گرد و غبار همه جای شهر را فرا گرفته است. تا چشم کار میکند خاک است و آجرهای تکهتکه شده. با زحمت از زیر آوار بیرون می آیم، آواری که میتوانست جانم را بگیرد. بعد از موشکی که درست بالای ساختمان منفجر شد، حالا دیگر صدای هیچ انفجاری به گوش نمیرسد. از در ساختمان که بیرون میزنم، صدایی آشنا به گوش میرسد ...«شنوندگان عزیز، توجه فرمایید، قدس آزاد شد!»
بند سلاح را از گردنم بیرون میآورم. پرتوهای نور آفتاب، به آرامی گرد و غبار را کنار میزند و به شهر جانی تازه میبخشد. از هر طرف صدای تکبیر به گوش میرسد. در این میان چشمانم به گنبد مسجدالأقصی که میافتد، تحقق وعدههای الهی را از هر زمان بیشتر احساس میکنم. ضربهای به شانهام میخورد و مرا تکانی میدهد. رزمندهای با شور و اشتیاق از کنارم دوید و با صدایی خسته اما پر هیجان گفت: «چرا ماتت برده؟! زود باش! سید حسن چند دقیقهی دیگه وسط میدون اصلی شهر با هلیکوپتر میشینه» ناخودآگاه شروع به دویدن میکنم. اشک از دیدگانم جاری شده. در تمام این چند ماه نبرد سهمگین با ارتش صهیونیست، تنها امید به نیروی الهی بود که ما را در میانهی نبرد، استوار نگاه داشت. روزی صدها هزار فلسطینی، عزادار خانوادههای خویش بودند و امروز، بازماندگان خونخواران اسرائیلی باید بقایای کفتارهای خویش را از در و دیوار این شهر پایین بکشند و به همان جهنمدرهای برگردند که روزی قدم نحسشان را از آنجا به این دیار نهادند.
به میدان اصلی شهر که میرسم، بالأخره پس از ساعتهای طولانی میتوانم جرعهای آب بنوشم. این خرابهها را مینگرم. خرابههایی که میتوانست نه بقایای بیتالمقدس، بلکه بقایای تهران باشد! بعضیها بدشان هم نمیآمد؛ همان کسانی که ندای "نه غزه، نه لبنان" سر میدادند و جانشان را هم فدای ایران نکردند! این پیروزی، مدیون ایستادگی ملتی است که هر گوشه و کنارش با هر قومیتی، غمخوار مظلوم و دشمن اول ظالمین جهان است. زمان به صدا درآمدن طبلها فرا رسیده است!!!
✍🏼 یادداشتی از امیرعباس گلستانی؛ مسئول هستهی هنر و رسانهی انجمن علمی دانشجویی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع)
🎙شما میتوانید این یادداشت را با صدای گرم مهدی خاوری در کانالهای انجمن علمی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات بشنوید:
ble.ir/isccssa
eitaa.com/isccssa
t.me/dawat_isu