سالها پیش این حقیقت توسط پرفسور آبرسولد یافته شد که، سالانه ۹۸ درصد از اتمها و مولکولهای تشکیل دهنده بدن ما انسانها، با اتمهای دیگری جایگزین میشوند؛ اتمهای جدیدی که احتمالا هیچ گاه در بدن ما نبودهاند. این گزاره با کمی تغییر در اعداد، برای سایر جانداران (حداقل برای سایر جانوران) نیز برقرار است. در بدن انسان، مولکولهای آب بیشترین نرخ جایگزینی را دارند. تقریبا نصف آب موجود در بدن (که ۷۰ درصد وزن آن را تشکیل میدهد)، در عرض ۸ روز به صورت کامل با مولکولهای آب جدید، جایگزین میشوند. یعنی هر ۸ روز یک بار، ۳۵ درصد از ماده تشکیل دهنده جسم ما، به صورت کلی بازجوان (Rejuvenate) میشود.
در مقیاس سلولی، این بازنشانی و جوانسازی کمی کندتر انجام میشود و حدود ۷ سال طول میکشد که اکثر سلولهای بدن انسان، با سلولهای جدیدتر جایگزین شوند. البته در این میان، برخی سلولها مانند سلولهای مغزی-عصبی و همین طور سلولهای بنیادین، مستثنی هستند و عملا از آغاز تا پایان زندگی، ما را همراهی میکنند؛ هر چند مواد تشکیل دهندهشان به صورت کلی تغییر یابند و جایگزین شوند.
مواد جدیدی که وارد بدن ما میشوند و در ساختار سلولهای ما به کار میروند، غالبا به صورت تنفس، خوردن و آشامیدن وارد بدن ما میشوند. مهاجرت و گردش دائمی مولکولها و اتمها در زنجیره غذایی، پدیده جالبی است. پرتقالی که از شمال کشور یا از بم میآید، بستهبندی و ترکیب خاصی است که طبیعت ایجاد کرده است و حاوی مواد مورد علاقه ماست. معلوم نیست که مولکول آبی که در داخل یک پرتقال است، دقیقا از کجا آمده است؛ از یک دریا تبخیر شده است، از یک چشمه زیر زمینی است و یا حاصل ذوب شدن یک یخچال چند صد ساله است. اصلا معلوم نیست این مولکول آب، الان برای چندمین بار توسط یک موجود زنده خورده میشود.
اگر دوستی را به مدت ۷ سال یا بیشتر ندیدهاید، بار دیگر که او را ملاقات میکنید، تقریبا میتوانید مطمئن باشید که بدن او حاوی هیچ یک از سلولها، مولکولها و اتمهای گذشته نیست و اساسا بدنی که از او میبینید، کلا تغییر کرده است؛ اما دوست شما همان فرد است که میشناختید؛ حداقل از نظر مشخصات شناسنامهای. شخصیت و وجود ما، صرفا برای زنده بودن (به مفهوم بیولوژیکی) وابسته به بدنهایمان است؛ مانند رودی که برای جاری بودن وابسته به مولکولهای آبی است که در آن جریان دارند. اما تقریبا میتوانید مطمئن باشید که احتمال دوباره همسایه شدن دو مولکول آب خاص در جریان رود ارس، از نظر ریاضی صفر است. احتمال دوباره عبور کردن یک مولکول آب از یک رودخانه نیز، اگر صفر نباشد، قطعا عددی بسیار کوچک خواهد بود.
چیزی که ما را از یکدیگر متمایز میکند، نه اتمها و اجزای سازنده بدنهایمان، بلکه نرمافزار نصب شده در این سختافزار الکترو-شیمیایی (بدن) است. مهم همان نظام و سیستم عاملی است که بدن ما را راهبری میکند. همه مولکولهای آب کارشان را مثل هم انجام میدهند و تفاوت چندانی با هم ندارند. اما قطعا مولکولهای آبی که در مغز ادیسون یا هر فرد فرهیخته دیگری بودهاند و بخشی از عملکرد این ذهنها را تشکیل دادهاند، اگر میتوانستند، بسیار خوشحال میشدند. چرا که این ذهنها، اهداف ارزشمندی داشتهاند و چه چیزی والاتر از موثر بودن در خلق ارزش.