ویرگول
ورودثبت نام
Kasra
Kasra
خواندن ۳۲ دقیقه·۵ ماه پیش

ایران کجای بازی است؟

خیلی سریع بریم سراغ اصل مطلب. در یک نظام ایدئولوژیک و ایدئولوژی زده که تمامی مفاهیم، از فوق‌تخصصی‌ها گرفته تا بدیهیات، در ذیل یک ابر یا مِه غلیظ تعریف میشه؛ همه‌چیز در سایه‌ای از شک و تردید باقی میمونه. اصل و فرع جاشون رو با هم عوض میکنن. اساس جامعه سُست میشه. شاید با خودتون بگید که خیلی دارم کلی گویی می‌کنم؛ اما در حال حاضر واقعا میلم نمیاد که مثال بزنم. یعنی این‌قدر مثال بارز وجود داره که من مثال‌زدن برای اثبات این ادعاها رو، نه تنها کار عبثی می‌دونم، بلکه اصلا نیازی به مثال‌زدن هم نمی‌بینم!
با این‌حال در ادامه این دیدگاهم رو بر پایه جست و گریزی که به حوزه‌های مختلف می‌زنم، اثبات خواهم کرد.


چشم‌انداز

احتمالا در این ۵۰ سال اخیر، نمی‌توان کشوری را مثال زد که به اندازه ایرانِ ما، این تعداد سند چشم‌انداز یا طرح توسعه و امثالهم، طراحی کرده باشد. و در عین حال امروز، هیچ کشوری در منطقه، به اندازه ایران، سردرگم نیست و هیچ مردمی به اندازه مردم ایران، نسبت به آینده خود، نه تنها نامطمئن، بلکه ناامید نیستند!
اگر بخواهم واضح‌تر شرح دهم باید ادامه کار را بر اساس اعداد و ارقام و تفسیرشان پیش برود..



ماجراهای گازی

در این دو سه زمستانی که پشت سر گذاشتیم که از لحاظ بارشی، نسبت به گذشته‌ی کوتاه‌مدت، میزان بارش بیشتری داشتند اما نسبت به گذشته‌ی بلندمدت، از لحاظ میزان بارش در حد فاجعه و بسیار کم بوده‌اند؛ به‌طور متوسط حدود ۲۴۰ میلیون متر مکعب گاز را به دلایل مختلف (مثل مازوت‌سوزی و امثالهم) هدر دادیم.
راستش در حال حاضر مثال واضحی در ذهنم ندارم اما اگر ورزشگاه آزادی را در نظر بگیریم که حدود ۱۱۰ هزار متر مربع وسعت دارد و اگر فضای این ورزشگاه را نیز با ارتفاع ۱ متر در نظر بگیریم. یعنی حجمی حدود ۱۱۰ هزار متر مکعب. حال با یه حساب سرانگشتی می‌توان متوجه شد که میزان فضایی که این میزان گاز هدر شده در تنها ۳ زمستان اخیر اشغال می‌کند، معادل ۲۴۰۰ تا ورزشگاه آزادی البته با ارتفاع ۱ متر است. (که البته صرفا برای بازترشدن ذهن شما نسبت به عمق فاجعه از این مثال نه‌چندان مرتبط استفاده کردم)
جدای از این، سالانه حدود ۱۸ میلیارد متر مکعب (قابل توجه شما قرار گیرد که کل میزان مصرف گاز در ایران، سالانه حدود ۲۵۰ میلیارد متر مکعب تخمین زده می‌شود) به دلیل مشعل‌سوزی، و حدود ۹ میلیارد متر مکعب به دلیل فرسودگی شبکه گازرسانی و تجهیزات، گاز به هدر می‌رود.
در واقع هر سال یک فاز گازی از دست می‌رود که معادل با سالی ۱۰ میلیارد متر مکعب از ظرفیت تولید گاز در کشور می‌باشد. شما این میزان را با قطری مقایسه کنید که حدود ۶۰ میلیارد دلار از چین (حدود ۳۶۰۰ همت و بر اساس دلار ۶۰ هزار تومانی) و حدود ۲۹ میلیارد دلار (حدود ۱۷۰۰ همت بر اساس دلار ۶۰ هزار تومانی) از کشورهای اروپایی ، برای پروژه گنبد شمالی (حوزه انرژی‌های فسیلی که در آن سمت پارس جنوبی قرار دارد) سرمایه جذب کرده است.
و در کمال ناباوری، این اعداد و ارقام را با رقم ۳ میلیارد دلار (حدود ۱۸۰ همت بر اساس دلار ۶۰ هزار تومانی) تزریق سرمایه ایران برای حوزه گازی مقایسه کنید. (که نسبت به میزان مورد نیاز برای سرمایه‌گذاری سالانه برای نوسازی این حوزه، بیش از ۱۵ میلیارد دلار کسری تخمینی دارد)
از طرف دیگه، حدود ۹۲ درصد از سهم مصرف گاز در ایران، مربوط به مصارف داخلی است. غیر از آن ۸ درصد سهم صادرات گاز می‌شود که درآمد حاصل از این صادرات، ۲برابر درآمد حاصل از درآمد حاصل از آن در بازار داخلی‌ست.
در حوزه نفت هم اگر بخواهیم بررسی کنیم، تفاوت چشم‌گیری با حوزه گاز وجود ندارد. اخیرا اشاره‌ای شد که قرار است از روسیه به عنوان سرمایه‌گذار خارجی، حدود ۴۰ میلیارد دلار جذب سرمایه صورت گیرد که صَرف توسعه چاه‌های نفت در ایران شود، اما خب در عمل که ظاهرا این اتفاق هنوز رخ نداده.
در واقع اینکه مسئولین کشور، روسیه را نه تنها به عنوان رقیب، بلکه به عنوان شریک در امر انرژی در نظر بگیرند یک امر کاملا به دور از منطق است. چرا که روسیه نه تنها فراتر از رقیب برای ایران در حوزه انرژی، بلکه تقریبا نقش "دشمن" در حوزه انرژی را برایمان دارد. چون مسئله "انرژی" برای روسیه، اساسا همچون تنها بازوی باقی مانده برای اعمال فشار به طرف‌های مقابلش می‌باشد. درست است که آمریکا با استفاده از یکسری تدابیر و با همکاری قطر، کسری موجود در اروپا (پیشتر کشورهای اروپایی میانگین تا ۴۰ درصد به روسیه در بحث انرژی وابسته بودند) و در حوزه انرژی به واسطه جنگ روسیه و اوکراین را تا حدودوی جبران کرده؛ با این حال این دلیل نمی‌شود که نقش روسیه در تامین انرژی مورد نیاز اروپا نادیده گرفته بشود و این اهرم فشار، کمابیش از سمت روسیه برای اعمال فشار به اروپا در راستای اقدامات بعدی وجود دارد.
فارغ از درستی یا غلطی موضع روسیه و سبقه تاریخی که بر اون گذشته، بر خلاف ادعای آقایان و اصرارشان مبنی بر نشان‌دادن روسیه به عنوان یک "متحد استراتژیک" که نقشش حتی از یک "شریک" هم فراتر می‌رود، یک ادعای بی‌اساس و نادرست است.
و در نهایت اگر با همین روند پیش برویم، پیش‌بینی می‌شود که تا ۵ سال آینده، ایران تبدیل به واردکننده گاز می‌شود آن هم در حالی که بر روی دریایی از منابع گازی قرار داریم!
و خب اگر بخواهیم این بخش را نتیجه‌گیری کنیم، کشور ایران، عملا از لحاظ ژئوپولوتیک انرژی، حرفی برای گفتن در برابر رقبا ندارد. این در حالی‌ست که فرض عموم در ملت و حکومت ایران درباره شیوه و راه درآمدزایی کشور، عمدتا معطوف به درآمدهای حاصل از حوزه انرژی است که خب تکلیف آن مشخص شد.


ماجراهای کانتینری منطقه

برخلاف تصور آقایان، کشورهای منطقه و عمدتا کشورهای جنوب خلیج پارس، نه تنها نقش گاو شیرده یا سگ دم‌جنبان و امثال این‌ها را برای کشورهای غربی ندارند؛ بلکه روایت ماجرای بسیار مختصری از بخشی از اقتصاد کلان این کشورها در حوزه واردات و صادرات، دید ما را نسبت به وضعیت این کشورها باز می‌کند و به ما قدرت این امر را می‌دهد که صحت حرف و ادعای آقایان درباره این کشورها را مورد تحلیل و بررسی بیشتری قرار دهیم.



بندر صَلاله

بندر صَلاله واقع در استان ظُفار در سواحل جنوب شرقی عمان واقع شده است.
بندر صلاله با مشارکت و سرمایه گذاری APM Terminals که یکی از بزرگترین ترمینال اپراتورهای کانتینری دنیاست، اداره می شود. بانک جهانی در تحلیل خود برای تعیین بهترین عملکرد بنادر کانتینری در جهان، اطلاعات ثبت شده توسط خطوط کشتی‌رانی مختلف را در مورد بنادر مختلف جمع آوری و تحلیل می کند‌‌. در سال ۲۰۲۲، داده‌ها و اطلاعات مرتبط با عملکرد ۳۴۸ بندر که مجموعا ۲۴۴ میلیون تی ای یو (teu معادل بیست فوت، یک واحد غیرمستقیم از ظرفیت بار است که اغلب برای توصیف ظرفیت کشتی کانتینری و پایانه‌های کانتینر استفاده می‌شود) کانتینر تخلیه و بارگیری داشتند، تجزیه و تحلیل شد. بندر صلاله با کسب ۲۱۲ امتیاز، تنها با ۳ امتیاز کمتر در جایگاه دوم در بین بندرهای کانتینری کشورهای حاشیه خلیج پارس قرار گرفت.
بندر صلاله در سال ۲۰۲۲ بالغ بر ۴ و نیم میلیون تی ای یو، عملیات کانتینری داشته است. جمعیت کشور عمان ۴،۵۲۰،۰۰۰ (حدود ۵٫۵ درصد جمعیت ایران) نفر است و در سال ۲۰۲۲ در بنادر اصلی آن بالغ بر ۵.۲ میلیون تی ای یو کانتینر، ۶۲.۳ میلیون تن کالاهای عمومی، ۲۳.۷ میلیون تن فله مایع، ۱.۶ میلیون راس دام زنده و ۷۱۷۰۰ دستگاه خودرو تخلیه و بارگیری شده است.
سرمایه‌گذاران اصلی این بندر کانتینری، عمدتا از چین، هند، هلند و انگلستان هستند.
بندر صنعتی دوم ذیل پروژه این بندر، با سرمایه‌گذاری ۱۰ میلیارد دلاری و به طول ۱۸۰۰ کیلومتر مربع در دست احداث است که مساحتی در حد و اندازه هنگ کنگ را دارد.
به عنوان نکته آخر درباره بندر صلاله، این بندر نماد Oman Vision 2040 یا همان سند چشم‌انداز عمان تا سال ۲۰۴۰ می‌باشد. شرکت AP Moller Maersk اپراتور بندر صلاله است. مقدار ۳۰ درصد از سهام این بندر متعلق به همین شرکت اپراتوری، ۱۹ درصد متعلق به بخش خصوصی و ۵۱ درصد باقيمانده متعلق به دولت عمان است.



بندر صُحار

از طرف دیگر بندر صُحار واقع در شمال عمان، در کمتر از ۱۰ سال توانسته مبلغ ۲۷ میلیارد دلار از شرکت هندی Adani Group، شرکت برزیلی Poroto Central، و طرف‌های صاحب زنجیره بنادر روتردام هلند، جذب سرمایه کند. یعنی بندر صُحار، ارتباط بسیار زیادی با موفق‌ترین بندر جهان، یعنی بندر روتردام هلند دارد.




بندر جبل علی و بندر رشید

بندر جَبَل علی واقع در منطقه آزاد تجاری جبل علی در نزدیکی دُبی امارات، نمونه دیگری از بزرگ‌ترین بنادر کانتینری جهان است.
منطقه آزاد جبل علی، منطقه صنعتی دوبی است که شرکت‌ها و سرمایه‌گذاران از کشورهای متعددی مانند چین، تایوان و تایلند در این منطقه آزاد حضور داشته و به تجارت می‌پردازند.
منطقه آزاد جبل علی یکی از بزرگترین جزایر ساخته شده به‌ دست بشر است. بندر جبل علی دارای ۳ جزیره نخل مصنوعی در آب‌های خلیج‌ پارس است که در نوع خود بی‌نظیر است!
این ۳ جزیره به شمایل یک درخت نخل و به نام‌های جمیرا ، دیره و جبل علی معروف هستند که کاربرد این جزایر؛ مسکونی، تفریحی و تجاری می‌باشد. بندر جبل علی در کنار بندر رشید به بیش از ۱۷۰ خط کشتیرانی خدمات می‌دهد و هر هفته با بیش از ۱۰۰ بندر در سراسر دنیا ارتباط دارد. ظرفیت بندر جبل علی در آینده و با افتتاح سومین پایانه این بندر از ۱۴ میلیون تی‌ای‌یو به ۱۹ میلیون تی‌ای‌یو افزایش خواهد یافت. جبل علی همچنین توانایی لازم به منظور مدیریت ۱۰ کشتی با ظرفیت ۱۸ هزار تی‌ای‌یو را به‌طور همزمان داراست.
قرار است تعداد اسکله‌های ۹گانه این بندر تا سال ۲۰۳۰ به ۲۵ اسکله افزایش یابد. این همه ماجرا درباره بنادر تجاری امارات نیست، شیخ‌نشینان اماراتی مبلغ ۱۰ میلیارد دلار دیگر نیز بر روی بندر خلیفه ابوظبی سرمایه‌گذاری کرده‌اند.



بندر راس لفان

در راستای تحقق سند چشم‌انداز ۲۰۳۰ قطر، بندر راس لفان نقش بسیار پررنگی را ایفا می‌کند. بندر راس لفان، بزرگترین بندر LNG (بندرهایی مختص به انتقال گازهای مایع به وسیله شناورها) جهان است. ۸۰ درصد صادرات گازی قطر به وسیله همین بندر LNG صورت می‌گیرد که از این لحاظ در کل دنیا نظیر ندارد و قطر یک ابرقدرت در این زمینه به حساب می‌آید.
جالب است که آمریکا پس از ماجرای جنگ بین روسیه و اوکراین، بیشترین سرمایه‌گذاری را روی بنادر LNG قطر کرد و بزرگترین سرمایه‌گذار این بخش در قطر، کشور آمریکاست. که این نشان می‌دهد، برنده جنگ بین روسیه و اوکراین در حوزه انرژی، کشور آمریکاست که توانسته بخش قابل توجهی از اروپا را در حوزه انرژی به خود وابسته کند (بر خلاف تصورات پوتین و حضرات که دم از "زمستان سخت" می‌زدند).
کمااینکه قرار بود کمبود ذخایر انرژی در اروپا، به وسیله حوزه‌هایی در نروژ، الجزایر و حوزه نفت شمال در انگلستان جبران گردد اما این مهم حاصل نشد و آمریکا به وسیله بنادر LNG در قطر، این رقابت را پیروز شد.
و اگر یک درصد فکر کردید که قطر از این نظر تحت سلطه آمریکا قرار گرفته، سخت در اشتباه هستید. از آن‌جایی که چندی پیش گفتم که چین و اروپا نیز مجموعا ۸۹ میلیارد دلار روی این بنادر و حوزه‌های گازی سرمایه‌گذاری کرده‌اند که نشان می‌دهد، آمریکا تنها مشتری قطر در این حوزه نیست. همچنین قرار است که مدیریت این بندر بزرگ، به زودی به هوش مصنوعی و الگوریتم‌های خودکارسازی سپرده شود!



بندر حَمَد

این بندر گنجایش ۷٫۵ میلیون کانتینر در سال را داراست و همچنین مجهز به آخرین فناوری‌های سازگار با محیط زیست نیز می‌باشد. این بندر نیز مانند بندر راس لفان، قرار است که مدیریت امور پهلوگیری کشتی‌ها را به هوش مصنوعی بسپارد. این بندر تحت راهبری "کیو ترمینالز" از سامانه Portchain Connect برای بهینه‌سازی رویه تخصیص اسکله‌های خود به کشتی‌های ورودی از طریق "دسترسی‌های دیجیتال" و اشتراک گذاری امن داده‌ها استفاده خواهد کرد.
شرکت Portchain Connect، ارائه‌دهنده راه‌حل‌های تخصیص بهینه اسکله‌ها در پایانه‌های کانتینری، بندر حمد را قادر می‌سازد تا با دریافت برنامه زمان‌بندی لحظه‌ای و دریافت اطلاعات تعداد کانتینرهای در حال حمل به طور مستقیم از خطوط کشتیرانی و کشتی‌ها، به سرعت فرایند تخصیص اسکله‌ها را هماهنگ کند.
 این پلتفرم جریان مبادله داده‌ها را به نحوی ساده می‌کند تا زمان تخصیص اسکله‌ها برای پهلوگیری کشتی‌ها کوتاه‌تر شده و به پایانه‌ها و حمل کننده‌ها اجازه می‌دهد تا داده‌های با کیفیت را با یکدیگر به اشتراک بگذارند که تأخیر در انتقال اطلاعات را کاسته و همچنین در صرف زمان و هزینه صرفه‌جویی نمایند.
بندر حمد در سال ۲۰۲۲ میلادی بالغ بر ۱ میلیون و ۴۳۵ هزار تی ای یو را از کشتی‌ها تخلیه و بارگیری کرده است.



بندر مبارک

کویت طی سند چشم‌اندازی که طرح شده، پروژه بزرگی را پیش می‌برد که پل دریایی ۳۶ کیلومتری جابر، آسمان‌خراش ۱۰۰۱ متری مبارک (برگرفته از هزار و یک شب) با ۲۳۴ طبقه و در نهایت احداث بندر مبارک در انتهای آن ختم می‌شود. پل «جابر»، برگرفته از نام جابر احمد الصباح، امیر سابق این کشور سازه‌ای حیاتی و تاثیرگذار برای تاسیس و توسعه یک منطقه بزرگ اقتصادی‌ست که قرار است به زودی در شمال این کشور ساخته شود. (منظور این است که قرار است این پروژه به زودی به اتمام برسد، پل جابر چند سال پیش افتتاح شد)
این پل پایتخت کویت را به «سوبیا»، منطقه‌ای در شمال این کشور متصل می‌کند که در نزدیکی مرزهای دریایی و زمینی با عراق و ایران واقع شده و قرار است در آینده‌ای نزدیک به یک قطب بزرگ اقتصادی تبدیل شود.
در این زمینه، سرمایه‌گذاری ۱۰۰ میلیارد دلاری صورت گرفته که برای مثال، ۴ میلیارد دلار آن صرف ساخت پل جابر احمد الصباح شده است که چهارمین پل دریایی طولانی در دنیا محسوب می‌شود.



بندر جَّده

بزرگترین بندر واقع در غرب آسیا!
بندر جده یا به عنوانی دیگر، بندر اسلامی جده،، قدیمی‌ترین و پررفت و آمدترین بندر در عربستان سعودی و دومین شهر بزرگ این کشور پس از ریاض محسوب می‌شود. این بندر در کرانه دریای سرخ و در مناطق غربی عربستان سعودی، در میان مسیر‌های کشتیرانی بین‌المللی بین شرق و غرب جهان قرار گرفته است. بندر جده ۳۷مین بندر پررفت و آمد جهان است که از این نظر فقط از جبل علی کمتر به حساب می‌آید.
بیش از ۶۵ درصد از واردات عربستان سعودی از طریق بندر جده وارد کشور می‌شود که بخش اعظمی از آن شامل ماشین‌آلات، تجهیزات و قطعات خودرو، وسایل برقی، مواد غذایی و نوشیدنی می‌شود. همچنین سهم قابل توجهی در درآمدهای غیرنفتی عربستان سعودی ایفا می‌کند و برنامه شیوخ سعودی این است که تنوع‌بخشی به اقتصاد را از طریق سرمایه‌گذاری‌های مختلف در بندر جده به پیش ببرند.
عربستان، توسعه بندر جده را با این هدف بیش از پیش می‌برد که می‌خواهد هر چه سریع‌تر و هر چه بیشتر، وابستگی اقتصاد خود به نفت را نه تنها کاهش دهد، که از بین ببرد.
برای مثال در همین راستا، بندر صنعتی یانبو به عنوان مرکز فعالیت‌های پتروشیمی در دریای سرخ، سرمایه‌های زیادی را جذب کرده است.
سازمان بنادر عربستان سعودی در گامی دیگر در مسیر آنچه تبدیل عربستان به منطقه لجستیکی جهانی در دریای سرخ خوانده شده است، قراردادی را با  شرکت بنادر جهانی دبی برای ایجاد منطقه لجستیکی در بندر جده با هزینه بیش از ۱۳۳ میلیون دلار امضا کرد که هدف نهایی آن، رساندن مناطق لجستیکی به تعداد ۵۹ تا می‌باشد. شرکت بنادر جهانی دبی (دی پی ورلد: DP World) شرکت ترابری دریایی اماراتی است، که در زمینه ارائه خدمات کشتیرانی، اپراتوری بنادر و خدمات لجستیکی فعالیت می‌کند.
قرارداد فوق، پیروی قراردادی است که در آوریل ۲۰۲۰ به امضا رسید که بر اساس آن، شرکت بنادر بین‌المللی دبی،  حق توسعه و بهره برداری از ترمینال جنوبی بندر را برای مدت ۳۰ سال به دست بیاورد، مشروط بر اینکه عملیات توسعه آن نهایتا تا ۸۰۰ میلیون دلار هزینه در پی داشته باشد.

