لحظه به لحظه از ایام زندگی برایمان معنایی دارد. هرکدام از ما گذشتهی غمانگیز یا خاطرات خوشی را به خاطر داریم. اینها بخشی از گذشتهی ما هستند که قرار است ما را تا مرگ همراهی کنند. یکی از دورانی که همگی تجربهاش کردهایم، دوران «نوجوانی» است. ایامی که همراه خود تناقضات بسیار زیادی دارد. نوجوانی دورهای پر از افراط و تفریطهاست. مملو از صفر و یک دیدنهاست.
استوارت هال، نظریهپرداز فرهنگی، آن را دورهی تناقضهای ویرانگری میداند که فرد همزمان تجربهشان میکند: «بیشفعالی و تنبلی، سرخوشی و افسردگی، خودمحوری و فداکاری، گستاخی و خجالتزدگی، دلسوزی و بیرحمی، رادیکالیسم و محافظهکاری».
نوجوانی دورهای است که در آن همهچیز «بحرانی» است. بحرانهایی که برخلاف داستانهای سینمایی، بیش از آنکه در جهان بیرون باشد، در جهانِ درونی نوجوانان در جریان است. این بحران ناشی از قرارگرفتن در وضعیتی ناگهانی است که نوجوان مجبور به "تصمیمگیری" میشود. او باید مشخص کند که در آینده میخواهد چه آدمی بشود؟ و چه شغلی را در پیش بگیرد؟ درحالیکه در خود چنین تصمیمگیریهای بزرگی را نمیبیند!
اریک اریکسون، نوجوانی را دورهی «بحران هویت» میدانست. مرحلهای که فرد میبایست به هویتی یکپارچه برسد، وگرنه در گردابِ «ابهام نقش» میافتد. اریکسون میگفت دلیل رفتارهای عجیبوغریب نوجوانان این است که آنها "در جستوجوی هویت خویش هستند."
نوجوانی زمانهی اولین تصمیمها و اولین تجربههاست؛ لحظهی نگاه به خود در آینههاست؛ قرار است نقاش شخصیت خویش شوی. درحالیکه تا پیش از آن برای راه رفتن در خیابان، دستانت را به دیگران میسپردی! نوجوانی لحظهایست که قرار است ذرهذره مستقل شوی. و این مسیر را به تنهاییرفتن، بسیار دشوار خواهد بود...
به نظرم مهمترین کمک ما به نوجوانان برای شکلگیری هویت آنها، "الگوپردازی" است؛ به طوری که آنها، آیندهی موفق خویش را در الگوی خود تماشا کنند.
اما چه کسی قرار است نقش "الگوی نوجوانان" را ایفا کند؟
در ابتدا به نظر میآید شخصیتهای مطرح ورزشی و هنری، الگو و سرمشق نوجوانان قرار گرفتهاند. اما مسئله پیچیدهتر از این حرفهاست.
در زمانهای که با رشد تغییرات تکنولوژی روبهرو هستیم و به تبع آن، تغییرات اجتماعی بیش از پیش، با سرعت در حال رقم خوردن هستند، بزرگسالان به صرفِ سن بالا و تجربهی بیشتر، نمیتوانند الگوی مناسبی باشند.
سرعت دنیا آنقدر زیاد شده است که مدام باید در حال بهروزشدن باشی و اگر لحظهای درنگ کنی، از قافلهی دنیا جا میمانی! در چنین شرایطیست که دیگر، نوجوانان نه تنها بزرگسالان را الگوی خود قرار نمیدهند، بلکه آنان را موجوداتی «تاریخ مصرف گذشته» میدانند.
و اینجاست که ظرافت نظریهی اریکسون آشکار میشود: «نوجوانان، نسلهای قبلی را تاریخمصرفگذشته میدانند و به جای الگوگرفتن از آنها، به "همسالان" خود پناه میبرند.»
✍🏼 به قلم محمدحسام نجفطرقی؛ مسئول هستهی علوم اجتماعی انجمن علمی دانشجویی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات
🎙شما میتوانید این یادداشت را با صدای گرم امیرمحمد عربپور در کانالهای انجمن علمی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات نیز بشنوید:
ble.ir/isccssa
eitaa.com/isccssa
t.me/dawat_isu