عالم زاده انصاری
عالم زاده انصاری
خواندن ۲ دقیقه·۹ ماه پیش

از دوستان دانمارکی

چیه پول چرک کف دسته. اصلاً کِی پول خوشبختی آورده که برای تو خوب باشه؟!

بری اونجا که چی بشه تو که از همه وطندوست‌تر بودی چی شده!. چیه ما جبهه و جنگ و بمباران و... تحمل کردیم حالا شما می خوایند برید جایی که نه فامیل هست و نه مسلمون!

+ کی گفته مسلمون نیست ، خوبش هم هست. پُر از مسلمونه. آدم اونجا مسلمونایی رو می بینه که نه برای ریا بلکه برای خدا نماز و روزه میگیرن،
حتی پنجشنبه ها دعای کمیل و... برپا می کنند.

- باشه برو اگه یه ماه دوام اوردی.

+ خوراک و پوشاک حلال هست.

-حتی سالی یه دفعه نمی تونی بیایی هر سه چهار سال باید بیایی دلت اونجا تنگ نمی شه.

+ اصلاً من منصرف شدم. دعوتنامه که هیچ اگه بیان دنبالم باشون نمیرم راضی نیستی بگو. چرا سفسطه می کنی؟!.

ده سال بعد....

+االو الو .سلام مهندس .کجایی ؟

*سلام. معلومه تهرانم.

+ می دونم منظورم کجا مشغولی؟

*توی اسنپ.

+ ولی یادمه تو شرکت فلان کار می کردی.

*نه اونا یکی می‌خوان هزار تومان بهش بدن بعد هزار بار چاپلوسی شونو کنه،
اونوقت بگن ببین ما چقدر آدم سخاوتمندی هستیم.

+بیا اینجا به پول شما ماهی .... میدن. تازه دکتر و سفر و تمام کمک هزینه‌های خرید ماشین و خونه هم حساب شده

*پنجاه برابر اینجا

+ ندیدی یا نشنیدی؟!

*اینجا کویت اروپاست. ای بابا، ملکه با دوچرخه میاد دوچرخه سواری مثل اونجا نیست که... نه بادی گاردی، نه تشریفاتی، هیچ هیچی، ساده و عادیه.

دیروز دکتر سام رو دیدم گفت خواب دیده دوبارهٔ جمعمون جَمع بوده.البته تو خونه پرفسور دانیال .

*دانیل پَپِه رو میگی. بابا اون که امتحانات شو همه از روی من تقلب می کرد تازه پروژه‌شو هم من براش نوشتم.

پرفسور شددده!!؟

*آره بابا ، سالی یه دفعه هم نمیشه دیدش . پسرش سینا رو ندیدی ،تمام اشعار حافظ و قرآن رو حفظه .قرآن می خونه باشعر از حافظ تفسیر می کنه خطش رو نگو و... . از هفت پشت باغبون یه همچین نوه ای عجیبه!!! .فکر کنم بعد چند سال با تو بودن زندگیِ اونو این جوری تغییر داده.

یادت نیست آخرا همش سوال می‌کرد . همه جا به تو گیر بود، می گفت تو الگوش هستی. همش می گفت ارباب، و من و سام می زدیم تو سرش صدا می داد.

+ آره . من هر وقت یادم میاد از خنده می‌میرم، با او لباس براق و سَرِ تراشیده عینِ غول چراغ جادو بود. می‌گفت سرم باید باد بخوره تا گرما از تنم بیرون بره. باباش می گفت هیچی نمیشه آخرش باید باغبون بشه.

*راستی خانومم صدام می کنه. بای سی یو لتر. بوق بوقققق.

+یوسف عه تو باز بی خدا خافظی رفتی پسره عجول.

کاش منم بودم. آخه نا رفیقا مگه نگفتید همیشه ما با همیم.....

دانمارکدوستانکویتاسکاندیناویملکه
عاشق یادگیری و حل مسئله ، ملقب به روح آب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید