گفتوگوی مشروح با قادر فاضلی به نقل از قدس آنلاین
مولوی سنیالفروع بود و شیعیالاصول
گفتوگو با حجتالاسلام قادر فاضلی، مؤلف، پژوهشگر و از استادان حوزه و دانشگاه از نظر میگذرد.
* در دیوان شمس هم اشعاری در مدح اهل بیت علیهمالسلام هست؟
ـ بله در دیوان شمس نیز نمونههایی از ارادت مولانا به اهل بیت (ع) داریم. به عنوان مثال مولانا شعری دارد که البته در مورد حضرت علی (ع) است اما به جایی میرسد که همه ائمه (ع) را اسم میبرد و میخواهد ارادتش را به اهل بیت (ع) نشان دهد.
میگوید:
ای شاه شاهان جهان الله، مولانا علی
ای نور چشم عاشقان الله، مولانا علی
حمد است گفتن نام تو ای نور فرخ نام تو
خورشید و مه هندوی تو الله، مولانا علی
خورشید مشرق خاوری در بندگی بسته کمر
ماهت غلام نیک پی الله، مولانا علی
خورشید باشد ذرهای از خاکدان کوی تو
دریای عمان شبنمی الله، مولانا علی
موسی عمران در غمت بنشسته بد در کوه طور
داود میخواندت زبور الله، مولانا علی
آدم که نور عالم است عیسی که پور مریم است
در کوی عشقت در هم است الله، مولانا علی
داود را آهن چو موم قدرست نموده کردگار
زیرا به دل اقرار کرد الله، مولانا علی
آن نور چشم انبیا احمد که بد بدر دجا
میگفت در قرب دنا الله، مولانا علی
قاضی و شیخ و محتسب دارد به دل بغض علی
هر سه شدند از دین بری الله، مولانا علی
گر مقتدای جاهلی کردست در دین جاهلی
تو مقتدای کاملی الله، مولانا علی
شاهم علی مرتضی بعدش حسن نجم سما
خوانم حسین کربلا الله، مولانا علی
آن آدم آل عبا دانم علی زین العباد
هم باقر و صادق گوا الله، مولانا علی
موسی کاظم هفتمین باشد امام و رهنما
گوید علی موسی الرضا الله، مولانا علی
سوی تقی آی و نقی در مهر او عهدی بخوان
با عسکری رازی بگو الله، مولانا علی
مهدی سوار آخرین بر خصم بگشاید کمین
خارج رود زیر زمین الله، مولانا علی
تخم خوارج در جهان ناچیز و ناپیدا شود
آن شاه چون بیدار شود الله، مولانا علی
دیو و پری و اهرمن، اولاد آدم مرد و زن
دارند این سر در دهن الله، مولانا علی
اقرار کن اظهار کن مولای رومی این سخن
هر لحظه سر من لدن الله، مولانا علی
ای شمس تبریزی بیا بر ما مکن جور و جفا
رخ را به مولانا نما الله، مولانا علی
مولانا همه ائمه (ع) را یک به یک نام میبرد. باز هم به صورت پراکنده در دیوان شمس اشعاری در وصف امیرالمومنین و امام حسین علیهمالسلام دارد.
محقق حرفهایی باشیم که میشنویم
اگر بخواهیم جمعبندی کنیم باید بگوییم نمیشود انسان معمولی با چند کلاس سواد بفهمد امام حسین (ع) قیام کرده و در راه دین شهید شده و انسان عظیمالقدری است اما مولوی با اینهمه سواد و دانش و عرفان این را نداند.
ای کاش بعضی از عزیزان که تند روی میکنند، ذرهای با خودشان فکر کنند که چطور شده من با این سواد اندک این موضوع را میفهمم اما مولانا با آن همه دانش این را نفهمیده است؟
انسان باید اگر چیزی هم از این طرف و آن طرف به گوشش میرسد، برود تحقیق کند و مطلع شود آیا این شعر را واقعا مولوی گفته است؟ مانند آن بیتی که اول خواندم و کذب محض بود (کورکورانه نرو در کربلا/ تا نیفتی چون حسین اندر بلا) و از خودشان درآوردند و شعر را ساختند و چند کلمه از این طرف و آن طرف برداشتهاند و به اسم مثنوی به خورد مردم میدهند.
آنچه در مثنوی بود، همین بود که بنده برایتان خواندم و به بخشی که در دیوان شمس بود نیز اشاره کردم. این ماحصل و مختصر چیزی است که میشود درباره امام حسین (ع) از دیدگاه جناب مولوی گفت که از ارادتمندان اهل بیت (ع) بوده است و این هم آثار اوست.
