مدرن شدن یک تغییر است. میتواند تغییری اتفاقی باشد (مانند زمانی که به طور اتفاقی در شرایطی قرار میگیریم که مجبور میشویم غذایی متفاوت بخوریم) یا تغییری دلبخواهی (مانند زمانی که خودمان تصمیم میگیریم غذایی متفاوت بخوریم).
اگر مدرن شدن صرفا تغییری اتفاقی یا دلبخواهی باشد، آنگاه مدرن شدن صرفا «متفاوت» شدن است، نه «بهتر» شدن یا «پیشرفت» کردن. در این صورت، یک جامعهی مدرن صرفا در شرایطی قرار گرفته است که سبک زندگیاش تغییر کرده است، یا صرفا انتخاب کرده است که سبک زندگی خود را تغییر دهد، اما هیچ ضرورتی در این تغییر وجود نداشته است، و هیچ ضرورتی هم وجود ندارد که دیگر فرهنگها مانند آن شوند. هر فرهنگی میتواند سبک زندگی خودش را داشته باشد.
اما طبق درک اولیهای که جامعهی مدرن از خودش دارد، مدرن شدن صرفا متفاوت شدن نیست، بلکه بهتر شدن است و شامل نوعی پیشرفت است. در این صورت، مدرن شدن نه صرفا یک اتفاق و یک تصادف است، و نه انتخابی دلبخواهی است، بلکه ضرورتی در آن هست؛ چرا که اگر یک وضعیت بهتر از وضعیتی دیگر است، «باید» آن را انتخاب کرد و دیگران هم به آن دعوت کرد. اما چگونه میتوان مدرن شدن را، نه صرفا به عنوان یک تغییر، بلکه به عنوان یک پیشرفت فهمید؟
جامعهی مدرن خصوصیات بسیاری دارد. اگر بخواهیم تفاوتهای آن را با جامعهای غیر مدرن بیان کنیم، میتوانیم لیست بلندی از آنها را بیان کنیم. برای مثال:
محوریت یافتنِ رویکرد علمی و تجربی در فهم طبیعت، گسترش تکنولوژی، گسترش عقلانیتِ مبتنی بر سنجش سود و زیان، زدوده شدنِ دولت از هرگونه گرایش ارزشی جز رفاه و نظم عمومی، پذیرشِ تکثر نظامهای ارزشی (مانند دینها)، برابری حقوقی میان شهروندان، گسترش مالکیت خصوصی، گسترشِ حیطهی انتخابهای فردی، تأکید بر پرورش تواناییهای فردی، تأکید بر خلاقیت، تأکید بر یافتن یا ساختنِ آنچه برای فرد معنادار است، تخصصی شدنِ بیشتر و بیشترِ حرفهها، تولید کالا به صورت انبوه، بیشتر شدنِ امکانات تفریحی، کوچکتر شدنِ خانوادهها، و... میتوان این لیست را بسیار بیش از این ادامه داد.
اما صرفِ یافتن تفاوتها کافی نیست. و هر خصوصیتی که در جامعهی مدرن میتوان یافت با «پیشرفت» و «بهتر» شدن پیوند ندارد. برای همین در صرفِ لیست کردنِ تفاوتها میتواند این خطر نهفته باشد که خصوصیات غیر مهم را مهم در نظر بگیریم. باید تلاش کرد خصوصیاتی که پیوندی مرکزی با مدرن شدن دارند را یافت.
اگر بخواهیم در مدرن شدن نه صرفا تفاوت، بلکه نوعی پیشرفت بیابیم، باید بتوانیم معیاری مرکزی را بیابیم که هم جامعهی مدرن و هم جامعهی غیر مدرن آن را معتبر میشمارند و بنابراین میتواند در سنجش هر دویِ آنها به کار آید، و بعد باید نشان دهیم (الف) این معیار چطور در جامعهی مدرن بهتر محقق شده است و (ب) چطور تحققِ بهترِ این معیار ناگزیر به بسیاری دیگر از تغییراتِ بزرگ منجر میشود که مجموعا یک جامعهی مدرن را تشکیل میدهند.
حال آن معیار مرکزی که در جامعهی مدرن و غیر مدرن به صورت مشترک معتبر است و میتواند راه ما را برای فهم خصوصیات مهم جامعهی مدرن باز کند چیست؟ پاسخ به این سوال طبیعتا نیازمند داستانی بلند و در عین حال جالب است که حتما به زودی در مورد آن بیشتر صحبت خواهیم کرد.
لینک صفحهی اینستاگرام:
https://instagram.com/kant_heute
لینک کانال تلگرام: