در ایسلند سوار هواپیما شدم. ۷ ساعت گذشت. به پلیس مرزی آمریکا رسیدم. گفتم سلام. گفت علیک. گفتم این پاسپورت اینم تو. گفت بیا بریم تو بررسی ثانویه اینجا دم در بده. پاسپورتمو داد به یک دوستی گفت منتظر بمون تا صدات کنیم.
۱۵ دقیقه طول کشید تا منو صدا کرد. یه زنی قبل از من بود (سیاه پوست، بله من نژاد پرست هستم.) که در حال جرو بحث با پلیس مرزی بود. معلوم نیست چی خریده بود میخواست بیاره تو آمریکا.
پلیس گفت اینجا چی میخوای؟ گفتم میخوام بیام برم آمریکا. گفت عه؟ گفتم پس چی؟ این همه راه پس برای چی اومدم؟ گفت خوب چقدر پول نقد داری؟ گفتم صفر! گفتم به امریکا خوش آمدی.
وقتی رفتم تو گفتم به دوستم بگم اقا بخیر گذشت راهمون دادن تو! گفتم فقط من برم یه جیش بکنم تا تو برسی. اقا ما رفتیم تو دستشویی! اولین نکته اینه که کاملا معلومه که در هر اتاقک دستشویی کسی هست یا نیست چون از زیر کاملا مشخصه. چهار تا اتاقک داشت. اتاقک ۱ خالی. اتاقک ۲ خالی. اتاقک ۳ خالی و اتاقک ۴ پر!
اتاقک چهار نظرم رو جلب کرد. چون در اون اتاقک ۴ تا پا دیدم و دو زانو روی زمین. وقتی صحنه را دیدم. جیش های خود رو قورت دادم و از دستشویی خارج شدم.
در چند دقیقهای که منتظر دوستم بودم همچنان دور و بر آن دستشویی بودم. یک نفر از دستشویی به طور خیلی ریلکسی خارج شد (سیاه پوست. بله من نژاد پرست هستم.) گفتم دوباره برم تو ببینم اون یکی نفر داره چی کار میکنه چرا بیرون نمیاد. دیدم جلوی آینه ی دستشویی داره لب هاشو پاک میکنه (سیاه پوست. ولی بله من نژاد پرست هستم). جالب بود از این کلا دزدی ها سرش گذاشته بود که قیافش معلوم نشه. منو که دید کاراشا جمع کرد رفت بیرون دستشویی.
منم دیگه فرصت رو مقتنم شمردم و دل سیر جیش کردم در امنیت کامل. بعد که در دستشویی اومدم بیرون دیدم همون یارو از دستشون زنونه زد بیرون. یه ذره کلاهش تکون خورده بود. دیدم موهاش قرمز بود.