ویرگول
ورودثبت نام
saeed ITman
saeed ITman
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

روزهای سخت ( تجربه شغلی)

یه روزهایی تو اداره هست که بهش می گن روزهای سخت. همه کارمندها احتمالا این روزها رو تجربه کردند.

منظور من روزهایی که کار زیاد میشه نیست. روزهایی که کار پیشرفت نمی کنه نیست. تو این روزها ادم فقط خسته می شه. ولی خسته گی اش مثل خستگی بعد باشگاه است. عضلاتت درد می کنه. ولی بازمم حس خوب داری. می دونی داری راه درست رو می ری ولی به نتیجه نرسیدی

ولی یه روزهایی که دارند به ناحق اذیتت می کنند. گاهی احساس بی پناهی می کنی. حس می کنی هیشکی هواتو نداره. هیشکی نمی فهمه تو چقدر داری خالصانه زحمت می کشی. اونها یه چیز دیگه می خوان.

لذا سخته. به رفتن فکر می کنی. بی انگیزه می شی و ... .

تازه کارها و بی تجربه ها این مواقع استعفا می دهند. بخصوص اگه مجرد باشند. ولی قدیمی ترها می دانند که این هم قسمتی از کار است. قسمتی از کار که بهت می گه خودتو نکش. یه خورده استراحت کن. به خانواده و خودت برس. صاحب اصلی کار یکی دیگه است.

تو پست بعدی یکی از این خاطرات رو تعریف می کنم. ولی کلا پیشنهاد می کنم تو این مواقع با خدا صحبت کنید. ارام باشید و با احتیاط رفتار کنید و صبر کنید. کلا که اینهم می گذرد.

ولی برای افزایش راندمان یه بررسی واقعی بکنید. ببینید کجا ها رو اشتباه کردید. فکر نکنید واقعا بی گناه هستید. ممکن است خوب خودتان را برای مدیر و بقیه پرزنت نکردید. با دوستان واقعی و دلسوز صحبت کنید و بخواهید تا ایرادات کارتان را به شما بگویند. و از شما انتقاد کنند. دفاع نکنید و گوش کنید. خود را اصلاح کنید. انشاالله که دست شود.


راستی منم الان تو ورزهای سختم هستم. ولی انشالله از پسش بر می ام

روزهای سختخاطرات شغلیانتقاد پذیریاصلاحاینهم میگذرد
سعید هستم. مهندس کامپیوتر و علاقه مند به این رشته و این کار. بسیار تنوع طلب هستم لذا متمرکز نیستم و متمرکز کار نمی کنم. تهران زندگی می کنم و سرکار می رم و در همه چیز متوسط هستم ( بجز هوش و خلاقیت)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید