیگر که احتمالاً مخاطب‌های اصلی آن، نهادهای تصمیم‌ساز و حکمران، به ویژه در امور فرهنگی هستند...


✍🏼 یادداشتی از امیرحسن نصیری‌پور؛ مسئول هسته‌ی حکمرانی و سیاست‌گذاری انجمن علمی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع)

🎙شما می‌توانید این یادداشت را با صدای گرم محسن رجبی در کانال‌های انجمن علمی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات بشنوید:

ble.ir/isccssa

eitaa.com/isccssa

t.me/dawat_isu

افکار عمومیامام صادقفلسطینغزه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید