همهچیز از عنوان کتاب آغاز شد <استیو جابز غلط کرد با تو> اول با خودم گفتم یعنی چه داستان زد و خوردی پشت این کتاب است. بعد زیرعنوان کتاب که گفتهبود خاطرات یکی کپیرایتر دونپایه. (در پرانتز بگویم که تولید محتوا دغدغهی ذهنی این مدت من بوده و الان هم هست.) من رو جذب خودش کرد.
کتاب رو شروع کردم فهرست 17 فصلی این کتاب با اسامی دهانپرکن انگلیسی که این روزها استارتآپها زیاد از این موارد استفاده میکنند نوشته شده بود. طرحهای گرافیکی بامزهای هم در هر فصل کتاب وجود دارد.
خب بریم سراغ اصل کتاب: نویسنده تجربه 29 ماه کار در استارتآپ معروف و رفتن به مصاحبههای کاری مختلف صحبت میکند البته با بیانی طنز.
خانم کپیرایتر برای مصاحبه به یک شرکت برای استخدام رفته مدیر منابع انسانی از او میخواهد فعالیتهای خود یا به قولی رزومهاش را توضیح دهد. پاسخ او را با هم بخوانیم(بخشی از متن کتاب): گفتم برای وبسایت و وبلاگ و گاهی هم شبکههای اجتماعی محتوا مینویسم. منتظر بود باز هم ادامه بدهم ولی چیز دیگری نبود تا اضافه کنم. طوری نگاهم کرد که انگار منتظر بود در ادامه بگویم به غیر از نوشتن میتوانم نخ و سوزن بردارم و سوراخ لایه اوزون را بدوزم یا در کسری از ثانیه زیربغل مار را پیدا کنم.
این که بتوانی تجربه محیط کار را از دیدگاه بقیه ببینی هم باید جالب توجه باشه. بعضی کسب و کارهای استارتآپی شاید از دور قشنگ باشند.
اگر آن دانشجوی سابقی که فارغالتحصیل شده و از الان به بعد میخواهد مدرکش رو دستش بگیرد و با خودش از این شرکت به آن شرکت ببرد به امید استخدامی و حقوقهای پایان ماه یا یک کپیرایتر این کتاب میتواند جذاب باشد.