در روایات، ائمه معصومین (علیهم السّلام) از وقوع سلسله حوادثی که به ظهور حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ختم می شود؛ خبر داده اند و برخی از رخدادها را مربوط به دوران نزدیک به ظهور حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ذکر نموده اند. حوادث ذکر شده به دو دسته حوادث قطعی و حوادث غیر قطعی تقسیم شده است. حوادث قطعی حتما اتفاق خواهد افتاد اما حوادث غیر قطعی ممکن است بداء اتفاق بیفتد و این حوادث رخ ندهد.
بدین ترتیب «قسمتی از نشانه هاى غير حتمى مانند مرگ و ميرها، زلزله ها و جنگها و آشوبهاى فراگير، خسوف و كسوف نا به هنگام، بارش بارانهاى فراوان و غیره ممکن است اتفاق نیفتد.»(1)
«بدأ در لغت به معناى ظهور و روشن شدن پس از مخفى بودن چيزى است و اصطلاحا به روشن شدن چيزى پس از مخفى بودن از مردم اطلاق مى شود؛ بدين معنى كه خداوند متعال بنابر مصلحتى مسئله اى را از زبان پيامبر يا یکی از اولياى خويش به گونه اى تبيين مى كند و سپس در مقام عمل و ظهور و بروز غير آن را به مردم نشان مى دهد. در قرآن آمده است: «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ: خداوند هرچه را بخواهد محو يا اثبات مىكند در حالیكه ام الكتاب نزد اوست [و خود مى داند عاقبت هر چيزى چيست.] (سوره مبارکه رعد،آیه 39)»
خداوند در آيه اى ديگر می فرماید: «وَ بَدا لَهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا: و [نتيجه] گناهانى كه مرتكب شده اند، برايشان ظاهر مى شود. (سوره مبارکه زمر،آیه 48)»
يا آیه «ثُمَّ بَدا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا الْآياتِ: پس از آنكه نشانه ها را ديدند [حقيقت امر] بر آنها روشن شد. (سوره مبارکه یوسف،آیه 35)»
اين ظهور پس از خفا، تنها براى انسان رخ مى دهد در مورد خداوند متعال ابدا صدق نمى كند وگرنه لازمه اش اين است كه خداوند نسبت به آن موضوع جهل داشته باشد كه اين امر محالى است. خداوند، چنانكه قرآن كريم مى فرمايد به همه چيز آگاه و داناست «إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً (سوره مبارکه نساء،آیه 35)» و نسبت به همه چيز در همه زمانها و مكانها چه حاضر باشند و چه غايب، چه موجود باشند و چه فانى و چه در آينده به وجود بيايند. علم حضورى دارد. قرآن كريم در اين رابطه مى فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لا يَخْفى عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ: هيچ چيزى در آسمان و زمين از [نظر] خداوند متعال مخفى نمى باشد. (سوره مبارکه آل عمران،آیه 5)»
از همين روی است كه مسئله بدأ و ظاهر كردن آن امر مخفى، به خداوند نسبت داده مى شود: «وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ: خداوند آنچه را گمان نمى كردند براى آنها ظاهر كرد. (سوره مبارکه زمر،آیه 48)»
براساس آيه «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ: در حقيقت، خدا حال قومى را تغيير نمىدهد تا آنان حال خود را تغيير دهند. (سوره مبارکه رعد،آیه 11)» و با استفاده از ديگر آيات و روايات مى توان چنين برداشت كرد كه برخى اعمال حسنه، نظير: صدقه، احسان به ديگران، صله رحم، نيكى به پدر و مادر، استغفار و توبه، شكر نعمت و اداى حق آن و غیره سرنوشت شخص را تغيير داده و رزق و عمر و بركت زندگيش را افزايش مى دهد، همانطور كه اعمال بد و ناشايست اثر عكس آن را بر زندگى شخص مى گذارد.»(2)
در اکثر احادیث رسیده از ذوات مقدسه معصومین (علیهم السّلام) از پنج حادثه ای که به طور پیوسته و متصل به ظهور رخ می دهد؛ یاد نموده اند که عبارت از خروج سفیانی، خروج یمانی، صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیّه و فرو رفتن زمين در بيداء می باشد.
در باب حوادث نشانه های به هم پیوسته شش ماه پایانی ظهور در احادیث از خروج سفیانی و یمانی و در برخی متون همچنین خروج خراسانی همزمان در ماه رجب و واقع شدن صیحه آسمانی در ماه رمضان و شهادت نفس زکیه در بین رکن و مقام پانزده روز پیش از ظهور حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخن گفته شده است.
در کتب شیعه به عنوان مثال غيبت نعمانى، كمال الدين و تمام النعمة و الخصال احادیثی مبنی بر رخ دادن وقایع حتمی پیش از ظهور آمده است.(3)
برای اختصار در ذیل به ذکر برخی از این احادیث بسنده می کنیم:
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْفَزَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ خَالِدٍ التَّمِيمِيُ قَالَ حَدَّثَنِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: لِلْقَائِمِ خَمْسُ عَلَامَاتٍ ظُهُورُ السُّفْيَانِيِّ وَ الْيَمَانِيِّ وَ الصَّيْحَةُ مِنَ السَّمَاءِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ الْخَسْفُ بِالْبَيْدَاءِ.(4)
محمّد بن همّام از جعفر بن محمّد ابن مالك فزارىّ از عبد اللَّه بن خالد تميمى از بعضى از اصحاب ما از ابن ابى عمير و او از ابى ايّوب خزّاز و او از عمر بن حنظله نقل کردند که حضرت ابو عبد اللَّه امام صادق (عليه السّلام) فرمودند: ظهور حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را پنج نشانه است؛ سفيانى و يمانى و صيحه اى از آسمان و كشته شدن نفس زكيّه و فرو رفتن زمين در بيداء.(5)
در حدیث دیگر درباره این پنج حادثه قطعی پیش از ظهور چنین آمده است:
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِّ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: قُلْنَا لَهُ السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ فَقَالَ نَعَمْ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ الْقَائِمُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خَسْفُ الْبَيْدَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ كَفٌّ تَطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ النِّدَاءُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ وَ أَيَّ شَيْءٍ يَكُونُ النِّدَاءُ فَقَالَ مُنَادٍ يُنَادِي بِاسْمِ الْقَائِمِ وَ اسْمِ أَبِيهِ (ع).(6)
احمد بن محمّد بن سعيد از علىّ ابن حسن از يعقوب بن يزيد و او از زياد قندى و او از چند نفر اصحاب خودش و آنان از حضرت امام صادق (عليه السّلام) نقل کردند كه آن حضرت فرمودند: راوى گويد: به آن حضرت عرض كرديم سفيانى از حتميّات است؟ فرمودند: آرى و كشته شدن نفس زكيه از حتميّات است و ظهور حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از حتميّات است و فرو رفتن صحرا از حتميّات است و كف دستى كه از آسمان بيرون آيد از حتميّات است و ندای از آسمان از حتميّات است. عرض كردم: ندا چه خواهد بود؟ فرمود: ندا دهنده اى كه به نام حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و به نام پدرش(عليهما السّلام) ندا خواهد داد .(7)
در حدیث ذیل حضرت امام صادق(علیه السّلام) پنج نشانه قطعی پیش از ظهور را چنین یاد می فرمایند:
أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الْبَنْدَنِيجِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى الْعَلَوِيُّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ زِيَادِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ الْيَمَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ كَفٌّ يَطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ قَالَ وَ فَزْعَةٌ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْيَقْظَانَ وَ تُخْرِجُ الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا.(8)
علىّ بن احمد بندنيجىّ از عبيد اللَّه ابن موسى علوىّ از يعقوب بن يزيد و او از زياد بن مروان و او از عبد اللَّه بن سنان نقل کرد که حضرت ابو عبد اللَّه امام صادق (عليه السّلام) فرمودند: صیحه آسمانی از حتميّات است و سفيانىّ از حتميّات است و يمانىّ از حتميّات است و كشتن نفس زكيّه از حتميّات است و كف دستى كه از آسمان بيرون مى آيد از حتميّات است. فرمودند: و وحشتى در ماه رمضان كه خفته را بيدار و بيدار را به وحشت اندازد و دوشيزگان را از پس پرده هایشان بيرون كشاند.(9)
در حدیثی در الغيبة نعماني به چهار علامت حتمی اشاره شده است و قیام یمانی ذکر نشده است. اما اکثریت قریب به اتفاق منابع علائم و نشانه های حتمی ظهور را پنج نشانه ذکر کرده اند:
«أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ بِإِسْنَادِهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِي لَا بُدَّ أَنْ يَكُونَ مِنْ قَبْلِ قِيَامِ الْقَائِمِ خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ وَ خَسْفٌ بِالْبَيْدَاءِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ الْمُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ.»(10)
احمد بن محمّد بن سعيد به اسنادش از هرون بن مسلم و او از ابى خالد قمّاط و او از حمران بن اعين نقل می کند حضرت ابو عبد اللَّه امام صادق (عليه السّلام) فرمودند: از حتميّاتى كه به ناچار بايد پيش از قيام حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) واقع شود خروج سفيانى و فرو رفتن زمين در بيداء و كشته شدن نفس زكيّه و ندایى از آسمان است.(11)
یکی از حوادث و نشانه های قطعی که زمان ظهور بسیار نزدیک گردیده است خروج سفیانی است. از سفیانی با نام عثمان بن عنسبه از فرزندان ابوسفیان نامبرده شده است. درباره زمان خروج سفیانی، چهره سفیانی، شهرهایی که تحت تسلط خود در می آورد و مدت زمان حکومت او بر برخی از مناطق اسلامی در روایات و احادیث مطالبی ذکر شده است و کتبی که درباره ظهور تالیف شده است که به تفصیل به این موضوع پرداخته اند.
