این خاطره را متاسفانه نمی تونم خیلی دقیق و با جزئیات تعریف کنم. ولی تعریف می کنم ، تا کسانیکه تو بازار کار ایران هستند و یا دارند وارد می شوند( جوونهای دوست داشتنی و آینده ساز) حواسشون بیشتر باشه.
مدت کوتاهی بود که در یک شرکت آی تی محور مشغول به کار شده بودم. بعنوان یه نیروی با سابقه و باتجربه از یه شرکت دیگه امده بودم تا اینجا کار کنم. اینکه چطوری امدم هم داستانی داره که ترجیح می دم نگم.
یه خانمی رو گذاشتند مدیر من که درسته خانم زحمت کش و فعالی بود ، ولی دوزار تو این حوزه که من امده بودم و سمت هم داشتم سواد تخصصی نداشت. راستشو بگم من هم خودم با اینکه سابقه کار ای تی و سواد ای تی خوبی دارم و داشتم ولی تو این حوزه خیلی جدید بودم. ولی بهم به دلایلی مسولیت سپرده شده بود.
این خانم مدیر هم یه بالادست داشت که اون معاون اداره بود. لذا اگه به این خانم بگم مدیرم، به اون اقای بالادستش باید بگم معاونم.
چون می دانید که عموما در ادارات اول مدیر عامل است .بعد معاونش و بعد مدیرها و بعد رئیسها و بعد کارشناس مسئول ها و بعد کارشناسها ،البته چارتهای دیگه هم وجود دارد.
یه شب یه کاری رو دو نفر از کارشناسان شرکت بدون هماهنگی با من انجام دادند و یه اختلالی در سرویس پیش امد. من زنگ زدم و گفتم برای چی اینکار را بدون هماهنگی با من انجام دادید. گفتند مدیر گفته. زنگ زدم به مدیر. گفت به تو ارتباطی نداره. زنگ زدم به معاون و اعتراض کردم( چون معاون منو منصوب کرده بود) و در ادامه صحبتها بهش گفتم که این مدیر سوادی نداره که بدون تاثیر عملکرد چیه؟ و زیر آب مدیر را زدم.
معاون خوب ما هم که من بهش اعتماد کرده بود ، تمام مکالمه را ضبط کرده بود و در اسرع وقت گذاشته بود کف دست مدیر. و اینگونه شد که این مدیر رفت تو مود زیراب زدن من و انقدر زد و زد و زد تا آخرش از شرکت رفت.
خلاصه اینکه خیلی اذیتم کرد ( در حد توانش) . بعد از ان به این نتیجه رسیدم که هر لحظه ممکن است هرکسی در این سازمان در حال ضبط مکالمات باشد. با اینکه باز خیلی محافظه کار نشدم ولی خوب بالاخره یه مقدار محافظه کار شدم.
و به همه تون توصیه می کنم در ادارات و سازمانها و شرکتها ، بخصوص وقتی یه خورده بیمار است، فقط حرفهایی رو بزنید که اگه صدای ضبط شده تون را فردا شنیدید ، خیلی خجالت نکشید و بتونید دفاع کنید