خببببببببببببب
بعد سالهای زیاد و درازی برگشتم تا یه متن هوول هولکی بنویسم :| البته ب شدت کار دارم بیرون از خونه ولی همین الان یه چیزی یادم افتاد و اومدم تا یادم نرفته بنویسم (خیلی فراموشکارم?)و برم
شاید یادتون باشه ک تو پستای قبلی همش شب بیدار بودم . الانم باید بگم ک ن تنها شب بیداری رو ترک نکردم بلکه بیشتر هر شده:| و رکورد خودمم زدم ؛ من تا ۸ صبح پلک رو هم نزاشتم . چرااا اینکارو با خودم میکنم!؟
شاید با خوندن جملهی بعدیم با خودتون بگید من ضعیفم یا هر فکری ک ب من مربوط نیست در موردم بکنید . من شبا رو بیدار میمونم چون بهترین راه واسه فرار از زندگی کردنه ؛ خب همین طور ک میدونین خواب برادر مرگه و من از خواب بیزارم ؛ ینی اصلا از خواب بدم میاد ؛ به همین دلیل واسه یه نوع فرار من شب بیداری رو انتخاب کردم ؛ وقتی تا ۸ صبح بیدار میمونی همهی آدما خوابن و من هیچ کسو نمیبینم ؛ وقتی شبا بیدارم همه جا سکوته و من برای مدت کوتاهی دیگه تنشی ندارم ؛ و مداوم نگران نیستم . و بجاش روز میخوابم ؛ اونجوری هم دیگه کمتر آدما رو میبیینم .
نمیدونم احساس میکنم یه بیماری روانی دارم . چون خودمم احساس میکنم خیلی نرمال نیستم . در واقع من از دیدن آدم دور و برم بیزارم . شاید مشکل من با آدماست یا شایدم مشکلم با خودمه .
من یه مشکل دارم و نمیدونم اون چیه و حتی نمیدونم منشا اون مشکل چیه ؛ فقط احساس میکنم یه جایی از شیوهی زندگی من میلنگه
خب حرف دلمو زدم یکم سبک شدم
بازم میام با حرفای جدید
دوستون دارم
(این پستو هول هولکی نوشتم و ممنونم که میخونیدش:))