برای همه ما پیش آمده است و حتما در صحبتهایی شرکت کردهایم که محوریت آن، مقایسه ایران و کشورهای دیگر بوده است. اغلب با بیان نکاتی از سایر کشورها، به ویژه از طرف افراد خارج رفته، موضوع عقب ماندگی و عدم پیشرفت ما، نتیجه مشترک این مباحث است. شخصا معتقدم که کاستیها و عقب ماندگیهای زیادی را در کشور داریم و از این بابت، واقعا متأسفم. هیچ کدام از ما ایرانیان، از این که مشکلی در کشورمان باشد، خوشحال نمیشویم. اما چیزی که بیش از همه باعث آزردگی است، بی اعتنایی افراد به سهم خودشان در بروز این وضعیت و عدم تلاش برای بهبود شرایط است.
بسیاری از افراد به عدم وجود نظم، پارتیبازی، رعایت نشدن قانون و کمفروشی نقد دارند. اما دقیقا، همین روشها را در کارشان و حوزه مسئولیتشان به کار میبندند. این بیتفاوتی، بیش از اصل مشکل، قلب انسان را به درد میآورد. از هر کسی سئوال بشود که چرا این رفتار یا کردار ناشایست را داری؟ پاسخ خواهد داد که: مگر همه چیز سر جایش است؟ مگر این کار من چه اثری میتواند داشته باشد؟ اصلا به من چه!
کسی که ته سیگار را زباله نمیداند؛ کسی که در هنگام رانندگی بیش از فرمان، پدال گاز، ترمز، راهنما و کلاچ، از بوق استفاده میکند؛ کسی که در جلسه امتحان تقلب میکند؛ کسی که ترازویش را دستکاری میکند؛ پزشکی که سلامتی و شأن بیمارش، برایش در اولویت نخست نیست؛ کارمندی که بیخود و بیجهت کار مراجعینش را طول میدهد؛ فروشندهای که برای فروش بیشتر، دروغ سر هم میکند؛ تولید کنندهای که کیفیت یا کمیت محصولش را به مرور کاهش میدهد؛ معلمی که دلش با کلاس درسش نیست؛ رستورانی که مواد اولیه نامرغوب در غذایش استفاده میکند؛ تعمیرکاری که هزینهتراشی میکند؛ بنایی که دیوارش را کج میسازد؛ همه و همه، اولا مقصر هستند و ثانیا، میتوانند با درست کار کردن، شرایط را بهتر کنند.
شاید به نظر برسد که این آفات، معلول شرایط هستند. اما اعتقاد شخصی من، این است که اتفاقا، علت عقب ماندگیهای ما، همین موارد هستند. از هر کشور به اصطلاح پیشرفتهای که صحبت بکنیم، یک چیز کاملا مشخص است: مردمش آن کشور را ساختهاند. پس ما هم، خودمان و کارمان را دست کم نگیریم. درست باشیم، خوب فکر کنیم و خوب عمل کنیم؛ همه چیز درست میشود. کافی است بخواهیم.