در قسمت اول از سری مقالات رضایت شغلی به توضیح جامعی از آن پرداختیم و گفتیم عوامل زیادی در میزان رضایت شغلی شما تاثیرگذار هستند. یکی از این عوامل، عوامل فردی موثر بر رضایت شغلی است که ابعاد گستردهای را دربرمیگیرد. ازآنجاکه عوامل فردی غالبا ثابت هستند و احتمال دارد تغییر آنها نسبت به سایر عوامل کمی دشوارتر باشد، اهمیت زیادی دارند. در این مقاله سعی داریم هریک از عوامل فردی را به صورت جداگانه توضیح دهیم و بگوییم چطور میتوان آنها را شناسایی کرد. اگر مایل هستید این عوامل را در خود شناسایی کنید، بهتر است با این قسمت از کارپله با ما همراه باشید.
1. تیپ شخصیتی
هر فردی قبل انتخاب شغل باید از تیپ شخصیتی خود آگاه باشد. این مبحث که در نظریههای روانشناسی به طور بسیار گستردهای به آن پرداخته شده، در میزان رضایت شغلی شما تاثیر قابل توجهی دارد. یونگ در نظریه روانشناسی تحلیلی خود میگوید «تناسب شخص-شغل» مطابقت بین دانش، مهارتها و تواناییهای فرد و شغل است.
هر یک از روانشناسان دستهبندیهای مختلفی از تیپ شخصیتی ارائه دادهاند. ما دستهبندی را براساس نظریه مایرز-بریگز انتخاب کردهایم.این آزمون یکی از معروفترین و پرکاربردترین آزمونهای روانشناسی و شناخت شخصیت است. براساس این دستهبندی، چهار نوع تیپ شخصیتی وجود دارد که هر تیپ شخصیتی، برای بعضی از گروههای شغلی مناسب است.
در این دستهبندی چهار نوع تیپ شخصیتی وجود دارد:
1. برون گرا یا درون گرا بودن
به طور کلی میتوان گفت برون گراها افرادی اجتماعی، اهل تعامل با دیگران، فعال و باانرژی، خوشبین و اهل تحرک و هیجان هستند. این افراد انرژی خود را از بودن با دیگران به دست میآورند. در مقابل درون گراها افرادی محافظهکار، مستقل، علاقهمند به کارهای انفرادی، خجالتی، تودار، متعادل و دوستدار تنهایی هستند. این افراد انرژی خود را از ارتباط با درون خود به دست میآورند.
2. حسی یا شمی بودن
افراد حسی افرادی هستند که ترجیح میدهند با استفاده از حواس پنجگانه به آنچه که اطرافشان میگذرد، پی ببرند. آنها به هر آنچه که اطرافشان وجود دارد، توجه و آن را به خوبی درک میکنند. در مقابل افراد شمی آنهایی هستند که با تمرکز بر پیوندها و ارتباطات موجود میان حقایق، اطلاعات را درک میکنند. آنها با درک و دیدن امکانات جدید (خلاقیت) و روشهای مختلف انجام کارها، اطلاعات را جمعآوری میکنند.
3. فکری یا احساسی بودن
افراد احساسی اغلب در محیطهای کاری خیلی زودرنج هستند و در «موقعیتهای استرسزا» به شدت دچار استرس میشوند. در مقابل افراد فکری توان آنالیز موقعیتهای حساس شغلی را دارند و درگیر عواطف آنی خود نمیشوند. این افراد موقعیت را از خود جدا دانسته و به صورت بیطرفانه و عینی آن را ارزیابی میکنند. بنابراین اغلب، تصمیمات آنها کاربردیتر است.
4. داوریکننده یا ملاحظهکننده
افراد داوری کننده تابع قانون بوده و بر اساس آن برنامه خودشان را به طور دقیق مشخص میکنند. سپس بر انجام آنها در وقت تعیین شده پافشاری دارند. به عنوان مثال این افراد در انجام امور دفتری و کارهایی مانند منشیگری رضایت شغلی بالاتری دارند. حال آنکه افراد ملاحظهکننده خودشان قوانین را تعیین میکنند و از انجام کارهایی که از قبل پیشبینی نشده یا فعالیتهایی که به سرعت و واکنش فوری نیاز دارد، رضایت شغلی بالاتری دارند. این افراد در پستهای مدیریتی غالبا موفق بوده اند.
شاید با خود فکر کنید که چطور بهترین کاری را که با تیپ شخصیتیتان همخوانی دارد، بیابید. باید بدانید هیچ بهترینی وجود ندارد و تنها هماهنگی است که میتواند به شما کمک کند. بعد اینکه از ابعاد مختلف تیپ شخصیتی خود آگاهی پیدا کردید، بهتر است با کمی خلاقیت میان مشاغل جستجو کنید و ببینید کدام جنبه از آنها با شخصیت شما بیشترین هماهنگی را دارد.
بعنوان مثال فرض کنید بعد انجام آزمون تیپ شخصیتی موجود در سایت کارپله، توانستید تیپ شخصیتی خود را شناسایی کنید. برای اینکه به بیشترین انطباق شغل خود با تیپ شخصیتی و افزایش رضایت شغلی برسید، چه کار باید کنید؟
ازآنجاکه هیچ یک از مواردی که در بالا گفتیم، به صورت محض در شما وجود ندارد، میتوانید با شناسایی نکاتی که در شغلتان بیشترین همخوانی با تیپ شخصیتی شما را دارد، سعی کنید آنها را بیشتر نیروی محرکه کار خود قرار دهید، چرا که همیشه امکان تغییر شغل وجود ندارد یا ممکن است شما از نظر مالی نیاز داشته باشید که کارتان را ادامه دهید. اما درصورتیکه از وجوه دیگر به شغل خود بپردازید، میتوانید نکات منطبق با شخصیت خود را پیدا کنید.
از طرفی برای تغییر این ناهماهنگیها میتوانید از همکاران یا مدیر خود کمک بگیرید. برای مثال فرض کنید که شما شخصیت برونگرا دارید، اما درحالحاضر به دور از همکارانتان کار میکنید. میتوانید مساله را با مدیر خود درمیان بگذارید و بعد میز خود را نزدیک همکارانتان قرار دهید. یا اگر این امکان وجود نداشت، زمانهای استراحت خود را بیشتر با همکارانتان سپری کنید تا انرژی موردنیازتان را به دست آورید.
بنابر مطالب گفته شده در بالا، شما باید همیشه تلاش کنید بیشترین سازگاری را بین تیپ شخصیتی و شغل خود برقرار کنید، چرا که به میزان زیادی در رضایت شغلیتان تاثیر دارد.
2. تحصیلات
یکی از نواقصی که در نظام آموزشی فعلی ما وجود دارد، عدم انتخاب رشته مناسب و به طبع آن اشتغال به کار نامناسب دانشآموزان و دانشجویان است.
دانشآموزان در نظام آموزشی فعلی، در مقطع دبیرستان و بعد کنکور باید فهرستی از رشتههایی که با رتبه آنها هماهنگی دارد، انتخاب کنند و در موارد بسیار زیادی این لیست تناسبی با مهارتها و علایق آنها ندارد. بعد از اعلام نتایج دانشگاهها افراد چهار سال وقت و هزینه خود را صرف خواندن رشتهای میکنند که ممکن است علاقهای به آن نداشته باشند.
مشکل زمانی سرباز میکند که این فارغالتحصیلان دنبال شغل میگردند. با ورود به بازار کار تازه متوجه میشوند زمان زیادی را صرف مطالعه رشتهای کردهاند که تناسبی با علایق و استعدادهای آنها ندارد، اما به دلیل مسائل مالی و مشکلاتی از این دست مجبور هستند شغلی را انتخاب کنند که کمترین علاقهای به آن ندارند. به همین ترتیب رضایت شغلی آنها به میزان زیادی کاهش پیدا میکند.
بنابراین تناسب شغلی که انتخاب میکنید با تحصیلات شما در میزان رضایت شغلیتان تاثیر بسیار زیادی دارد. تحصیلات را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
الف- تحصیلات دانشگاهی
این بخش شامل دورههای تخصصی است که شما بعد ورود به دانشگاه کسب میکنید. اینکه شما چه رشته تحصیلی را انتخاب میکنید بسیار مهم است.
باید دقت کنید قبل انتخاب رشته تحصیلی علایق خود را بررسی کنید و دقیقا بدانید بعد اتمام تحصیلات دانشگاهی خود چه حرفهای را دنبال خواهید کرد؟
این کار باعث میشود از اتلاف وقت و هزینه جلوگیری کنید. از طرفی انتخاب درست رشته تحصیلی به میزان زیادی رضایت شغلی شما را در آینده تامین میکند.
ب- تحصیلات غیردانشگاهی
این بخش شامل تمام آموزشهای غیررسمی است که شما قبل اشتغال به کاری کسب کردهاید. به عنوان مثال فرض کنید پدر شما نجار بوده و شما از کودکی کنار ایشان کار کردهاید. طی این سالها ممکن است شما تخصص بسیار زیادی را کسب کرده باشید. بنابراین میتوان گفت کلیه مهارتهایی که شما طی سالها کسب میکنید، از کارهای تخصصی و فنی گرفته تا اموری همچون تایپ و... جز تحصیلات غیردانشگاهی قرار میگیرند.
از نظر متخصصان، تحصیلات غیردانشگاهی گاهی ممکن است از تحصیلات دانشگاهی نیز مهمتر باشد. چراکه اغلب این تحصیلات در موقعیت واقعی مشاغل کسب میشود و شخص در عمل ممکن است تخصص بیشتری نسبت به فردی که تنها در دانشگاه و به صورت تئوری در آن زمینه آموزش دیده، کسب کند.
سوال مهمی ممکن است مطرح شود این است که اگر در مسیر انتخاب رشته خود اشتباه کرده باشید، چه کاری باید انجام دهید؟
اگر به انجام کاری علاقهمند هستید، اما تخصص لازم آن کار را ندارید، باید با گذراندن دورههای مرتبط با آن شغل، تا حدود زیادی مهارتهای لازم را در آن شغل کسب کنید. چراکه حتی اگر به شغلی علاقهمند باشید اما تخصصی در انجام آن نداشته باشید، به سرعت از آن دلسرد شده و به فکر تغییر شغل خود میافتید.
3. توانایی
قبل انتخاب شغل مناسب خود حتما باید به توانایی خود آگاه باشید.
فاکتور توانایی در عوامل فردی، شامل کلیه امکاناتی است که شما در انجام یک کار دارید. این امکانات شامل وضعیت فیزیکی، وضعیت مالی، تخصص و مهارت، جنسیت، سن و... است.
این عامل یکی از مهمترین عوامل فردی تعیینکننده رضایت شغلی است. هر فردی باید قبل انتخاب شغل، توانایی خود در انجام آن کار را درنظر بگیرد.
فرض کنید شخصی نابیناست و در ذهن خود رویای تبدیل شدن به یک نقاش برجسته را میپروراند. باید درنظر داشته باشد که رسیدن به این رویا کاری بسیار سخت است. اگر خیلی رویاپردازانه وارد این رشته شود، ممکن است خیلی زود دچار یاس شده و علاقه خود را از دست دهد. البته هستند کسانی که با وجود نابینا بودن، تابلوهای بسیار زیبایی هم کشیدهاند، ولی باید خاطر نشان کرد که در عمل انجام این کار بسیار سخت و نیازمند تلاش بسیار است.
برای آنکه از تواناییهای خود آگاه شوید، بهتر است قبل انتخاب شغل، یک ورق و کاغذ بردارید و همه آنچه که برای انجام شغل موردنظر نیاز دارید، یادداشت کنید.
به عنوان مثال اگر قرار است برنامهنویس شوید، باید کار با نرمافزارهای مربوط به برنامهنویسی را بدانید، توانایی مالی خرید رایانه را داشته باشید، اصول برنامهنویسی را بدانید و به تبع آن توانایی مالی پرداخت هزینه دورهها را پیدا کنید و...
بنابراین صرف علاقه شما به یک شغل برای تضمین رضایت شغلی شما در آینده کافی نیست و شما حتما باید تواناییهای لازم برای انجام آن شغل را نیز داشته باشید. البته در موارد بسیاری ممکن است شما امکان کسب آن توانایی را داشته باشید. به عنوان مثال بعد گذراندن دورههای تخصصی مربوط به یک شغل بتوانید آن تواناییها را کسب کنید.
اما گاهی این تواناییها قابل کسب نیستند و به مولفههای دیگری نظیر گذشت زمان و کسب تجربه نیاز دارند. به عنوان مثال به کارگیری یک فرد کم سن و سال اما با تخصص در زمینه مربوطه، به عنوان سرپرست تعمیرگاهی که در آن چندین مکانیک خبره و باسابقه مشغول کار هستند، ممکن است انتخاب مناسبی به نظر نرسد. چراکه شاید کارکنان این تعمیرگاه فرد جوان را به رسمیت نشناسند و از مدیر جوان خود حرفشنوی نداشته باشند. از طرفی بعضی مهارتهای مدیریتی با افزایش سن و گذشت سالها ممکن است در فرد ایجاد گردد و همین باعث شود یک شخص کم سنوسال مناسب این عنوان شغلی نباشد.
هوش معمولا به عنوان توانایی بالقوه عقلانی تعریف میشود. چیزی که با آن زاده میشوید، چیزی که قابل اندازهگیری و ظرفیتی که تغییر آن دشوار است.
روانشناسان زیادی به مطالعه هوش پرداختهاند. از جمله آنها میتوان به هاوارد گاردنر اشاره کرد.
بر اساس نظریه هوشهای چندگانه، انسان دارای هشت نوع هوش (استعداد) است که از دامنه کمتر تا بیشتر متغیر است. بر همین اساس هرکدام از ما پروفایل هوش متفاوتی داریم. این پروفایل براساس دو عامل وراثت و محیط بوده و هوش هر کس منحصربهفرد است.
به دلیل اهمیت عامل هوش در میزان رضایت شغلی به توضیح مختصری درباره آن میپردازیم. اگر به اطلاعات بیشتر درباره آن علاقهمند هستید، به مقاله کارپله در خصوص هوش مراجعه کنید.
دستهبندیهایی که گاردنر از هوش ارائه میدهد، عبارت است از:
افرادی که از هوش تصویری-فضایی خوبی برخوردارند، در استفاده از تصاویر و تجسم فضایی بسیار قوی هستند. این افراد معمولا جهتیابی خوبی دارند و با نقشهها، نمودارها، عکسها و تصاویر ویدیویی مشکلی ندارند.
افراد دارای هوش تصویری-فضایی غالبا در مشاغلی مانند معماری، دریانوردی، مجسمهسازی، اختراع و اکتشاف، طراحی داخلی و... موفق عمل میکنند و و دنبال آن رضایت شغلی بالاتری دارند.
منظور از این هوش توانایی به کار بردن زبان گفتاری و نوشتاری به صورتی مؤثر برای بیان اندیشه و احساس است. افرادی که هوش کلامی-زبانی بالایی دارند، بهخوبی میتوانند از کلمات هنگام نوشتن و حرف زدن، استفاده کنند. این افراد غالبا در نوشتن داستان، به خاطر سپردن اطلاعات و خواندن مهارت دارند. این گروه در مشاغلی همچون نویسندگی، روزنامهنگاری، وکالت، معلمی و... رضایت شغلی بالاتری دارند.
این هوش توانایی افراد را در استفاده از اعمال ریاضی و بررسی مسائل با استفاده از روش علمی نشان میدهد. پیدا کردن الگوها و استنتاج از دیگر تواناییهای مربوط به این هوش است. این افراد به تفکر درباره مفهوم اعداد، روابط و الگوها علاقهمند هستند.
این افراد معمولا مشاغلی همچون مهندسی، برنامهنویسی کامپیوتر، پژوهشگری و حسابداری را انتخاب میکنند.
این هوش قابلیت استفاده از بدن برای بیان اندیشه و احساسات را نشان میدهد. افرادی که هوش اندامی-جنبشی بالایی دارند، در حرکتهای بدنی و انجام عملیات فیزیکی قوی هستند. این افراد مهارت بالایی در هماهنگسازی چشم و دست دارند.
این گروه اغلب مشاغلی همچون مربی ورزشی، معلم تربیتبدنی، رقصنده، هنرپیشه، آتشنشان، صنعتگر را انتخاب میکنند.
این هوش توانایی افراد در فکر کردن به الگوها، ریتمها و صداها را نشان میدهد. افرادی که هوش موسیقیایی بالایی دارند، از موسیقی لذت میبرند و معمولا در نواختن سازهای موسیقی و آهنگسازی مهارت دارند. این افراد اغلب مشاغلی همچون موسیقیدان، آهنگساز، خواننده، معلم موسیقی، رهبر ارکستر را انتخاب میکنند.
این هوش، توانایی افراد در درک نیتها، انگیزه و خواستههای دیگران را نشان داده و به افراد امکان تعامل و کار کردن بهتر با دیگران را میدهد. افراد دارای هوش برونفردی در سنجش هیجانات، انگیزهها، تمایلات و منظور اطرافیانشان مهارت دارند.
افرادی که در این قسمت از آزمون هوش گاردنر نمره بالایی کسب میکنند، از انجام مشاغلی همچون روانشناس، فیلسوف، مشاور، فروشنده و سیاستمدار رضایت شغلی بالاتری دارند.
توانایی افراد در شناخت، تفسیر و درک احساسات و انگیزههای درونی خود را هوش درونفردی مینامند. افرادی که هوش درونفردی بالایی دارند، آگاهی خوبی از وضعیت هیجانی، احساسات و انگیزههای خود پیدا میکنند. دیدن مسائل از نظرگاه دیگران (دیدگاه دوگانه)، گوش کردن، همدلی، درک خلق و احساسات دیگران، مشورت، همکاری با گروه، توجه به خلقوخو، انگیزهها و نیتهای مردم از ویژگیهای افرادی است که هوش درونفردی بالایی دارند.
افراد با این مدل هوشی در سمتهایی همچون فیلسوف، نویسنده، نظریهپرداز، دانشمند، مشاور و تاجر بسیار رضایت شغلی بالایی را از خود نشان دادهاند.
این هوش توانایی افراد در تشخیص و درک ارتباط آنها با طبیعت را نشان میدهد. به گفته گاردنر افرادی که دارای هوش طبیعتگرای بالایی هستند، سازگاری بیشتری با طبیعت دارند و معمولا به پرورش، کشف محیط و یادگیری درباره موجودات علاقهمند میشوند.
این افراد در مشاغلی همچون زیستشناس، ستارهشناس، حفاظت از محیطزیست، باغبان، مزرعهدار و... رضایت شغلی بالاتری دارند.
حال شاید با خود بیندیشید دانستن مدل هوشی چه تاثیری در رضایت شغلی دارد؟ امروزه تحقیقات نشان داده بعضی از مشاغل نیازمند هوش بالایی است.
مدیران منابع انسانی بیشتر از گذشته به انجام تستهای هوشی تاکید دارند. این تاکید تنها به دلیل انتخاب افراد با ضریب هوشی بالا نیست، بلکه انتخاب فرد با مدل هوشی مناسب آن شغل است. باید خاطر نشان کرد که با آموزش میتوان هوش را تا حدودی ارتقا داد. بنابراین تناسب مدل هوشی شما با کاری که قرار است انجام دهید، در رضایت شغلی شما بسیار موثر است.
به عنوان مثال، فرض کنید به تازگی در شغل بازاریاب استخدام شدهاید. باید در طول روز با شرکتهای مختلف تماس گرفته و آنها را متقاعد کنید که محصول شما را خریداری کنند. حال آنکه در آزمون هوشی گارنر، نمره هوش کلامی-زبانی شما پایین ارزیابی شده است. مشخص است که بعد صرف زمان اندکی از این شغل خسته شده و رضایت شغلی شما به میزان چشمگیری افت میکند.
حال که موارد بالا را مطالعه کردید، شاید با خود فکر کنید چطور میتوانید جنبههای مختلف هوش را در خود تقویت کنید و از آن در جهت افزایش کارایی شغلی و به تبع آن افزایش رضایت شغلی استفاده کنید. همانطور که میدانید هوش یک موهبت الهی است که میتوان آن را افزایش داد. فرض کنید برای کاری نیاز به هوش موسیقیایی دارید، میتوانید از ابتداییترین امور آغاز کنید، به یادگیری ابتداییترین سازها بپردازید و به مرور مهارت هوشی خود را تقویت کنید. گاهی ممکن است برای انجام کاری به هوش زبانی-کلامی بالایی نیاز داشته باشید، اما در آزمون هوشی این مولفه در شما پایین است. میتوانید با تمرین سخنرانی مقابل آینه، این مهارت را در خود افزایش دهید.
5جهتگیری شغلی
آخرین و مهمترین بخش از عوامل فردی تاثیرگذار در رضایت شغلی، جهتگیری شغلی است. فروید در نظریه روانکاوی خود میگوید:
نیروی تکانه داخلی است که باعث میشود فرد کاری را انجام دهد یا از انجام آن سرباز زند.
امروزه متخصصان، این نیروی تکانه داخلی را جهتگیری مینامند. در واقع هدف از جهتگیری شغلی توجیه این مساله است که چرا افراد مشاغل خاصی را انتخاب میکنند؟ افراد چطور وظایف مربوط به یک شغل را انجام میدهند؟
برای روشن شدن جهتگیری شغلی افراد پاسخ آنها به این سوال قابل تامل است که آنها چه اهداف و معیارهای شغلی را برای شغل خود مشخص کردهاند و چه مسیرهایی را برای برآورده کردن آنها انتخاب میکنند؟
متخصصان سه نوع جهتگیری شغلی را مطرح میکنند؛
الف) جهتگیری تبحری
در جهتگیری تبحری، شخص روی تقویت مهارتها، تسلط بر کاری که قرار است انجام دهد و یادگیری مهارتهای جدید تمرکز میکند.
سوالهایی از قبیل «من چگونه میتوانم این کار را انجام دهم»اهداف تبحری را نشان میدهد.
در جهتگیری تبحری، هدف اصلی شخص یادگیری و فهم مهارتهای جدید است. در این نوع هدف، اشخاص بر رشد شایستگی خود از طریق تسلط بر امور و بهدست آوردن مهارتهای جدید تمرکز میکنند و یادگیری را برای خود یادگیری دوست دارند. شایستگی در نظر این افراد، به معنی فائق آمدن بر مسائل چالشبرانگیز و بالا بردن تواناییها و مهارتها است.
ب) جهتگیری عملکرد-گرایش
در جهتگیری عملکرد-گرایش، فرد تلاش میکند ارزشیابیهای مطلوب خود را به بالاترین حد ممکن برساند، از سوی دیگر ارزشیابیهای منفی از احساس کفایتش را به حداقل برساند.
سوالهایی از قبیل «آیا این کار را بهتر از دوستم انجام خواهم داد؟» هدفهای جهتگیری عملکرد-گرایش را نشان میدهد. در این نوع جهتگیری، تمرکز اصلی شخص روی رقابت برای بهترین بودن میان همکاران و همردیفان و بدست آوردن قضاوت مطلوب دیگران است.
این افراد خود را در برابر کارهای چالشبرانگیز قرار نمیدهند و تلاش میکنند با صرف کمترین کوشش و هزینه به هدف اصلی خود یعنی برتری بر دیگران برسند. در نظر این افراد شایستگی معادل با کسب موقعیت بالاتر نسبت به سایرین است.
ج) جهتگیری عملکرد-اجتناب
در جهتگیری عملکرد-اجتناب شخص به دلیل ترس از ارزشیابی منفی دیگران، مانند کمهوش به نظر رسیدن، از انجام فعالیتهای شغلی خودداری میکند. افرادی که جهتگیری عملکرد-اجتناب دارند، در جهت اجتناب از نفهمیدن مطالب، شکست و خطا تلاش میکنند.
این افراد دلواپس از دست دادن مهارتها، توانایی یا حافظه خود هستند و شایستگی در این نوع هدف، به صورت دستیابی کامل به تکلیف تعریف میشود. به این ترتیب عقاید غیرمنطقی این افراد، مسیر شغلی آنها را تحت تاثیر قرار داده و رضایت شغلی آنها را به پایینترین حد ممکن کاهش میدهد.
تحقیقات نشان میدهد جهتگیری تبحری و گرایشی میتواند رضایت شغلی و به دنبال آن انگیزش شغلی افراد را پیشبینی کند. بنابراین شناسایی این بخش از عوامل فردی ممکن است کار آسانی نباشد و شما برای شناسایی آن احتیاج به متخصصان مشاوره شغلی نیاز داشته باشید. اگر شما نیز به یافتن جهتگیری شغلی خود علاقهمند هستید، بهتر است با مشاورین شغلی کارپله در تماس باشید.
پله آخر
عوامل فردی که در بالا به توضیح آنها پرداختیم، از جمله مهمترین عوامل تاثیرگذار در رضایت شغلی است. برای کسب و بالا بردن رضایت شغلی لازم است تمام عوامل را به طور کامل بشناسید و تاثیر آنها در رضایت شغلی بیابید. اگر در زمینه رضایت شغلی و عوامل فردی، مواردی به ذهنتان رسید، میتوانید آن را با کارپله در میان بگذارید.