شعر بسیار پر مغز مولوی درباره اشک و گریه
* اصل گریه مورد تأیید مولویست یا صرفا به تفکر و معرفت اکتفا میکند؟
ـ عرفای ما خودشان از بکایین بودهاند و با اصل گریه مخالفتی ندارند. مولانا نیز که خود عارف است، گریه هدفمند را قبول دارد.
مولوی بیتی دارد که من از کس دیگری نشنیدم و اگر هم گفته باشند من تابحال نشنیدم و اولین حرف استمولوی دارد:
که اشک چشم با خون شهیدان / برابر میرود اندر روایی
اشک چشم اگر آگاهانه باشد، از نظر عظمت و ارزش مثل خون شهید است و اینقدر قیمت دارد.
مولوی یک قصهای دارد که میگوید سگ یک نفر داشت از گرسنگی میمرد. او نشسته بود و برایش گریه میکرد. یکی گفت چرا برایش گریه میکنی؟ گفت دارد میمیرد. گفت اینکه توی کیسهات است، چیست؟ گفت نان است. گفت کمی از نانت به سگت بده تا بخورد و نمیرد. گفت آخه اشک مفتی است اما برای این نان زحمت کشیدهام تا به دست آوردهام.
مولوی میگوید آخر بدبخت! این اشک از سوز جگر میآید و تو قیمت این اشک را نمیفهمی. اگر بدانی اشک از کجا میآید، آنوقت میفهمی که این اشک اگر آگاهانه باشد با خون شهیدان هم پاست. به اشک خالی چسبیدن، کار عرفا نیست. عرفا به معرفت میچسبند و میگویند اگر از معرفت اشک درآمد، خیلی ارزش دارد.
عمر سعد هم به حال امام حسین (ع) گریه کرد
ممکن است انسان با دیدن فیلم غمناک از کشورهای خارجی نیز گریه کند اما این اشک خیلی ارزشی ندارد. در ظاهر اولین گریه کن از قوم دشمنان سیدالشهدا (ع)، عمرسعد ملعون است. حضرت زینب (س) به عمر سعد گفت عمرسعد تو خجالت نمیکشی اینجا هستی و سر اباعبدالله (ع) را میبرند؟ اشک عمر جاری شد.
آیا این اشک یک ریال ارزش دارد؟ صرفاً دلش سوخته و گریه کرده است. دلسوزی و احساسی شدن صرف که ارزش ندارد. همه انسانها اینطور هستند. آن معرفت است که به یک قطره اشک، یک دنیا عظمت میبخشد و این معرفت به این راحتی به دست نمیآید.
امام حسین (ع) برای تعالی و معرفت مردم، شهید شدند نه اینکه مردم فقط اشکشان دم مشکشان باشد و مرتب اشک ریزی کنند و فردا صد قسم امام حسین (ع) بخورند برای اینکه جنسشان را گرانتر بفروشند. کسی که این نگرش را دارد، اصلا امام حسین (ع) را نشناخته است.
مذهب مولانا
* مولانا چه مذهبی داشت؟
ـ اولا مولانا هر مذهبی داشته باشد دلیل نمیشود حرفهای خوبش را نادیده بگیریم. حرف خوب از هر کسی با هر مذهبی خوب است و حرف بد از هر کسی با هر مذهبی بد است.
ثانیا مولاناً اهل سنت بود و نبود. در این گفتوگو مجال پرداختن به این مسئله نیست. بنده در کتابهایی که در تفسیر مثنوی نوشتهام و چاپ شده، در مقدمه «خداشناسی در مثنوی» و در «جبر و اختیار در مثنوی معنوی»، به اثبات رساندهام که نه تنها مولوی بلکه همه عرفا که ظاهراً سنی شناخته شدهاند، مانند محییالدین عربی و عطار و ... سنی الفروعند و شیعی الاصولند. یعنی در مسائل فروع دین، اهل سنتاند. زیرا آنجا بزرگ شدند و فقه آنها را خواندند. بنابراین نماز را مانند آنها میخوانند و وضو را مثل آنها میگیرند. اینها فروع دیناند. نماز و روزهشان، ازدواج و طلاقشان و ... مثل آنهاست و اینها همه فروع دین هستند.
به هر حال اینها فقه اهل سنت را خواندند و اینطور بار آمدند. اما در مسائل اصول دین مثل اعتقاد به توحید و نبوت و امامت و رابطه نبوت با امامت و ولایت، مسئله حشر و قیامت و .. و اصول افکار شیعه مانند جبر و اختیار و قضا و قدر، این عرفا، شیعه هستند و تفکر شیعی دارند.
شما وقتی مولوی را مطالعه میکنید، میبینید که مثل ما حرف میزند و مکتب وسط است. مولوی نه جبری و نه اختیاری(تفویضی) است. همان طور که امام صادق فرمود: «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ بَلْ أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْن». مولوی یک امر بینا بین است. بقیه عرفا نیز این چنیناند و از دیدگاه بنده این قاعده کلی برای تمام عرفاست و تنها در فروع دین سنیاند اما در اصول دین، شیعی فکر میکنند و شیعی عمل میکنند.
عرفا تقیه نمیکردند
* ممکن است به خاطر شرایط خاصی که داشتند، در ظاهر نیز تقیّه کرده باشند؟
ـ این عرفا تقیه نمیکردند. زیرا اگر تقیه میکردند، نباید این شعرها را میگفتند. شعرهایی از اینها صادر شده که ما همین الآن در جمهوری اسلامی و کشور شیعه دوازده امامی جرأت نمیکنیم همه جا بخوانیم. میترسیم بگویند اینها غالیاند و علی اللهیاند. اگر تقیه میکردند که در آن زمان بگیر و ببند، این اشعار را نمیگفتند. مولوی شعری دارد که:
در دایره وجود موجود علیست / اندر دو جهان مقصد و مقصود علیست
گر خانه اعتقاد ویران نشدی / من فاش بگفتمی که معبود علیست
این اشعار با تقیه سازگار نیست. این اشعار را در مقام اهل بیت (ع) میگفتند. شاید در مسائل سیاسی تقیه میکردند. مثلا بحث مبارزه با ظلم و پیروی از امام حسین (ع)، تقیه بردار است. کمااینکه علمای ما نیز خیلی تقیه میکردند. ائمه اطهار (ع) تقیه میکردند. امام باقر (ع) و امام صادق (ع) تقیه میکردند.
بله ممکن است در اینطور مسائل تقیه میکردند اما در اعتقاد به اهل بیت (ع) من تقیهای در عرفا و هم چنین مولانا ندیدم. شاید در باب تقیه مثلا مدح خلیفه و شخصیتی را میگفتند و این در باب تقیه میگنجد؛ اما اینکه به اهل بیت (ع) اعتقاد داشته باشند و تقیه کرده باشند و اعتقادشان را نگفته باشند، من در آثارشان ندیدم.
شعرهایی از اینها میبینیم که حتی الآن گفتنش و خواندنش نیز سخت است. در آن زمان این اشعار را گفتند و با شجاعت ایستادند و از اعتقادشان دفاع کردند. آنها در جامعهای زندگی کردند و فقهش را خواندند که طبق فروع سنت بار آمدند. اگر ما هم جای آنها بودیم اینطور بار میآمدیم.
عرفا در پیمودن راه عرفان به اهل بیت (ع) میرسند
اما در مطالعه و عرفان که نمیشود تقلیدی بارآمد. در عرفان باید تحقیقی بار آمد. این عرفا تحقیق کردند و فهمیدند که این ولایت که رکن اصلی عرفان است، در اهل بیت (ع) نهفته است. بنابراین در اشعارشان از اهل بیت (ع) اسم بردند و دفاع کردند. در نتیجه در مسائل اصول دینی واقعا شیعی فکر میکردند.
نگاه به زمان خود نکنیم که پس از انقلاب میتوان خیلی مسائل مذهبی را به جهان عرضه کرد. در دوران قبل اینطور نبود. از صفویه به این طرف کمی تشیع خودش را نشان داد وگرنه بسیاری از بزرگان ما مثل مرحوم بحرالعلوم که دویست سیصد سال از مولوی عقبتر بودند، با تقیه زندگی میکردند. جرأت نمیکردند بگویند ما فقه شیعی داریم.
فقه رایج آن زمان همان فقه اهل سنت بوده است. حتی همین الآن اگر در کشورمان سنی عارف پیدا و با او هم صحبت شدید، متوجه میشوید که او نیز در مسائل اعتقادی، شیعی اعتقاد دارد. میفهمید در جبر و اختیار و قضا وقدر و امامت و حشر و.. شیعهاند.
دیدگاه امام خمینی (ره) درباره اولویتهای اساسی یک انسان آگاه
منتها مردم چون همه را با متر خودشان اندازه میگیرند، خیال میکنند باید فلان دانشمند و یا عارف در 800 سال پیش مانند ما که طلبه و دانشجو هستیم و در کشور ولایت بزرگ شدیم و از بچگی پای روضه بودیم، حرف میزده و راحت لعن میکرده تا به او بگوییم شیعه است.
