ساعت 10 صبح بود که با صدای یک خواننده معلوم الحال در حال بودیم که ناگهان خودمو ماشین ضربه فنی شدیم. همین! آمدم پایین دیدم من و یک سپر افتاده و آقایی که هنوز ما چیزی نگفته می گوید «نَدید بَدید». خلاصه ما و ماشین، سپر را گذاشتیم روی دوش و الباقی قصه ...