«دشمن دو نقطهی اساسی را هدف گرفته: یکی وحدت ملی، یکی امنیت ملی. وحدت ملی مهم است؛ نگذارید وحدت را به هم بزنند. وحدت یعنی چه؟ یعنی در مسائل اساسی کشور، آنجایی که پای منافع ملّت در میان است، اختلافات مذهبی، اختلافات سیاسی، اختلافات گروهی، اختلافات قومی باید به کنار گذاشته بشود؛ همه باید در کنار هم باشند، اقوام مختلف در کنار هم، مذاهب مختلف در کنار هم؛ آنجایی که یک جهتگیری مشخصی هست، این وحدت مهم است.»
این بخشی از سخنان رهبر انقلاب در یک دیدار مردمی با اهالی سیستان و بلوچستان است و همانطور که از همین چند جملهی منتخب ایشان برمیآید، خلاصهی کلام این است که دَرِ منافع ملی بر پاشنهی وحدت ملی میچرخد. آنچه باعث روشنتر شدن اهمیت ماجرا بیش از پیش میشود، مخاطبی است که آن روز در حسینیهی امام خمینی(ره) حضور داشتند. سیستان و بلوچستان جایی است که از ابتدای انقلاب تاکنون به علت همزیستی مذاهب و قومیتهای مختلف کنار یکدیگر، حس طمع دشمنانِ وجودی ایران را تحریک کرده و همواره تحت هجوم اصحاب جنگ نرم آنها بوده است. پس توجه به این نکات باید به اولویتبخشی ما به مسائل، چه در سطح عموم و چه در مقام سیاستگذار، جهت بدهد.
اما در سطح حکمرانی باید چه رویکردی داشت؟ از چه مفاهیمی برای استحکام وحدت ملی باید استفاده کرد؟ آنچه در این یادداشت اختصاراً به آن میپردازیم، اهمیت توجه به مفهوم هویت ملی در سطح حکمرانی فرهنگی است.
با نگاهی تاریخی به جغرافیای فرهنگی ایران، شاهد کثرت و تنوعی انبوه در اقوام و مذاهب هستیم؛ اما همهی این تفاوتها زیر یک چتر و تحت عنوان "هویت ایرانی" به وحدت میرسند. با این وجود، شاخصهها و مؤلفههای این هویت چیست؟
اندیشمندان غربی در نظریات و دستهبندیهای مختلف سعی بر تعریف یک چهارچوب برای فهم بهتر این مسئله کردهاند اما برای شناخت بهتر هویت ایرانی باید این ویژگیها را در بستر فرهنگ آن بررسی کرد.
در مجموع هویت ملی ایران را میتوان در سه بخش تعریف کرد: ۱. جغرافیا و سرزمین ۲. زبان ۳. دین
«جغرافیای ایران» و حدود سرزمینی آن از شاخصههایی هستند که اثر خود را به وضوح بر ادبیات هویتی ایرانیان گذاشتهاند، تا حدی که بعضاً چه در ادبیات معاصر و چه در ادبیات کهن، ایران و ایرانیبودن بهوسیلهی نمادهای جغرافیایی همچون دماوند، زاگرس و... شناسانده میشود. «زبان فارسی» نیز طی تطورات و چالشهای تاریخی که در جغرافیای آن رخ داده و تأثیراتی که بعضاً از زبانهای دیگر پذیرفته، حضورش در شکلدهی به هویت ایرانی مداوم و شاید مهمترین مؤلفهی حفظ آن بوده است. مؤلفهی سوم یعنی «دین» نیز، در شکلدهی و ساخت هویت مشترک ایرانی، اثر پررنگ خود را حفظ کرده است. این تأثیر بعد از پذیرش اسلام در جغرافیای فرهنگی ایران بیش از پیش حس شد بهطوری که امروز نیز در تاریخ معاصر خود، با انقلاب اسلامی برای ما قابل لمس شده است.
حال نقشی که یک حکمران فرهنگی در تثبیت این مؤلفهها ایفا میکند مورد توجه است. یک سیاستگذار باید در ابتدا با نیازسنجی و شناخت چالشهایی که ممکن است در قبال هر یک از شاخصهها رخ بدهد سعی بر جانمایی آنها در متن زندگی اعضای جامعه بکند. در این مسیر توجه به ابزارهای مهم فرهنگی بهویژه آن قسمت که مربوط ابزارهای کهن و بهتعبیری، هویتی ما میشود، بسیار حائز اهمیت است.
✍🏼 یادداشتی از امیرحسن نصیریپور؛ مسئول هستهی حکمرانی و سیاستگذاری انجمن علمی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع)
🎙شما میتوانید این یادداشت را با صدای گرم محسن رجبی در کانالهای انجمن علمی بشنوید:
ble.ir/isccssa
eitaa.com/isccssa
t.me/dawat_isu