در صورتی که به قول مرحوم امام خمینی (ره) شناخت زمان و مکان یکی از اولویتهای اساسی انسان آگاه و دانشمند است. این دیدگاه امام خمینی (ره) است. بله اگر ما بخواهیم مولوی را با متر خود اندازه بگیریم گیر میکنیم. باید در محیط 800 سال پیش قرار بگیریم و آنجا درس بخوانیم و بزرگ شویم تا ببینیم اگر ما بودیم، چگونه بار میآمدیم. در موطن و زمان و مکان مولوی، انسانی مثل مولوی رشد کند که با ولایت و امیرالمونین (ع) و امام حسین (ع) این ارتباط قوی را داشته باشد، شاهکار است.
افسوس علامه جعفری از همپا نبودن شور و شعور
فقط امیدوارم با زحماتی که شما و دوستان عزیز با این مصاحبهها در رسانه میکشید، جوانهای ما به مسائل با دید تحقیقی نگاه کنند. خاطرهای به ذهنم رسید که حیف است گفته نشود.
ایام محرم بود و ما برای درس خارج فقه خدمت علامه جعفری میرسیدیم.
علامه جعفری سوال فرمود که اوضاع مساجد و تکایا در ماه محرم چگونه است؟ ما گفتیم الحمدلله تا جایی که ما دیدیم مساجد پر است و مردم با شور و اشتیاق مجالس را میچرخانند. علامه جعفری با حالت آه و افسوس گفتند کاش یک خرده، این احساسات پاک با عقل و تعقل همراه میشد. یعنی همهاش فقط احساس نبود.
من در چهره ایشان تأسفی دیدم که انگار مردم خیلی راه دارند تا به آنجا برسند. واقعا همین طور است. شما ببینید همین پدیده شوم قمه زنی که یک امر جاهلانه است و هیچ ربطی به اسلام ندارد را با چه زحمتی باید از کشور جمع کرد. چقدر مرحوم امام (ره) و مقام معظم رهبری زحمت کشیدند و هنوز هم به طور کامل موفق نشدهایم، چون یک احساس جاهلانه است.
اکثر شعرهایی که مداحان استفاده میکنند و سخنرانیهای منبریها بر پایه احساس میچرخد. انگار که امام حسین (ع) شهید شدند که فقط بر ایشان گریه کنند و والسلام. در حالیکه این نوع گریه اصلا در ماجرا دخلی ندارد. امام حسین (ع) شهید شدند تا مردم آدم شوند. چه گریه بکنند و چه گریه نکنند، به تعالی برسند و از ظلم به دور باشند.
البته باز هم تاکید میکنم، گریه کردن بر مصائب اهل بیت (ع) مخصوصا امام حسین علیهالسلام را منکر نیستم، این گریه و عزاداری فلسفه عظیمی دارد، خدای نکرده چنین تلقی نشود. حرفم این است که با معرفت گریه کنیم. احساساتمان با معرفت باشد. سازنده باشد، ما را به خدا نزدیک کند، موجب ترک گناه فردی و اجتماعی شود، ما را به اهداف امام حسین (ع) نزدیک و نزدیکتر کند.
خود امام حسین علیهالسلام میفرماید من برای اقامه امر به معروف و نهی از منکر آمدم و پا به میدان گذاشتم. حالا ما چقدر از امر به معروف و نهی از منکر در منابر و مساجد گفتوگو میکنیم؟ این موضوع اصلی را که امام حسین (ع) به خاطر آن شهید شده است و درصد مهمی از کربلا را تشکیل میدهد رها میکنیم و اینطور در جامعه میبینیم که گویی امام حسین (ع) شهید شده تا مردم گریه کنند و به بهشت بروند. این خلاف مسلمات اسلام و اندیشه امام حسین (ع) است و واقعاً از امام حسین (ع) مظلومتر نداریم.
به همین جهت علامه جعفری با حسرت میگفتند ای کاش یک خرده این احساسات پاک با عقل و تعقل همراه میشد. اگر شما و دوستان رسانهای روی بحث تعقل نه تنها در ماجرای کربلا بلکه در همه ماجرای اهل بیت (ع) کار کنید، خداوند جزای خیر به شما میدهد. اگر این تفکر را بسط دهیم به طور قطع به فلسفه قیام امام حسین (ع) دست یافتهایم و در این مسیر حرکت کردهایم.