یه زمانی عشق می‌کردم دروازۀ حریف رو باز می‌کردی و همه رو دریبل می‌زدی. بهت اعتقاد داشتم و دوستت داشتم؛ با افتخار اسمت رو می‌اوردم.
نمی‌دونم چی شد که امروز دیگه اون علی کریمی سابق نیستی. نمی‌دونم تغییر مسیرت از مناظرۀ تاریخی‌ات با محمدرضا ساکت شروع شد یا ... .
اما امروز دیگه ازت بدم میاد. بهتر بگم. می‌ترسم از بدعاقبت شدنت؛ در هر دو دنیا. خارج ایران نشستی و داری استوری می‌زنی که چی بشه مثلاً؟ واقعاً مهسا امینی دغدغه‌ات بود و هست؟ از سیاست چی سر درمیاری؟ وقتی ایران تیکه پاره بشه، تو بگی غلط کردم چه دردی دوا می‌کنه؟
آقای علی کریمی! شعار «زن، زندگی، آزادی» فقط بهانه بود برای اینکه به اینجا برسه ماجرا. هنوز نمی‌خوای بفهمی؟ عربستان سعودی که دروازه‌اش رو باز کردی، دلش به حال ما سوخته؟
خون جوون پاک و بی‌گناه که لباس نیروی انتظامی به تن کرده رو چطور می‌خواهی جواب بدی؟
کجای شات‌گان شلیک کردن به نیروی انتظامی از یک متری در کرج، اعتراض هست اسمش؟ اگر تحلیل‌هات روی دروغ‌های شبکه‌های خارجی هست، واقعاً برات متأسفم.
