اخیرا، یک سخنرانی تِد پیرامون ویژگی مشترک دانشمندان بزرگ و افراد موفق مشاهده کردهام که محتوای آن را به صورت پادکست با شما به اشتراک میگذارم. البته، نسخه متنی این پادکست نیز برای علاقهمندان به مطالعه متن، همراه با لینک ویدئو اصلی سخنرانی، در همین مطلب موجود است.
«تیموتی داگلاس هارفورد» (Timothy Douglas Harford) [+] یا به طور خلاصه «تیم هارفورد»، یک اقتصاددان و روزنامهنگار انگلیسی است که در آکسفورد زندگی میکند. آقای هارفورد، نویسنده چهار کتاب اقتصادی است و در روزنامه «فایننشیال تایمز» یک ستون ثابت دارد. تیم هارفورد، دارای مدرک لیسانس در رشته «فلسفه، سیاست و اقتصاد» و مدرک «امفیل» (.M.Phil) است. او سخنرانیهایی در «تِد» (Ted Talk)، «تالار اپرای سیدنی» و «پاپتک» (PopTech) داشته است.
آقای هارفورد، در یک سخنرانی تِد [+] که اخیرا آن را مشاهده کردهام، به این موضوع میپردازد که چطور میشود بیشترین میزان از خلاقیت را پرورش داد و در همین راستا، مطالب جالبی را مطرح میکنند. البته، در ابتدا باید این موضوع را بیان کنم که این سخنرانی الزاما برای همه کارکرد ندارد؛ ولی نکات جالبی را در بر میگیرد که میتوان از آنها استفاده کرد. قطعا نظراتی نیز وجود دارد که مخالف با نظرات ایشان باشد. قبلا هم در دیگر مطالب وبلاگ به این موضوع پرداختهام که آیا «جستوجو کردن» بهتر است یا «استخراج و بهرهبرداری». هر کدام از این موارد مزایا و معایب خودشان را دارند؛ حداقل نظر شخصی من این است که ترکیبی از اینها میتواند پاسخ مناسبی باشد. نه جستوجو کردن و آزمودن مداوم راههای متفاوت و حوزههای مختلف مناسب است و نه اینکه فقط روی یک حوزه خاص تمرکز کنیم و بگوییم همین است که هست. یک چیزی بین اینها و یک «موازنه» (Trade-Off) و تعادل بین این موارد میتواند موضوع را حل کند.
آقای هارفورد در سخنرانی تِد خود این موضوع را مطرح میکند که چطور افراد خلاق برجسته و دانشمندان بزرگ توانستهاند به این موفقیتها برسند. افرادی که مثال میزنند نیز اغلب یک ویژگی مشخص دارند. برای مثال، در ابتدا از «آلبرت اینشتین» نام میبرد که در سال ۱۹۰۵ چهار مقاله علمی در چهار حوزهای که اساسا به یکدیگر ارتباط آنچنانی هم ندارند مینویسد. مقاله اول، پیرامون حرکت اتمها و «حرکت بروانی» (Brownian Motion) است و در آن مقاله معادلات ریاضی این مبحث را ارائه میکند. مستقل از اینکه این معادلات در فیزیک استفاده شدهاند، بعدها همین معادلات به مبنای ریاضیاتی مبدل شدند که در اقتصاد و امور مالی نیر استفاده گستردهای از آنها میشود.
مقاله دومی که اینشتین در همان سال روی آن کار کرد، در حوزه «نظریه نسبیت» است. مقاله دیگر او در زمینه «اثر فتوالکتریک» بوده است که از دستاوردهای آن نیز امروزه در موضوعات گوناگون از جمله «سلولهای خورشیدی» استفاده میشود. در نهایت، مقاله آخر هم مربوط به معادله معروف «E = mc²» است که در آن «موازنه بین انرژی ذاتی و جرم» را مدلسازی میکند. نکته جالب نهفته در پس این چهار مقاله آن است که همه آنها در یک سال توسط آقای اینشتین ارائه شدهاند. ولی این موضوع چطور اتفاق افتاده است؟ حتما پیشینهای وجود داشته و فرد، فرایندی را طی کرده است که در نهایت به چنین نتیجهای توانسته برسد.
موضوع سخرانی آقای هارفورد هم همین است که: «چطور یک نفر میتواند کارهای متنوعی را انجام بدهد و در همه آنها خوب باشد؟». داستان از این قرار است که دانشمندان بزرگ و اثرگذار دنیا که صدها مقاله نوشتهاند، در صد مقاله اول خود به طور متوسط ۴۳ مرتبه حوزه کاری خود را عوض کردهاند. مساله جالبتر این است که این موضوع خود عامل پرورشدهنده قوه خلاقیت میشود. آقای هارفورد، سه دلیل در این سخنرانی میآورد که چرا جابهجا شدن بین حوزههای مختلف و تغییر زمینه کاری میتواند به پرورش خلاقیت کمک کند. هارفورد، سادهترین و اولین دلیلی که برای این موضوع مطرح میکند این است که فرد میتواند از یک حوزه چیزی را قرض بگیرید و از آن در جای دیگری استفاده کند.
بر اساس تجربه شخصی که خود من داشتهام، به عنوان مثال مواردی را از مهندسی برق یا مهندسی کنترل قرض گرفتهام و بعدا از آنها در فضای کار استفاده کردهام (میکنم)؛ یا از هوش مصنوعی چیزی را قرض میگیرم و بعدا در جایی دیگر استفاده میکنم. این موضوع به حل راحتتر مشکلات با یک روش دیگر و اصطلاحا «بیرون از فضای محدود فکر کردن» یا «Thinking outside the box»، کمک شایان توجهی میکند.
موضوع دومی که آقای هارفورد به آن اشاره میکنند، «آموزش متقابل» (Cross-Training) است. این کار در ورزشها مرسوم است و فردی که تمریناتی را در یک رشته ورزشی داشته، احتمال دارد در دیگر رشتههای ورزشی هم پیشرفتی داشته باشد؛ در فکر و ذهن هم همین طور است. آقای هارفورد، در سخنرانی خود به آزمایشی اشاره میکند که طی آن چند دانشجوی پزشکی را به صورت «تصادفی» انتخاب کردهاند و آنها را برای دریافت آموزشهای حوزه هنر، حین دریافت آموزشهای پزشکی، به یک مدرسه هنری و در واقع موزه هنری فرستادهاند. نتیجه آزمایش حاکی از این بوده که افراد دریافت کننده آموزشهای هنری، پزشکهای بهتری هم شدهاند که تشخیصهای بهتری داشتهاند. این موضوع احتمالا به این خاطر است که اگر مغز را به عنوان یک ماهیچه در نظر بگیریم، بدین شکل ورزیده میشود. در واقع، یک سری تمرینها و کارهای دیگر از مغز کشیده میشود که باعث تقویت قوای فکری فرد میشوند.
دلیل سومی که آقای هارفورد در سخنرانی تِد [+] خود بیان میکنند این است که افراد، برخی از مواقع در مسائلی گیر میکنند که واقعا سخت است و با آن نمیتوانند کنار بیایند. راه حل ساده است؛ برای اینکه این موضوع را حل کنند، باید مساله را کنار بگذارند، اما بیکار هم ننشینند. بلکه، باید به سراغ مساله دیگری بروند و برای حل آن تلاش کنند. اغلب افراد تاکنون با شرایطی مواجه شدهاند که به آنها توصیه شده زمانی را به قدم زدن اختصاص بدهند و یا به مسافرت کوتاهی بروند. انجام چنین کارهایی خیلی به حل مساله کمک میکند؛ زیرا فرد از مساله فاصله میگیرد و از یک زاویه دیگر نیز میتواند به آن نگاه کند.
آقار هارفورد مثال دیگری از اینشتین میزند با این مضمون که او در حال کار روی نظریه «نسبیت عام» بوده و دچار احساس خستگی میشود. به همین دلیل این کار را متوقف میکند و به پژوهش در زمینه لیزر میپردازد. خروجی این تلاشها که با متوقف کردن یک کار و انجام کار دیگری همراه شده بود، منجر به یکی از درخشانترین نتایج علمی میشود.
این سه مورد، دلایلی هستند که آقای هارفورد برای چگونگی موفق شدن یک فرد در کارهای متنوعی که انجام میدهد، بیان میکنند. من هم تا حدود زیادی با این دلایل موافق هستم؛ واقعا میشود آثار آنها را در زندگی دید. به همین خاطر است که توصیه میکنم افرادی که دانشجوی مهندسی هستند، هنر و به ویژه یک ساز را یاد بگیرند. این کار هم به تلطیف فضا و در واقع شارژ شدن فرد از نظر روحی و هم به قرض گرفتن بعضی چیزها از هنر و به کار بردن آنها در دیگر حیطهها شامل مهندسی کمک میکند.