در این مجال به چند حدیث درباره سفیانی و نشانه های فردی سفیانی برای شناختن شیعیان او را به واسطه این احادیث بسنده می گردد:
یک دسته از روایات، روایاتی است که بر خروج سفیانی در ماه رجب به عنوان امر حتمی و جزء علائم قبل از ظهور دلالت دارند:
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيسَى بْنِ أَعْيَنَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ أَمْرَ السُّفْيَانِيِّ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِي رَجَبٍ.(12)
معلّى بن خنيس از حضرت امام صادق (عليه السّلام) روايت می كند كه فرمودند: خروج سفيانى از امور محتوم است و در ماه رجب واقع خواهد شد.(13)
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (ع): فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «ثُمَّ قَضى أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ» فَقَالَ إِنَّهُمَا أَجَلَانِ أَجَلٌ مَحْتُومٌ وَ أَجَلٌ مَوْقُوفٌ فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ مَا الْمَحْتُومُ قَالَ الَّذِي لِلَّهِ فِيهِ الْمَشِيئَةُ قَالَ حُمْرَانُ إِنِّي لَأَرْجُو أَنْ يَكُونَ أَجَلُ السُّفْيَانِيِّ مِنَ الْمَوْقُوفِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْمَحْتُومِ.(14)
احمد بن محمّد بن سعيد از علىّ بن الحسن از محمّد بن خالد اصمّ و او از عبد اللَّه بن بكير و او از ثعلبة بن ميمون و او از زراره و او از حمران بن اعين و او از حضرت ابوجعفر محمّد بن علىّ امام باقر (عليه السّلام) در تفسير آيه شريفه «ثُمَّ قَضى أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ: سپس خداوند اجلى را مقرّر فرمود و اجلى كه در نزد او است. (سوره مبارکه انعام، آیه 2)» فرمودند: اجل بر دو قسم است اجلى حتمى و اجلى موقوف. حمران به حضرتش عرض كرد: حتمى کدام است؟ فرمودند: آنچه كه مشيّت خدا به آن تعلّق گرفته باشد، حمران عرض كرد من اميدوارم كه اجل سفيانى از قسم موقوف باشد. فرمودند: نه به خدا قسم كه آن از حتميّات است.(15)
آغاز خروج سفیانی تا پایان حکومتش پانزده ماه به طول خواهد انجامید كه شش ماه را در جنگ سپری می نماید و چون مناطق پنجگانه دمشق، حمص، فلسطين، اردن و قنّسرين را مالك شد نه ماه حكومت خواهد كرد و يك روز بيشتر از نه ماه هم حکومتش به طول بر جای نماند.
به ذکر روایاتی در این باره می پردازیم:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ أَبِي (ع) قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): يَخْرُجُ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ مِنَ الْوَادِي الْيَابِسِ وَ هُوَ رَجُلٌ رَبْعَةٌ وَحْشُ الْوَجْهِ ضَخْمُ الْهَامَةِ بِوَجْهِهِ أَثَرُ جُدَرِيٍّ إِذَا رَأَيْتَهُ حَسِبْتَهُ أَعْوَرَ اسْمُهُ عُثْمَانُ وَ أَبُوهُ عَنْبَسَةُ وَ هُوَ مِنْ وُلْدِ أَبِي سُفْيَانَ حَتَّى يَأْتِيَ أَرْضاً ذَاتَ قَرَارٍ وَ مَعِينٍ فَيَسْتَوِيَ عَلَى مِنْبَرِهَا.(16)
محمد بن علی ماجیلویه از محمد بن ابوالقاسم از محمد بن علی کوفی از محمد بن ابوعمیر از عمر بن اذینه نقل می کند که حضرت امام صادق (عليه السّلام) از قول امير المؤمنين (عليه السّلام) فرمودند: پسر هند جگرخوار از بيابانى خشك خروج مى كند و او مردى چهار شانه و زشت روی و كلّه گنده و آبله رو است و چون او را ببينى مى پندارى كه يك چشم است نامش عثمان و نام پدرش عنبسه و از فرزندان ابوسفيان است تا به سرزمينى كه داراى قرارگاه و خرّمى است مى رسد و در آنجا بر تخت سلطنت مى نشيند.(17)
درباره حکومت سفیانی در حدیث دیگری نقل شده است:
حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ سُفْيَانَ عَنْ قُتَيْبَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ الْبَجَلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ اسْمِ السُّفْيَانِيِّ فَقَالَ وَ مَا تَصْنَعُ بِاسْمِهِ إِذَا مَلَكَ كُوَرَ الشَّامِ الْخَمْسَ دِمَشْقَ وَ حِمْصَ وَ فِلَسْطِينَ وَ الْأُرْدُنَّ وَ قِنَّسْرِينَ فَتَوَقَّعُوا عِنْدَ ذَلِكَ الْفَرَجَ قُلْتُ يَمْلِكُ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ قَالَ لَا وَ لَكِنْ يَمْلِكُ ثَمَانِيَةَ أَشْهُرٍ لَا يَزِيدُ يَوْماً.(18)
عبد اللَّه بن ابى منصور بجلىّ گويد از حضرت امام صادق (عليه السّلام) از نام سفيانى پرسیدم فرمودند: با نامش چه كار دارى چون پنج سرزمین شام يعنى دمشق و حمص و فلسطين و اردن و قنّسرين را تصرّف كند منتظر فرج باشيد. گفتم: آيا حكومتش نه ماه به طول مى انجامد؟ فرمود: نه، حكومتش هشت ماه است و نه روزى بيشتر.(19)
حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره خروج و حکومت سفیانی بر بلاد اسلامی در دو حدیث ذیل چنین خبر داده اند:
إِبْرَاهِيمَ بْنِ قَيْسِ بْنِ رُمَّانَةَ مِنْ كِتَابِهِ فِي رَجَبٍ سَنَةَ خَمْسٍ وَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنَا ثَعْلَبَةُ بْنُ مَيْمُونٍ أَبُو إِسْحَاقَ عَنْ عِيسَى بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِي رَجَبٍ وَ مِنْ أَوَّلِ خُرُوجِهِ إِلَى آخِرِهِ خَمْسَةَ عَشَرَ شَهْراً سِتَّةُ أَشْهُرٍ يُقَاتِلُ فِيهَا فَإِذَا مَلَكَ الْكُوَرَ الْخَمْسَ مَلَكَ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ لَمْ يَزِدْ عَلَيْهَا يَوْماً.(20)
احمد بن محمّد بن سعيد ابن عقده از مفضّل بن ابراهيم بن قيس بن رمانة از كتابش در رجب سال دويست و شصت و پنج او گفت حديث كرد ما را حسن بن علىّ بن فضّال او گفت حديث كرد ما را ثعلبة بن ميمون ابو اسحاق از عيسى بن اعين و او از حضرت ابو عبد اللَّه امام صادق (عليه السّلام) نقل می کند كه آن حضرت فرمودند: سفيانى از حتميّات است و خروجش در رجب خواهد بود و از آغاز خروجش تا انجام پانزده ماه خواهد بود كه شش ماهش را در پيكار بوده و چون كشورهاى پنجگانه را مالك شد نه ماه حكومت خواهد كرد و يك روز بيش هم از نه ماه نشود.(21)
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيُّ مِنْ كِتَابِهِ فِي صَفَرٍ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ سَبْعِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ عَامِرِ بْنِ رَبَاحٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الرَّبِيعِ الْأَقْرَعُ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع) أَنَّهُ قَالَ: إِذَا اسْتَوْلَى السُّفْيَانِيُّ عَلَى الْكُوَرِ الْخَمْسِ فَعُدُّوا لَهُ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ زَعَمَ هِشَامٌ أَنَّ الْكُوَرَ الْخَمْسَ دِمَشْقُ وَ فِلَسْطِينُ وَ الْأُرْدُنُّ وَ حِمْصٌ وَ حَلَبُ.(22)
احمد بن محمّد بن سعيد از علىّ بن حسن تيملى از كتابش در صفر سال دويست و هفتاد و چهار او گفت حديث كرد ما را عبّاس بن عامر بن رباح ثقفىّ او گفت حديث كرد مرا محمّد بن ربيع اقرع از هشام بن سالم نقل کردند که حضرت ابو عبد اللَّه جعفر بن محمّد امام صادق (عليه السّلام) فرمودند: هنگامى كه سفيانى به پنج قطعه مسلّط شد نه ماه براى او بشماريد و به گمان هشام آن پنج قطعه عبارتند از: دمشق و فلسطين و اردن و حمص و حلب.(23)
سفیانی از وادی یابس خروج می کند با دو گروه ابقع و اصهب می جنگد و بر هر دو گروه غلبه می یابد و بر حکومت شام مسلط می شود. بعد از طمع به سرزمین عراق و حمله به آنجا دو کشتار سفیانی اولی در بغداد و دیگری در کوفه و نجف رخ می دهد.(24)
درباره کشتار اول در بغداد چنین در حدیثی به نقل از مفضّل بن عمر از حضرت امام صادق (علیه السّلام) آمده است:
« أَقُولُ رُوِيَ فِي بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ حَمْدَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَأَلْتُ سَيِّدِيَ الصَّادِقَ (ع) ... قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا سَيِّدِي كَيْفَ تَكُونُ دَارُ الْفَاسِقِينَ فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ قَالَ فِي لَعْنَةِ اللَّهِ وَ سَخَطِهِ تُخْرِبُهَا الْفِتَنُ وَ تَتْرُكُهَا جَمَّاءَ فَالْوَيْلُ لَهَا وَ لِمَنْ بِهَا كُلُّ الْوَيْلِ مِنَ الرَّايَاتِ الصُّفْرِ وَ رَايَاتِ الْمَغْرِبِ وَ مَنْ يَجْلِبُ الْجَزِيرَةَ وَ مِنَ الرَّايَاتِ الَّتِي تَسِيرُ إِلَيْهَا مِنْ كُلِّ قَرِيبٍ أَوْ بَعِيدٍ وَ اللَّهِ لَيَنْزِلَنَّ بِهَا مِنْ صُنُوفِ الْعَذَابِ مَا نَزَلَ بِسَائِرِ الْأُمَمِ الْمُتَمَرِّدَةِ مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ إِلَى آخِرِهِ وَ لَيَنْزِلَنَّ بِهَا مِنَ الْعَذَابِ مَا لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ بِمِثْلِهِ وَ لَا يَكُونُ طُوفَانُ أَهْلِهَا إِلَّا بِالسَّيْفِ فَالْوَيْلُ لِمَنِ اتَّخَذَ بِهَا مَسْكَناً فَإِنَّ الْمُقِيمَ بِهَا يَبْقَى لِشَقَائِهِ وَ الْخَارِجَ مِنْهَا بِرَحْمَةِ اللَّهِ وَ اللَّهِ لَيَبْقَى مِنْ أَهْلِهَا فِي الدُّنْيَا حَتَّى يُقَالَ إِنَّهَا هِيَ الدُّنْيَا وَ إِنَّ دُورَهَا وَ قُصُورَهَا هِيَ الْجَنَّةُ وَ إِنَّ بَنَاتِهَا هُنَّ الْحُورُ الْعِينُ وَ إِنَّ وِلْدَانَهَا هُمُ الْوِلْدَانُ وَ لَيَظُنَّنَّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَقْسِمْ رِزْقَ الْعِبَادِ إِلَّا بِهَا وَ لَيَظْهَرَنَّ فِيهَا مِنَ الْأُمَرَاءِ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ ص وَ الْحُكْمِ بِغَيْرِ كِتَابِهِ وَ مِنْ شَهَادَاتِ الزُّورِ وَ شُرْبِ الْخُمُورِ وَ إِتْيَانِ الْفُجُورِ وَ أَكْلِ السُّحْتِ وَ سَفْكِ الدِّمَاءِ مَا لَا يَكُونُ فِي الدُّنْيَا كُلِّهَا إِلَّا دُونَهُ ثُمَّ لَيُخْرِبُهَا اللَّهُ بِتِلْكَ الْفِتَنِ وَ تِلْكَ الرَّايَاتِ حَتَّى لَيَمُرُّ عَلَيْهَا الْمَارُّ فَيَقُولُ هَاهُنَا كَانَتِ الزَّوْرَاءُ ثُمَّ يَخْرُجُ الْحَسَنِيُّ الْفَتَى الْصَبِيحُ الَّذِي نَحْوَ الدَّيْلَمِ يَصِيحُ بِصَوْتٍ لَهُ فَصِيحٍ يَا آلَ أَحْمَدَ أَجِيبُوا الْمَلْهُوفَ وَ الْمُنَادِيَ مِنْ حَوْلِ الضَّرِيحِ فَتُجِيبُهُ كُنُوزُ اللَّهِ بِالطَّالَقَانِ كُنُوزٌ وَ أَيُّ كُنُوزٍ لَيْسَتْ مِنْ فِضَّةٍ وَ لَا ذَهَبٍ بَلْ هِيَ رِجَالٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ عَلَى الْبَرَاذِينِ الشُّهْبِ بِأَيْدِيهِمُ الْحِرَابُ وَ لَمْ يَزَلْ يَقْتُلُ الظَّلَمَةَ حَتَّى يَرِدَ الْكُوفَةَ وَ قَدْ صَفَا أَكْثَرُ الْأَرْضِ فَيَجْعَلُهَا لَهُ مَعْقِلًا...»(25)
می گویم از برخی از مولفات اصحاب ما نقل شده است از حسین بن حمدان از محمد بن اسماعیل از علی بن عبدالله حسنی از ابوشعیب و محمد بن نصیر از عمرو بن فرات از محمد بن مفضل از مفضل بن عمر گفت از مولایم حضرت امام صادق (علیه السّلام) پرسیدم ... مفضل عرض کرد: آقا در آن روز دارالفاسقین (بغداد) چه وضعی دارد؟ فرمود: مشمول لعنت و غضب خداوند است. فتنه ها و آشوبها آن را ویران می سازد و به کلی متروك می ماند. اي واي بر بغداد و مردم آن از خطر لشکري که با پرچمهاي زرد و لشکري که با پرچمهاي خود از مغرب زمین می آیند و کسی که جزیره را جلب می کند و لشکري که از دور و نزدیک به آنجا می رود.
به خدا قسم همه گونه عذاب که بر امتهاي متمرد و سرکش از اول خلقت تا آخر عالم رسیده بر بغداد فرود می آید. عذابهایی به بغداد می رسد که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده است. طوفان شمشیر آنها را فرو گیرد. واي بر کسی که آنجا را مسکن خود قرار دهد زیرا هر کس در آنجا مقیم شود، با حالت شقاوت باقی می ماند و هر کس که هجرت کند، در پرتو خدا به سر برد.
به خدا مردم بغداد چنان غرق در ناز و نعمت و عیش و نوش می شوند که می گویند: زندگی حقیقی دنیا همین و خانه ها و کاخهاي آن، قصرهاي بهشت است و دختران آن (در زیبایی) حورالعین و جوانان آن جوانان بهشت است و چنین پندارند که خداوند تمام روزي بندگانش را به بغداد ارزانی داشته است. افتراء به خداوند و پیغمبر (صلّی اللَّه علیه و آله) حکم کردن بر خلاف قرآن، شهادت دروغ، شرابخواري، زناکاري، خوردن پلیديها و خونریزي، چنان در بغداد شیوع یابد که فجایع تمام دنیا به پاي آن نرسد. آنگاه خداوند همین بغداد را به وسیله آن آشوبها و آن لشکرها، چنان ویران می سازد که وقتی رهگذري از آنجا می گذرد؛ می گوید: شهر بغداد در اینجا بوده است؟
آنگاه سید حسنی، آن جوان زیبا از طرف سرزمین دیلم خروج کرده و با صداي رسا صدا می زند: اي آل احمد، دعوت آن کس را که از غیبتش متأسف بودید اجابت کنید. این صدا از ناحیه ضریح پیغمبر (صلّی اللَّه علیه و آله) بلند می شود. پس گنجهاي خدا از طالقان او را پذیره می شوند. آنها گنجهایی هستند، اما چه گنجی که نه طلا و نه نقره است بلکه مردانی هستند که ایمانی فولادین دارند و بر اسب هاي چابک سوارند و اسلحه به دست گرفته و پی در پی ستمگران را می کشند تا آنکه وارد کوفه می شوند و تا آن موقع، اکثر روي زمین را از لوث وجود بی دینان پاك کرده اند. آنها کوفه را محل اقامت خود قرار می دهند.(26)
درباره کشتار دوم سفیانی از حضرت امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است:
عَنْهُ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: كَأَنِّي بِالسُّفْيَانِيِّ أَوْ لِصَاحِبِ السُّفْيَانِيِّ قَدْ طَرَحَ رَحْلَهُ فِي رَحْبَتِكُمْ بِالْكُوفَةِ فَنَادَى مُنَادِيهِ مَنْ جَاءَ بِرَأْسِ [رَجُلٍ مِنْ] شِيعَةِ عَلِيٍّ فَلَهُ أَلْفُ دِرْهَمٍ فَيَثِبُ الْجَارُ عَلَى جَارِهِ وَ يَقُولُ هَذَا مِنْهُمْ فَيَضْرِبُ عُنُقَهُ وَ يَأْخُذُ أَلْفَ دِرْهَمٍ أَمَا إِنَّ إِمَارَتَكُمْ يَوْمَئِذٍ لَا تَكُونُ إِلَّا لِأَوْلَادِ الْبَغَايَا [وَ] كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى صَاحِبِ الْبُرْقُعِ قُلْتُ وَ مَنْ صَاحِبُ الْبُرْقُعِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْكُمْ يَقُولُ بِقَوْلِكُمْ يَلْبَسُ الْبُرْقُعَ فَيَحُوشُكُمْ فَيَعْرِفُكُمْ وَ لَا تَعْرِفُونَهُ فَيَغْمِزُ بِكُمْ رَجُلًا رَجُلًا أَمَا [إِنَّهُ] لَا يَكُونُ إِلَّا ابْنَ بَغِيٍ.(27)
حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: گوييا [همراه و ناظر] سفيانى هستم كه بارش را در ميدانهاى شما افكنده و جارچى او ندا در مى دهد كه هر كه سر شيعه اى را از شيعيان على (عليه السّلام) را بياورد، هزار درهم مىگيرد. پس همسايه به همسايه اش حمله مىكند و مى گويد اين از آنهاست. گردنش را مى زند و هزار درهم را مى گيرد. فرمانرواى شما هم در آن زمان، از آن ناپاکزادگان است. گوييا آن مرد آبله رو را مى بينم. پرسيدند او كيست؟ فرمودند: مردى كه به عنوان يكى از شما و هم عقيده با شما (عرب و مسلمان) وارد صحنه مى شود. او شما را خوب مى شناسد ولى شما او را نمى شناسيد پس شما را محاصره كرده و يك يك دستگير مى كند و نابود مى سازد و او ناپاکزاده ای بيش نيست.
در روایات مربوط به ظهور خروج یمانی همزمان با خروج سفیانی ذکر شده است و و در برخی منابع از خروج همزمان خراسانی نیز سخن به میان آمده است.
در اینجا به ذکر دو حدیث درباره خروج یمانی به عنوان حادثه ای که قطعا پیش از ظهور منجی عالم بشریت رخ می دهد؛ می پردازیم:
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ يُوسُفَ بْنِ يَعْقُوبَ أَبُو الْحَسَنِ الْجُعْفِيُّ مِنْ كِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ وَ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(ع)... قَالَ (ع): خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ وَ الْيَمَانِيِّ وَ الْخُرَاسَانِيِّ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ نِظَامٌ كَنِظَامِ الْخَرَزِ يَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً فَيَكُونُ الْبَأْسُ مِنْ كُلِّ وَجْهٍ وَيْلٌ لِمَنْ نَاوَاهُمْ وَ لَيْسَ فِي الرَّايَاتِ رَايَةٌ أَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ هِيَ رَايَةُ هُدًى لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى صَاحِبِكُمْ فَإِذَا خَرَجَ الْيَمَانِيُّ حَرَّمَ بَيْعَ السِّلَاحِ عَلَى النَّاسِ وَ كُلِّ مُسْلِمٍ وَ إِذَا خَرَجَ الْيَمَانِيُّ فَانْهَضْ إِلَيْهِ فَإِنَّ رَايَتَهُ رَايَةُ هُدًى وَ لَا يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ يَلْتَوِيَ عَلَيْهِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِيقٍ مُسْتَقِيم...»(28)
احمد بن محمّد بن سعيد ابن عقده از احمد بن يوسف بن يعقوب ابو الحسن جعفىّ از كتاب خودش او گفت: حديث كرد ما را اسماعيل بن مهران از حسن بن علىّ بن ابوحمزه از پدرش و وهيب بن حفص و آن دو از ابى بصير و او از ابى جعفر محمّد بن علىّ حضرت امام باقر (عليه السّلام) ... آن حضرت فرمودند: خروج سفيانىّ و يمانىّ و خراسانىّ در يك سال و يك ماه و يك روز خواهد بود با نظامى كه گوئى به رشته كشيده شده است به دنبال هم رخ دهد و از هر سوی ترس فراگير شود واى بر كسى كه با آنان ستيزد و در ميان پرچمها بر حق تر از پرچم يمانىّ نباشد تنها او پرچم هدايت خواهد بود زيرا به صاحب شما دعوت خواهد كرد پس هنگامى كه يمانىّ خروج كرد خريد و فروش اسلحه بر مردم و بر هر مسلمانى حرام خواهد بود و چون يمانىّ خروج كرد بايد به سوى او برخیزید كه پرچمش پرچم هدايت است و بر هيچ مسلمانىّ روا نباشد كه از آن پرچم روى بگرداند و هر كس كه چنين كند او از اهل آتش است زيرا او به حقّ و به راه راست دعوت خواهد كرد.
