اولین روز زندگی مشترک بود، مهمان ها رفته بودند و از هیاهو خبری نبود مرد زودتر بیدار شده بود و بر روی مبل تک نفره نشسته بود و به گل های فرش خیره شده بود، زن هم بیدار شد وارد حال شد و گفت سلام
مرد: سلام خوب خوابیدی
زن: آره، آمد و بر روی مبل روبرو نشست
چند لحظه ای سکوت خانه را فرا گرفت
مرد ظربه ای به دسته ی مبل زد و گفت مبل محکمیه جنسش چیه ؟
زن : نمیدونم
و دوباره سکوت خانه را فرا گرفت ...