یکی از اشارات جالب دیگری که آقای هارفورد میکنند، زندگی «چارلز داروین» است. آقای هارفورد به این موضوع میپردازند که آقای داروین در سالهای مختلف زندگی خود با چه علوم مختلفی در ارتباط بوده و نکته جالبتر آن است که نتایج درخشانی هم از فعالیتهای خود گرفته است. از این جمله، میتوان به نظریه «تکامل» یا «فرگشت» (Theory of Evolution) اشاره کرد. جالب است که این دستاوردها، وامدار مطالعه این فرد در حوزههای مختلف هستند. آقای داروین حتی از تولد و بزرگ شدن پسر خودش هم چشمپوشی نکرده و او را مورد مطالعه قرار داده است. منتها، این مطالعات را خیلی آرام آرام تکمیل کردهاند و هنگامی که پسرش ۳۷ سال سن داشته، کتابی در مورد بچهها و نوزاد انسان نوشته که خیلی هم کتاب جالبی است.
این صحبتها بدین معنا نیست که به همه توصیه کنیم این مسیر را طی کنند. واقعا چنین راهی برای برخی از افراد مناسب نیست. ولی داشتن زمینهای که فرد بتواند از زمینه اصلی فعالیت خود به آن جابهجا شود و یا از داشتههای آن در دیگر زمینههای کاری خود استفاده کند، میتواند بسیار کمک کننده واقع شود. به همین دلیل، افرادی که تکبُعدی نیستند و دوبُعدی، سهبُعدی و یا حتی بیشتر هستند و اغلب ما امثال آنها را در اطراف خود دیدهایم، معمولا افراد موفقتری هستند.
البته چالشی هم در این راستا وجود دارد مبنی بر اینکه این افراد نمیتوانند بر یک حوزه خاص تمرکز کنند و نتیجه خاصی هم در حوزههای مختلف نمیگیرند. نکته مهم این است که یکی از شرایط لازم برای آنچه در این سخنرانی بیان میشود، استقامت داشتن به اندازه کافی است. برای مثال، داروین ۴۴ سال روی کرمهای خاکی مطالعه کرده و آزمایشهای مختلفی روی آنها انجام داده و حتی طی آزمایشهای خود برای این کرمها ساز «باسون» (Bassoon) یا «فاگوت» (Fagott) نیز زده و در واقع موارد مختلفی را روی آنها امتحان کرده است. همه این کارها برای داروین تفریح بوده، ولی بعد از چهل سال نتیجهای که منتشر میشود یک کتاب خیلی ماندگار و یک مرجع بزرگ است.
آقای هارفورد مثال دیگری نیز پیرامون «جان مایکل کرایتون» (Michael Crichton) دارند که بسیار جالب است. مایکل کرایتون، پزشکی است که وارد حوزههای فیلمسازی و نویسندگی میشود و از همه این دانشها کمک میگیرد. مثلا سریال «بخش فوریتهای پزشکی» یا «ایآر» (Er) را ساخته که یک سریال بسیار موفق و محبوب در ژانر پزشکی بوده است. در واقع، چنین سریالی را یک پزشک میتواند بسازد، ولی یک کارگردان عادی (احتمالا) نمیتواند چنین چیزی را بسازد. این فرد از کارهای مختلفی که انجام داده، حتی اگر کارهای ضعیفی بودهاند، در کارهای دیگر خود که قویتر بودهاند استفاده کرده و توانسته رکورد خیلی جالبی از خود باقی بگذارد.
به هر حال، این موارد مسائل جالبی هستند. هر چند نمیتوانیم صد درصد تضمین کنیم که این تنها راه ممکن است، اما نویدی برای افرادی محسوب میشود که این چنین هستند؛ تا دیگر نگران این موضوع نباشند. خود این موضوع میتواند به جای تهدید، یک فرصت باشد و باید قدر آن را دانست. برای دانستن قدر این فرصت، باید به اندازه کافی استقامت کرد و در مدتی که به اندازه کافی طولانی است یک موضوع خاص را ادامه داد. کل فرایندی که آقای تیم هارفورد در مورد آن صحبت میکند، «چندکاربری حرکت آهسته» (Slow-Motion Multitasking) نامیده میشود. این ویژگی، چیزی است که در زندگی همه این بزرگان و خیلی از افراد دیگر وجود داشته است و حتی با مقداری استقامت، میتواند در زندگی همه ما نیز ایجاد شود، تا از آثار آن در زندگی خودمان استفاده کنیم. البته، در نهایت توصیه میکنم که نسخه اصلی این سخنرانی [+] را مشاهده کنید، چون آقای هارفورد، خیلی خوب و شمرده مباحث بیان شده را ارائه میکنند و محتوای ارائه ایشان نیز خیلی جذاب است.