سپس مرا فرمود: از دست رفتن حكومت فلان طائفه همچون شكستن كاسه سفالين باشد و همچون كسى كه كاسه سفالين به دستش باشد و در حال قدم زدن از آن غفلت نمايد ناگهان كاسه از دستش افتاده و بشكند و چون از دستش افتاد بخود آيد و آه حسرت بكشد، حكومت آنان نيز اين چنين خواهد بود كه به كلّى در خواب غفلت فرو رفته باشند.
«أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الْبَنْدَنِيجِيُّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَلَوِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي أَحْمَدَ الْوَرَّاقِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ السَّرَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) مَتَى فَرَجُ شِيعَتِكُمْ قَالَ إِذَا اخْتَلَفَ وُلْدُ الْعَبَّاسِ وَ وَهَى سُلْطَانُهُمْ وَ طَمِعَ فِيهِمْ مَنْ لَمْ يَكُنْ يَطْمَعُ وَ خَلَعَتِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا وَ رَفَعَ كُلُّ ذِي صِيصِيَةٍ صِيصِيَتَهُ وَ ظَهَرَ السُّفْيَانِيُّ وَ أَقْبَلَ الْيَمَانِيُّ وَ تَحَرَّكَ الْحَسَنِيُّ خَرَجَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَكَّةَ بِتُرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ (ص).»(29)
علىّ بن احمد بندنيجىّ از عبيد اللَّه بن موسى علوىّ و او از محمّد بن موسى و او از احمد بن ابى احمد ورّاق و او از يعقوب بن سرّاج نقل کرد که حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق (عليه السّلام) عرض كردم: فرج شيعه شما كى خواهد بود؟ فرمود: هنگامى كه فرزندان عبّاس اختلاف كنند و پايه هاى حكومتشان سست شود و طمع در آنان بندد كسى كه طمع نمي كرد و عرب عنان گسيخته شود و هر كس كه وسيله دفاع دارد آن را بر افرازد و سفيانىّ ظاهر شود و يمانىّ روى آورد و حسنىّ حركت كند آن وقت صاحب اين امر با ارثيه رسول خدا (ص) از مدينه به سوى مكه خروج خواهد كرد.(30)
در روایات رسیده از ائمه معصومین (علیهم السّلام) در باب ظهور از وقوع حتمی صیحه آسمانی پیش از ظهور خبر داده اند که در اینجا به برخی از روایات در این باره اشاره می نماییم:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنَّ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) كَانَ يَقُولُ إِنَّ خُرُوجَ السُّفْيَانِيِّ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ قَالَ لِي نَعَمْ وَ اخْتِلَافُ وُلْدِ الْعَبَّاسِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ (عج) مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لَهُ كَيْفَ يَكُونُ ذَلِكَ النِّدَاءُ قَالَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَوَّلَ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِي عَلِيٍّ وَ شِيعَتِهِ ثُمَّ يُنَادِي إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فِي آخِرِ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِي السُّفْيَانِيِّ وَ شِيعَتِهِ فَيَرْتَابُ عِنْدَ ذَلِكَ الْمُبْطِلُونَ.»(31)
ابوحمزه ثمالىّ گويد به حضرت امام صادق (عليه السّلام) گفتم: حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمود: خروج سفيانى از امور محتوم است. فرمود: آرى ديگر از امور محتوم اختلاف بنى عبّاس و قتل نفس زكيّه و خود خروج حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. گفتم: آن ندا چگونه خواهد بود؟ فرمود: ندا كننده اى در ابتداى روز از آسمان چنين ندا كند: بدانيد حقّ با على و شيعيان اوست. بعد از آن در آخر همان روز ابليس (لعنه اللَّه) ندا كند كه حق با سفيانى و شيعيان اوست و باطل جويان به شكّ و ريب درآيند.(32)
در حدیث ذیل حضرت امام صادق (عليه السّلام) شیعیان را به پیروی از ندای جبرائیل، اول ندایی که به گوش می رسد فرا می خوانند:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: صَوْتُ جَبْرَئِيلَ مِنَ السَّمَاءِ وَ صَوْتُ إِبْلِيسَ مِنَ الْأَرْضِ فَاتَّبِعُوا الصَّوْتَ الْأَوَّلَ وَ إِيَّاكُمْ وَ الْأَخِيرَ أَنْ تَفْتَتِنُوا بِهِ.»(33)
معلّى بن خنيس از حضرت امام صادق (عليه السّلام) روايت می كند كه فرمودند: نداى جبرئيل از آسمان و نداى ابليس از زمين و بر شماست كه از نداى اوّل پيروى كنيد و نه نداى دوم كه به فتنه درافتيد.(34)
«وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: الصَّيْحَةُ الَّتِي فِي شَهْرِ رَمَضَانَ تَكُونُ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ لِثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ مَضَيْنَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ.»(35)
حارث بن مغيره از حضرت امام صادق (عليه السّلام) روايت می كند كه فرمودند: صيحه آسمانى كه در ماه رمضان واقع مى شود در شب جمعه بيست و سوم آن ماه خواهد بود.(36)
در حدیثی از حضرت امام باقر (علیه السّلام) درباره صیحه آسمانی از نشانه های حتمی ظهور فرموده اند:
«أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ يُوسُفَ بْنِ يَعْقُوبَ أَبُو الْحَسَنِ الْجُعْفِيُّ مِنْ كِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ وَ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) أَنَّهُ قَالَ: إِذَا رَأَيْتُمْ نَاراً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ شِبْهَ الْهُرْدِيِّ الْعَظِيمِ تَطْلُعُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ أَوْ سَبْعَةً فَتَوَقَّعُوا فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ (ع) إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ثُمَّ قَالَ الصَّيْحَةُ لَا تَكُونُ إِلَّا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ لِأَنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ شَهْرُ اللَّهِ وَ الصَّيْحَةُ فِيهِ هِيَ صَيْحَةُ جَبْرَئِيلَ (ع) إِلَى هَذَا الْخَلْقِ ثُمَّ قَالَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ الْقَائِمِ (عج) فَيَسْمَعُ مَنْ بِالْمَشْرِقِ وَ مَنْ بِالْمَغْرِبِ لَا يَبْقَى رَاقِدٌ إِلَّا اسْتَيْقَظَ وَ لَا قَائِمٌ إِلَّا قَعَدَ وَ لَا قَاعِدٌ إِلَّا قَامَ عَلَى رِجْلَيْهِ فَزِعاً مِنْ ذَلِكَ الصَّوْتِ فَرَحِمَ اللَّهُ مَنِ اعْتَبَرَ بِذَلِكَ الصَّوْتِ فَأَجَابَ فَإِنَّ الصَّوْتَ الْأَوَّلَ هُوَ صَوْتُ جَبْرَئِيلَ الرُّوحِ الْأَمِينِ (ع) ثُمَّ قَالَ (ع) يَكُونُ الصَّوْتُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فِي لَيْلَةِ جُمُعَةٍ لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ فَلَا تَشُكُّوا فِي ذَلِكَ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا وَ فِي آخِرِ النَّهَارِ صَوْتُ الْمَلْعُونِ إِبْلِيسَ يُنَادِي أَلَا إِنَّ فُلَاناً قُتِلَ مَظْلُوماً لِيُشَكِّكَ النَّاسَ وَ يَفْتِنَهُمْ فَكَمْ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ مِنْ شَاكٍّ مُتَحَيِّرٍ قَدْ هَوَى فِي النَّارِ فَإِذَا سَمِعْتُمُ الصَّوْتَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَلَا تَشُكُّوا فِيهِ أَنَّهُ صَوْتُ جَبْرَئِيلَ وَ عَلَامَةُ ذَلِكَ أَنَّهُ يُنَادِي بِاسْمِ الْقَائِمِ وَ اسْمِ أَبِيهِ حَتَّى تَسْمَعَهُ الْعَذْرَاءُ فِي خِدْرِهَا فَتُحَرِّضُ أَبَاهَا وَ أَخَاهَا عَلَى الْخُرُوجِ وَ قَالَ لَا بُدَّ مِنْ هَذَيْنِ الصَّوْتَيْنِ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ (عج) صَوْتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ هُوَ صَوْتُ جَبْرَئِيلَ بِاسْمِ صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ وَ اسْمِ أَبِيهِ وَ الصَّوْتِ الثَّانِي مِنَ الْأَرْضِ وَ هُوَ صَوْتُ إِبْلِيسَ اللَّعِينِ يُنَادِي بِاسْمِ فُلَانٍ أَنَّهُ قُتِلَ مَظْلُوماً يُرِيدُ بِذَلِكَ الْفِتْنَةَ فَاتَّبِعُوا الصَّوْتَ الْأَوَّلَ وَ إِيَّاكُمْ وَ الْأَخِيرَ أَنْ تُفْتَنُوا بِهِ وَ قَالَ (ع) لَا يَقُومُ الْقَائِمُ ع إِلَّا عَلَى خَوْفٍ سَدِيدٍ [شَدِيدٍ] مِنَ النَّاسِ وَ زَلَازِلَ وَ فِتْنَةٍ وَ بَلَاءٍ يُصِيبُ النَّاسَ وَ طَاعُونٍ قَبْلَ ذَلِكَ وَ سَيْفٍ قَاطِعٍ بَيْنَ الْعَرَبِ وَ اخْتِلَافٍ شَدِيدٍ فِي النَّاسِ وَ تَشَتُّتٍ فِي دِينِهِمْ وَ تَغَيُّرٍ مِنْ حَالِهِمْ حَتَّى يَتَمَنَّى الْمُتَمَنِّي الْمَوْتَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً ...»(37)
ابو بصير از حضرت امام باقر (علیه السّلام) روايت كرده است كه آن حضرت فرمودند: «هنگامى كه آتش زیادی را شبيه هردى (رنگ زرد و سرخ) مشاهده كرديد كه از مشرق سه روز يا هفته اى ادامه دارد پس چشم به ظهور آل محمّد (عليهم السّلام) داشته باشيد اگر خداوند عزّ و جلّ بخواهد كه خداوند عزيز و حكيم است. سپس فرمودند: آن صيحه جز در ماه رمضان ماه خدا بر نخواهد خاست. صیحه همان آواى بس بلند جبرئيل (علیه السّلام) بدين مردمان است. بعد فرمود: ندا كننده اى از آسمان به نام حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ندا سر مى دهد و هر كه در مشرق و مغرب است مى شنود، هيچ خفته اى نمى ماند مگر اينكه بيدار مى گردد و هيچ ايستاده اى نمى ماند مگر اينكه مى نشيند و هيچ نشسته اى نمى ماند مگر اينكه از وحشت آن صدا بر دو پاى خويش بر مى خيزد پس خداوند هر كه را بدان ندا عبرت پذيرد و پاسخ گويد مورد رحمت قرار دهد كه آن صداى نخستين آواى جبرئيل روح الأمين (عليه السّلام) است.
سپس فرمودند: آن صدا در ماه رمضان در شب جمعه شب بيست و سوم است پس در آن ترديد نكنيد، بشنويد و اطاعت كنيد و در پايان روز آواز ابليس ملعون است كه ندا در مى دهد: بدانيد كه فلانى مظلومانه كشته شد، براى اينكه مردم را دچار شكّ و گرفتارى سازد. بسیاری از افراد در آن روز شک کنند كه در آتش سرازير خواهند شد پس اگر در ماه رمضان آوایى شنيديد در آن ترديد نكنيد كه صداى جبرئيل است و نشانه آن اين است كه او به نام حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اسم پدرش ندا سر مى دهد تا آنجا كه دوشيزه در پس پرده خويش آن را بشنود و پدر و برادر خود را بر خروج برانگيزد.
و آن حضرت فرمودند: ناگزير و بدون شكّ قبل از خروج حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اين دو صدا برخواهد خاست: صدایى از آسمان و آن آواى جبرئيل است و صداى دومين از زمين بر مىخيزد و آن آواى ابليس لعين است كه ندا مى كند به نام فلانى كه او مظلومانه كشته شد و مرادش از آن ايجاد فتنه است پس صداى نخستين را پيروى كنيد و بپرهيزيد از صداى دوم كه بدان دچار گرفتارى شويد.
و فرمودند: حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام نمى كند مگر در حال ترس سخت مردم و زلزله ها و گرفتارى و بلایى كه مردم را فرا مى گيرد و پيش از آن طاعون و شمشيرى برنده در ميان عرب و اختلاف سخت بين مردم و پراكندگى در دينشان و پيدايش دگرگونى در وضعشان تا جايى كه شب و روز آرزوی مرگ کنند و به جان يكديگر مى افتند.(38)
در احادیث از کشته شدن و جوانى نورس از خاندان محمد (صلی الله علیه و آله) ميان ركن و مقام با نام محمد بن حسن نفس زكيه خبر داده اند.(39)
«وَ بِالْإِسْنَادِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ إِلَى أَنْ قَالَ: يَقُولُ الْقَائِمُ (عج) لِأَصْحَابِهِ يَا قَوْمِ إِنَّ أَهْلَ مَكَّةَ لَا يُرِيدُونَنِي وَ لَكِنِّي مُرْسِلٌ إِلَيْهِمْ لِأَحْتَجَّ عَلَيْهِمْ بِمَا يَنْبَغِي لِمِثْلِي أَنْ يَحْتَجَّ عَلَيْهِمْ فَيَدْعُو رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ فَيَقُولُ لَهُ امْضِ إِلَى أَهْلِ مَكَّةَ فَقُلْ يَا أَهْلَ مَكَّةَ أَنَا رَسُولُ فُلَانٍ إِلَيْكُمْ وَ هُوَ يَقُولُ لَكُمْ إِنَّا أَهْلُ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ الْخِلَافَةِ وَ نَحْنُ ذُرِّيَّةُ مُحَمَّدٍ وَ سُلَالَةُ النَّبِيِّينَ وَ إِنَّا قَدْ ظُلِمْنَا وَ اضْطُهِدْنَا وَ قُهِرْنَا وَ ابْتُزَّ مِنَّا حَقُّنَا مُنْذُ قُبِضَ نَبِيُّنَا إِلَى يَوْمِنَا هَذَا فَنَحْنُ نَسْتَنْصِرُكُمْ فَانْصُرُونَا فَإِذَا تَكَلَّمَ هَذَا الْفَتَى بِهَذَا الْكَلَامِ أَتَوْا إِلَيْهِ فَذَبَحُوهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ هِيَ النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ.»(40)
با اسنادی ابوبصیر از حضرت امام صادق (علیه السّلام) در حدیث طولانی ای نقل می کند تا اینجا که می فرمایند: حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ياران خويش مى فرمايند: اى قوم اهالى مكه مرا نمى خواهند ولى براى آنکه حجت بر آنها تمام شود و خود هم به وظيفه ام عمل كرده باشم [يكى از شما را] به سوى آنها مى فرستم. سپس يكى از يارانشان را خوانده و به او مى فرمايند: به سوى اهل مكه برو و بگو: اى اهالى مكه من فرستاده فلانى (حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستم و او براى شما چنين پيغام فرستاده كه ما خاندان رحمت و معدن رسالت و خلافت هستيم، ما نوادگان حضرت محمد (صلّى اللّه عليه و آله) و سلاله پيامبران هستيم به ما ظلم شده و آزار رسانده اند و ما را سركوب كرده اند. حق ما را تا به امروز به زور از زمان رحلت پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) گرفته اند. از شما طلب يارى مىكنيم پس ما را ياري كنيد. وقتى اين جوانمرد پيام را رساند به سوى او مى آيند و ما بين ركن و مقام او را كه نفس زكيه است سر مى برند.
حضرت امام صادق (عليه السّلام) درباره فاصله شهادن نفس زکیه و قیام حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرموده اند:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ شُعَيْبٍ الْحَذَّاءِ عَنْ صَالِحٍ مَوْلَى بَنِي الْعَذْرَاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ (ع) يَقُولُ: لَيْسَ بَيْنَ قِيَامِ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَيْنَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ إِلَّا خَمْسَ عَشْرَةَ لَيْلَةً.(41)
«صالح مولاى بنى العذراء نقل می کند از حضرت امام صادق (عليه السّلام) شنيدم كه فرمودند: بين قيام قائم آل محمّد و كشتن نفس زكيّه پانزده شب فاصله خواهد بود.»(42)
یکی از حوادث قطعی ظهور خسف در بیداء است که این حادثه در پانزدهم ماه محرم رخ خواهد داد. خبر ظهور حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سفیانی می رسد و او سپاهی به مدینه گسیل می دارد که روز دوازدهم محرم به مدینه می رسند. این لشکر سه روز در مدینه قتل و عامی به راه می اندازد و بر مضجع پیامبر (صلی الله و علیه و آله) هتک حرمت می نماید پس از آن قصد مکه نماید و شبی را در بیابان بیداء وادی بین مکه و مدینه بیتوته می نماید که واقعه خسف در بیداء به اذن الهی رخ می دهد.
حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) در حدیثی خطاب به جابر بن یزید جعفی درباره خسف در بیداء و کشتار سفیانی می فرمایند:
«أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ هَؤُلَاءِ الرِّجَالِ الْأَرْبَعَةِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ وَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ أَبُو جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ وَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ وَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ غَيْرُهُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ وَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْمَوْصِلِيُّ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَاشِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ (ع): يَا جَابِرُ الْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تُحَرِّكْ يَداً وَ لَا رِجْلًا حَتَّى تَرَى عَلَامَاتٍ أَذْكُرُهَا لَكَ إِنْ أَدْرَكْتَهَا أَوَّلُهَا اخْتِلَافُ بَنِي الْعَبَّاسِ وَ مَا أَرَاكَ تُدْرِكُ ذَلِكَ وَ لَكِنْ حَدِّثْ بِهِ مَنْ بَعْدِي عَنِّي وَ مُنَادٍ يُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ وَ يَجِيئُكُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِيَةِ دِمَشْقَ بِالْفَتْحِ وَ تُخْسَفُ قَرْيَةٌ مِنْ قُرَى الشَّامِ تُسَمَّى الْجَابِيَةَ وَ تَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِ دِمَشْقَ الْأَيْمَنِ وَ مَارِقَةٌ تَمْرُقُ مِنْ نَاحِيَةِ التُّرْكِ وَ يَعْقُبُهَا هَرْجُ الرُّومِ وَ سَيُقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْكِ حَتَّى يَنْزِلُوا الْجَزِيرَةَ وَ سَيُقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ حَتَّى يَنْزِلُوا الرَّمْلَةَ فَتِلْكَ السَّنَةُ يَا جَابِرُ فِيهَا اخْتِلَافٌ كَثِيرٌ فِي كُلِّ أَرْضٍ مِنْ نَاحِيَةِ الْمَغْرِبِ فَأَوَّلُ أَرْضٍ تَخْرَبُ أَرْضُ الشَّامِ ثُمَّ يَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِكَ عَلَى ثَلَاثِ رَايَاتٍ رَايَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَايَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَايَةِ السُّفْيَانِيِّ فَيَلْتَقِي السُّفْيَانِيُّ بِالْأَبْقَعِ فَيَقْتَتِلُونَ فَيَقْتُلُهُ السُّفْيَانِيُّ وَ مَنْ تَبِعَهُ ثُمَّ يَقْتُلُ الْأَصْهَبَ ثُمَّ لَا يَكُونُ لَهُ هِمَّةٌ إِلَّا الْإِقْبَالَ نَحْوَ الْعِرَاقِ يَمُرُّ جَيْشُهُ بِقِرْقِيسِيَاءَ فَيَقْتَتِلُونَ بِهَا فَيُقْتَلُ بِهَا مِنَ الْجَبَّارِينَ مِائَةُ أَلْفٍ وَ يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ جَيْشاً إِلَى الْكُوفَةِ وَ عِدَّتُهُمْ سَبْعُونَ أَلْفاً فَيُصِيبُونَ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ قَتْلًا وَ صُلْباً وَ سَبْياً فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَتْ رَايَاتٌ مِنْ قِبَلِ خُرَاسَانَ وَ تَطْوِي الْمَنَازِلَ طَيّاً حَثِيثاً وَ مَعَهُمْ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ ثُمَّ يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ مَوَالِي أَهْلِ الْكُوفَةِ فِي ضُعَفَاءَ فَيَقْتُلُهُ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ بَيْنَ الْحِيرَةِ وَ الْكُوفَةِ وَ يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ بَعْثاً إِلَى الْمَدِينَةِ فَيَنْفَرُ الْمَهْدِيُّ مِنْهَا إِلَى مَكَّةَ فَيَبْلُغُ أَمِيرَ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ أَنَّ الْمَهْدِيَّ قَدْ خَرَجَ إِلَى مَكَّةَ فَيَبْعَثُ جَيْشاً عَلَى أَثَرِهِ فَلَا يُدْرِكُهُ حَتَّى يَدْخُلَ مَكَّةَ خائِفاً يَتَرَقَّبُ عَلَى سُنَّةِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ (ع) قَالَ فَيَنْزِلُ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ الْبَيْدَاءَ فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ يَا بَيْدَاءُ أَبِيدِي الْقَوْمَ فَيَخْسِفُ بِهِمْ فَلَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَرٍ يُحَوِّلُ اللَّهُ وُجُوهَهُمْ إِلَى أَقْفِيَتِهِمْ وَ هُمْ مِنْ كَلْبٍ وَ فِيهِمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها (سوره مبارکه نساء، آیه 47)» قَالَ وَ الْقَائِمُ يَوْمَئِذٍ بِمَكَّةَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْبَيْتِ الْحَرَامِ مُسْتَجِيراً بِهِ فَيُنَادِي يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا نَسْتَنْصِرُ اللَّهَ فَمَنْ أَجَابَنَا مِنَ النَّاسِ فَإِنَّا أَهْلُ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ مُحَمَّدٍ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ (ص)...»(43)
«جابر بن يزيد جعفىّ نقل می کند حضرت امام باقر (عليه السّلام) فرمودند: «اى جابر، بر زمين بنشين و دست و پایى نجنبان تا نشانه هایى را كه برايت ياد مى كنم ببينى چنانچه بدان برسى:
نخستين آنها اختلاف بني عبّاس است و من در تو نمى بينم كه آن را دريابى ولى پس از من آن را از من روايت كن و آواز دهنده اى از آسمان ندا كند و شما را آوازى از جانب دمشق به فتح برسد و قريه اى از آباديهاى شام به نام جابيه فرو رود بخشى از قسمت راست مسجد دمشق فرو ريزد و گروهى مارقه (كه شورشيانى گمراه و بدعتگزار) از ناحيه ترك خروج كنند و اغتشاش و بى قانونى روم به دنبال آن باشد و طايفه ترك روى آورند تا آنكه در جزيره فرود آيند و نيز شورشيان از روم روى آورند تا در رمله فرود آيند پس در آن سال اى جابر در هر سرزمينى از ناحيه مغرب اختلاف فراوانى پديد آيد پس نخستين سرزمينى كه ويران مى شود سرزمين شام باشد سپس در آن هنگام اختلاف آنان بر سه پرچم باشد: پرچم أصهب و پرچم أبقع و پرچم سفيانى، سفيانى با ابقع برخورد كند و به جنگ پردازند و سفيانى او و هر كس را كه از او پيروى مى كند خواهد كشت سپس أصهب را مى كشد و بعد ديگر همّتى به كار نخواهد بست مگر روى آوردن به سوى عراق و سپاهيانش به قرقيسيا گذر كنند و در آنجا به جنگ پردازند و صد هزار تن از ستمكاران در آنجا كشته شوند و سفيانى سپاهى به كوفه گسيل دارد كه هفتاد هزار نفر شمار ايشان باشد پس ايشان مردم كوفه را بكشند و به دار آويزند و اسير كنند در كشاكشى اين چنين كه بر ايشان واقع شده ناگاه پرچمهایى از جانب خراسان پديدار شود و پرچمداران منزلها را با سرعت بسيار بپيمايند و با آنان چند تن از اصحاب حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همراه باشند سپس مردى از موالى اهل كوفه با جمعى ناتوان خروج كند، فرمانده سپاه سفيان ميان حيره و كوفه او را به قتل رساند و سفيانى گروهى را به مدينه روانه كند و حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آنجا به مكّه رهسپار شود و خبر به فرمانده سپاه سفيانى رسد كه حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به جانب مكّه بيرون شده است پس او لشكرى از پى او روانه كند ولى او را نيابد تا اينكه مهدى با حالت ترس و نگرانى بدان سنّت كه موسى بن عمران داشت داخل مكّه شود.
آن حضرت فرمود: فرمانده سپاه سفيانى در صحرا فرود مى آيد پس آواز دهنده اى از آسمان ندا مى كند كه «اى دشت، آن قوم را نابود ساز.» پس دشت نيز ايشان را به درون خود مى برد و هيچ يك از آنان نجات نمى يابد مگر سه نفر كه خداوند رويشان را به پشت آنان بر مى گرداند و ايشان از قبيله كلب هستند و اين آيه در مورد آنان نازل شده: «اى كسانى كه كتاب به شما داده شده به آنچه ما فرو فرستاديم (قرآن) كه آنچه را نزد شماست (تورات و انجيل) تصديق مى كند ايمان آوريد پيش از آنكه چهره هایى را محو سازيم و آنها را به پشتهايشان برگردانيم...» حضرت فرمود: حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در اين هنگام در مكّه خواهند بود، پشت خود را به بيت الحرام تكيه می دهند و بدان پناه جسته آواز مى دهند: اى مردم ما از خدا يارى مى طلبيم، چه كسى از مردم (دعوت) ما را پاسخ مى گويد؟ كه ما خاندان پيامبر شما محمّد(صلی الله علیه و آله) هستيم و ما شايسته ترين مردم به خداوند و محمّد (صلّى اللَّه عليه و آله) مى باشيم…»(44)
(1) فرهنگ نامه مهدويت، صفحه 447
(2) شش ماه پايانى، صفحه 226 – 225
(3) الخصال، جلد1، صفحه 303 - كمال الدين و تمام النعمة، جلد 2، صفحه 649 و 650 - الغيبة للنعماني، صفحه 252 و 257 – الكافي، جلد 8، صفحه 310
(4)الغيبة للنعماني، صفحه 252- كمال الدين و تمام النعمة ؛ جلد2 ، صفحه 650
(5)غيبت نعمانى ترجمه فهرى، صفحه 295 – 294
(6) الغيبة للنعماني، صفحه 257
(7)غيبت نعمانى ترجمه فهرى، صفحه 301 – 300
(8) الغيبة( للنعماني)، صفحه 253 – 252
(9) الغيبة( للنعماني) ترجمه فهرى، صفحه 296 – 295
(10) الغيبة للنعماني، صفحه 264
(11) غيبت نعمانى ترجمه فهرى، صفحه 309
(12)كمال الدين و تمام النعمة، جلد 2 ، صفحه 650 - كمال الدين و تمام النعمة، جلد 2، صفحه 652 - الغيبة للنعماني، صفحه 300
(13) كمال الدين و تمام النعمة ترجمه پهلوان، جلد 2، صفحه 556 – 555
(14)الغيبة للنعماني، صفحه 301
(15)غيبت نعمانى ترجمه فهرى، صفحه 354 – 353
(16)كمال الدين و تمام النعمة، جلد 2 ، صفحه 651
(17)كمال الدين و تمام النعمة ترجمه پهلوان، جلد 2، صفحه 557 – 556
(18) كمال الدين و تمام النعمة، جلد 2، صفحه 652 – 651
(19)كمال الدين و تمام النعمة ترجمه پهلوان، جلد 2، صفحه 558 – 557
(20) الغيبة للنعماني، صفحه 300
(21) غيبت نعمانى ترجمه فهرى، صفحه 352 – 351
(22) الغيبة للنعماني، صفحه 304
(23)غيبت نعمانى ترجمه فهرى، صفحه 357
(24)الفجر المقدس المهدي (عليه السلام) و أحداث سنة الظهور، صفحه 86 - 85 و 126 – 117 - شش ماه پایانی ظهور، صفحه 77 و 153 - 137
(25)بحار الأنوار، جلد 53، جلد 15 – 14
(26) ترجمه بحار الانوار، جلد 53، صفحه25 - 26
(27)الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، صفحه 450
(28)الغيبة (للنعماني)، صفحه 256 – 255
(29)الغيبة (للنعماني)، صفحه 270
(30) الغيبة (للنعماني) / ترجمه فهرى،صفحه 316
(31) كمال الدين و تمام النعمة، جلد2 ،صفحه 652
(32)كمال الدين و تمام النعمة ترجمه پهلوان، جلد2، صفحه 559 – 558
(33)كمال الدين و تمام النعمة، جلد2، صفحه 652
(34)كمال الدين و تمام النعمة ترجمه پهلوان، جلد2، صفحه 558
(35)كمال الدين و تمام النعمة،جلد2، صفحه 650 - 652
(36)كمال الدين و تمام النعمة ترجمه پهلوان، جلد2، صفحه 556
(37) الغيبة (للنعماني)، صفحه 254 – 253
(38)الغيببة (للنعماني)/ ترجمه غفارى، صفحه 360 – 358
(39)كمال الدين و تمام النعمة، جلد1، صفحه 331 – 330
(40) بحار الأنوار، جلد 52، صفحه 307
(41)كمال الدين و تمام النعمة، جلد2 ، صفحه 649
(42)كمال الدين و تمام النعمة ترجمه پهلوان،جلد2، صفحه 554
(43) الغيبة (للنعماني)، صفحه 281 – 279
(44)الغيببة (للنعماني) ترجمه غفارى، صفحه 393 – 390
- قرآن کریم
- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق.
- ترجمه بحارالانوار جلد 53، محمد باقر بن محمدتقی مجلسی، تهران، نهاد کتابخانه هاي عمومی کشور، موسسه انتشارات کتاب نشر، 1392ش.
- الخصال، محمد بن على ابن بابويه ، مصحح على اكبر غفارى، قم، جامعه مدرسين، 1362 ش.
- شش ماه پايانى، مجتبى ساده، مترجم محمود مطهرى نيا، تهران، موعود عصر(عج)،1388ش.
- الغيبة (للطوسي) / كتاب الغيبة للحجة، محمد بن الحسن طوسى، محقق / مصحح: عباد الله تهرانى، و على احمد ناصح، قم، دار المعارف الإسلامية، 1411 ق.
- الغيبة (للنعماني)، محمد بن ابراهيم نعمانى، تهران، مكتبة الصدوق، 1397 ق.
- الغيبة (للنعماني)، محمد بن ابراهيم ابن أبي زينب، مترجم: محمد جواد غفارى، تهران، نشر صدوق، 1418 ق. / 1376 ش.
- غيبت نعمانی، محمد بن ابراهيم نعمانى، مترجم فهری، تهران، دار الكتب، 1362 ش.
- الفجر المقدس المهدي (عليه السلام): إرهاصات اليوم الموعود و أحداث سنة الظهور، مجتبى ساده، بيروت، دار الخليج العربي، 1421ق.
- فرهنگنامه مهدويت، خدامراد سليميان، تهران، بنياد فرهنگى حضرت مهدى موعود (عج)، 1388ش.
- الكافي، محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، محقق / مصحح: على اكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1407 ق.
- كمال الدين و تمام النعمة، محمد بن على ابن بابويه، 2جلد، تهران، اسلاميه، چاپ دوم، 1395ق.
- كمال الدين، محمد بن على ابن بابويه، مترجم: منصور پهلوان، محقق / مصحح: على اكبرغفارى، قم، دار الحديث، 1380 ش.