
ساختن جهان از ساختن خودمان، و محیط اطرافمان شروع میشود، و سپس به ساختن پیرامونمان و کل دنیا میگردد.
عجیبست اما واقعیست،
که اگر اتاق و رخت خواب مرتب و ظرفها شسته و غذا آماده باشد. یا به موقع به قرارهای کاری و حتی دورهمیهای خانوادگی برسیم ما انسان موفقی هستیم.
اگر از ریسک پذیری و تلاش در زندگیمان در کنار مطالعه و مشورت کمک بگیریم، انسانی بزرگ هستیم،
ولی چه چیزی ما را از اینها وا میدارد؟!
بله تلهای به نام مهرطلبی ما معتاد به تشویق دیگران شدهایم، ما از خلاقیت زندگی و استقلال فکری و معنوی خود فقط برای تایید و تشویق دیگران میگذریم و به یک انسان بیمحتوی و پوچ بدل میشویم که گاهاً حتی فرزندان و خانوادهی خود را که عزیزترین افراد زندگیمان هستند قربانی این اعتیاد میکنیم.
اعتیاد به مواد مخدر یا الکل فقط دو نوع از هزاران اعتیادیست که فقط و فقط از رسانهها بارها وبارها تکرار میشوند،
به گفتهی یکی
از بزرگان :
" برده داران جدید،
ذهن مردم با چیزهای بیارزش مشغول میکنند
تا از موضوعات مهمتر غافل شوند"
اما پُر کاریهای کورکورانه و اعتیاد به ثروت اندوزی(انواع چشم و همچشمیهای مالی) و خساست(کمک مالی نکردن و قرص ندادن) از انواع مهمتری هستند!، شاید بگویید چرا؟!
جواب در ذات آن اعتیادهاست، دو اعتیاد اول نتیجه ضمنی و محصول سه اعتیاد پایینی هستند. هزاران و میلیونها نفر در رقابتهای کاری و مالی، به جای همراهی و همکاری را مانند خروس جنگی به جان هم میاندازند و بازندههای بیشمار از دردها و سرخوردگیهای اجتماعی و مالی، به مخدرها و مُسکنهای کوتاه مدتی چون مواد و الکل روی میآورند. جالب اینجاست که هیچ برندهی واقعیای در این رقابتها وجود ندارد، و افراد به ظاهر برنده در حقیقت مانند خروسِ پیروز مسابقه، بسیار خونین و نیمه جان شده، او دیگر از سلامت بدنی و روحی برخوردار نیست و همچنین سالهای فراوانی که میتوانست به خود و دیگران کمک کند و با شادی و موفقیت در کنار آنها باشد را، نیز از دست داده است. جالبست که هر قدر به آیینها و خرافات پای بندتر باشیم، برای موفقیت در این مسابقهی وحشیانه راحتتر از اطرافیان خود میگذریم، و آنها را برای بالا رفتن از به ظاهر موفقیت قربانی میکنیم. سَر بریدن کودکان توسط والدین در هند و برخی قبایل آفریقایی برای بدست آوردن برکت و محصول نیز یکی از جلوهای آن است. پدرهای آن خانوادهها بجای اینکه به فکر کمک و همکاری با هم برای کَندن چالهای آبی بزرگ یا ساخت قناتهای بزرگ باشند در ذهنشان فقط به تکه زمین خود و نیروی باران چشم دوختهاند، و مهمتر آنکه بر خلاف اکثر حیوانات -حتی حیوانات بسیار وحشی و خونخواری مانند گرگها، عقربها و عنکبوتها- بجای فداکاری برای بقاء خانواده به فداکردن فرزندان خود زیر سایهی سیاه خرافات و رسومات میپردازند. اگر به اعتقاد کورکورانه به رسومات و آیینها باشد باید آن سرزمینهایی که در بالا آمدهاندشادترین، پیشرفتهترین و پویاترینها در جهان میشدند. اینکه برخی از آیینها که به انسان و حقوق او آسیب نمیزنند یا به ما کمک میکنند باهم بهتر و مهربانتر باشیم یا به رُشد روحی، جسمی و اجتماعی ما کمک میکنند منظور من نیست، آنها بخشهایی ارزشمند هستند که باید پس از سنجش و آزمون به عنوان هدایای و ژنتیک فرهنگی خودمان به ارث ببریم و محافظت کنیم. سخن من اینجا در مورد آن بخشهای فاسد و آلودهایست که در لفاف تقدسهایی مانند موجودات مقدس مصری و هندی و ... به جای واقعیت در مغز ما رُسوخ میکند و برچشمها و گوشهای ما پرده میزند، مانند طالبان با کُشتن و شلاق زدن و حتی قطع دست پسر بچههای شیعه انجام میشد، یا مانند آن اعتقادها و سپس تبدیل اعتیادهایی مستمر و درونی که در ابتدا نام بردم.
اگر میخواهیم این اعتیادها را از خود دور کنیم باید اول از همه به آنها به عنوان شرارت و سیاهی نگاه کنیم و سپس از آنها متنفر شویم، با ایجاد زندگی منظم و با هدف آسایش روحی خود و دیگران پله به پله -که ممکن است هر پله روزها طول بکشد- بالا رویم و پس از ساختن خود به ساختن محیط اطرافمان برویم.
ببینید همه وجود و زندگی واقعی شما در یک محیط کوچک ۳ تا حداکثر ۱۰ نفره است.
درست مثل یک قایق که اگرچه در دریایی از آب شناور باشد اما فقط محدود به محیط داخلی خودست.
شما اگر ساکن این قایق-یا لنج یا حتی کشتی بزرگ- باشید اگرچه در روی کرهی زمین بر دریایی از آن حضور دارید اما فقط بر این کشتی سوارید و هیچ بیم و ترسی بجز غرق شدن آن ندارید. حال در نظر بگیرید هزاران قایق دیگر را بر این پهنهی وسیع آبی رهبری میکنید، با این حال باز هم محدود به آن قایق هستید، پس ساختن جهان اول از همه در ساختن و غرق نشدن آن قایقیست که شما بر آن شناورید و با تعامل، همکاری و مهربانی به جای رقابت و خشونت میتوانید موفق باشد، هرگز با قربانی کردن اعضا و اِشغالِ بخشِ بیشتری از آن قایق نمی توانید از طوفان جلوگیری کنید، هرگز.....
این جمله را به ذهن بسپارید:
"هیچ قربانی و هیچ ثروتی جلوی طوفان را نمیگیرد و طوفان حتماً خواهد آمد آنهم بارها و بارها....
اما با همکاری در ترمیم آن قایق و کمک به صید ماهی، میتوانید بقای خود و آن جهانی که از درون ذهن و جسم شما به بیرون رشد میکند میشوید."
جملهی خلاصهی این کلام:
"مثل ساکنان یک قایقِ شناور باشید،
که بر دریایی از آبها به پیش میرود،
شما همیشه، با اراده، نظم و خیرخواهی آمیخته با همکاری، باقی بمانید و بر دنیا سَروری میکنید."