سه نوع نوآوری می شناسم: نوآوری در محصول (شامل خدمت هم می شود)، نوآوری در اجرای محصول، نوآوری در بازاریابی و فروش
بنظر می آید نوآوری در محصول از اهمیتش کاسته شده است. با توجه به اینکه هر محصول نوآوری برای این که منجر به برتری شود، در نهایت باید اجرا و فروخته شود، و با توجه به حضور در عصر اینترنت که با کمی تلاش می توان اجزای تشکیل دهنده هر نوآوری را شکافت و تشخیص داد، لذا ایجاد رقیب برای تولید همان محصول نو، بسادگی رخ می دهد.
در این حالت محصول نو دیگر مزیت اصلی خود را ازدست می دهد و شاید تنها مزیت باقی مانده برای آن، پیش بودن زمانی است.
با توجه به پیچیدگی های قوانین مالکیت معنوی، بعید است این قوانین هم بتوانند باعث حفظ انحصار یک محصول نو بشوند و ترند جهانی نشان می دهد که اتفاقا از ترس نیفتادن به دام انحصار نوآور، چندان مخالفتی با ایجاد رقبای مشابه نمی شود.
یک راه که برای نوآوری در محصول می ماند اینست که از جلو بودن زمانی خود استفاده کند و مرتب محصولات نو جدید ایجاد کند تا از این طریق مزیت خود و بنوعی انحصار خود در محصولات متعدد و متوالی نو را، در بازه های محدود برای هر محصول نو، حفظ کند. مثال خوب شاید مجموعه آلفابت باشد.
یک راه عملی تر برای ایجاد مزیت و برتری بر رقبا، نوآوری در اجرای محصول با تولید محصول با کیفیت بالا و هزینه پایین است.
بعنوان نمونه در این کار، گوگل با موتور جستجوی خود بخوبی عمل می کند و ضمن حداقل کردن هزینه (رایگان)، بیشترین کیفیت را در نتایج جستجو نشان می دهد و برای رقبا بسیار دشوار خواهد بود که به این مزیت دسترسی پیدا کنند.
بنظر می آید وزن اجرای خوب از وزن محصول نو در حال بیشتر شدن است. بعنوان نمونه می توان به ماشین های الکتریکی تسلا اشاره کرد که با اجرای خوب و قوی و دیدن همه جوانب و جزئیات و در یک کلام مهندسی عالی، توانسته پیشگامی خود در ماشین های الکتریکی را با وجود رقبای قوی، حفظ کند. تسلا در ایده محصول نوی ساخت ماشین الکتریکی، نوآور نبود و قبل از او، شرکت هایی اقدام به ساخت ماشین های تمام الکتریکی کرده بودند.
اما چگونه اجرای عالی و نوآوری در اجرا داشته باشیم؟ مهندسی عالی؟ علم مواد؟ روش های تولید؟ طراحی عالی؟ سعی و خطای بیشمار؟ مدیریت قوی محصول؟ ارزیابی خوب از بازار و شناخت دقیق نیازها و مطلوب های آن؟ شناختن روش های متعدد تولید؟ ......