اخیرا خیلی نگاهم به سمت تصادفی بودن خیلی از اتفاقات و رویدادهایی که برای ما شکل میگیره، میل کرده! یا به عبارتی نقش جدی بخت در موفقیت و شکست.
از طرفی بر اساس تجربیات شخصیم اطمینان دارم که تلاش برای رشد و کشف و کسب تجربه، قطعا عامل کلیدی هست برای شکل گرفتن خیلی از اتفاقات و رویدادها.
فکر میکنم اینطوری میشه گفت که:
شانس ها و تصادفات چه از نوع خوب و چه بد، همیشه برای همه اتفاق میفتن. ولی کسی که تجربه کافی حاصل از تلاش و سعی و خطا داره، خیلی راحت تر و سریع تر میتونه این شانسها یا تصادفات رو درک کنه و به سمت خوباش بره و از بداش دوری کنه.
نکته دیگه جسارتی هست که این تجربیات به فرد میده. جسارت عکس العمل مناسب در مقابل این فرصتها. برای خود من اتفاق افتاده بود که خیلی سالها قبل فرصتی جذاب برام پیش اومده بود که خودم به اصرار ردش کردم!! ولی اگر اون فرصت الان برام پیش بیاد روی هوا میزنمش!
آره،
تناقض جالبی هست،
حس اینکه الزاما تلاشهای تو قرار نیست تاثیر خاصی در رشدت داشته باشه و عموما وابسته به فرصت های تصادفی و بختی هست،
و از طرفی هم اگه اون تلاش رو انجام ندی، قرار نیست این تصادفات رو درست و به موقع درک کنی.
شاید این موضوع در تایید این باشه که، میزان تلاش و میزان موفقیت در یک بازه زمانی مشخص، الزاما رابطه خطی ندارن.
ولی با همه این احوال طبق شواهد موجود باید قبول کنیم بخت و اقبال تاثیر جدی در خیلی از موفقیت ها و پیروزی های چشمگیر داره.