جمع‌بندی درباره ماجراهای کانتینری

چه نتیجه‌ای می‌توان از این موضوعات و اعداد و ارقامی که ارائه شد گرفت؟ اینکه ایران رقابت را به کشورهای حاشیه‌نشین خلیج پارس و رقبای منطقه‌ای خود باخته است؟ خب این باخت که خیلی‌وقت پیش اتفاق افتاد!
اینکه ایرانی باید از خواندن این مطالب حسرت بخورد؟ خب حسرت که مال این یکی دو سه سال نیست!
اینکه می‌توان تغییر نگرش جهان عرب نسبت به مسائل بین‌المللی را مشاهده کرد؟ خب این تغییر نگرش که خیلی‌وقت پیش روی داد!
همه این نتیجه‌گیری‌ها در جای خودش می‌تواند درست باشد، اما نتیجه دیگری که می‌توان از سلسله مطالب گرفت. قطبی‌سازی غلط شرقی و غربی جهان از دید حضرات است. دیدگاه بلوک شرق و بلوک غربی که خیلی‌وقت است از میان رفته. گواه آنکه بیشترین سرمایه‌گذاری روی بنادر همین کشورهای حاشیه خلیج، توسط چین صورت گرفته آن هم در اعداد و ارقامی که هوش از سر آدمیان می‌برد!
بنابراین یک نمونه جبل علی حتی کافی‌ست تا به ما ثابت کند که می‌توان در آن واحد، هم با شرق ارتباط داشت و هم با غرب. و مسئله دیگر این است که چین اساسا میلی به سرمایه‌گذاری در ایران ندارد!
یعنی در این سال‌ها چه مقدار سرمایه از چین وارد ایران شده؟ آیا مقدارش با عددی مانند ۳۰ میلیارد دلاری که روی گنبد شمالی سرمایه‌گذاری شده، قابل مقایسه است؟ چرا چین که گویی حضرات میل عجیب و آتشینی به ارتباط با آن دارند، حاضر به همکاری خاصی با ایران نیست و سعی دارد همکاری‌های خود را با ایران محدود نگه دارد؟!؟ چرا چین باید ۳۰ درصد صادرات خود به جهان عرب را از طریق این دو بندر اماراتی انجام دهد؟ چرا چین باید ۲۲ درصد تجارتش با امارات را از طریق این بنادر انجام دهد؟ چرا سهم ایران در مقابل این اعداد، آن‌قدر کم و ناچیز است که آدم حتی رویش نمی‌شود که مقایسه مستقیم صورت دهد!؟


اَبَر پروژه NEOM

شهر نیوم فعلا به ۴ بخش تقسیم می‌شود که بخش‌هایی از بخش‌های ۱۰گانه پروژه نهایی‌اند؛
لاین (The Line)، اوکزگان (Oxagon)، تروجنا (Trojena) و سنداله (Sindalah) می‌شود.
بخش The Line، که بخش بزرگ این پروژه را تشکیل می دهد،آسمان خراشی‌ست که به صورت افقی و به طول ۱۷۰ (طول روی سطح زمین) کیلومتر و عرض ۲۰۰ متر که ۵۰۰ متر (ارتفاع) از سطح دریا بالاتر بوده و وسعت آن بر روی زمین ۳۴ کیلومتر مربع می باشد و ۹ میلیون جمعیت را در خود جای می دهد.
 شعار اصلی این شهر، شهری است سازگار با طبیعت که ۱۰۰ درصد با انرژی تجدیدپذیر کار خواهد کرد و عاری از گازهای گلخانه‌ای خواهد بود و اولویت آن، رفاه وسلامت مردم است.
در توضیحاتی که در سایت این شهر بیان شده است، نیوم شهری با مفهوم شهرسازی با جاذبه صفر است؛ زیرا افراد می توانند در سه بعد طول، عرض و ارتفاع این شهر به صورت یکپارچه به همه‌ی امکانات که به صورت لایه‌بندی ‌شده، طراحی شده است در عرض ۵ دقیقه دسترسی داشته باشند و یا از یک قطار سریع‌السیر که در ۲۰ دقیقه، دسترسی به کل شهر را میسر می‌سازد، استفاده کنند. The Line دارای یک پوسته آینه‌ای در بخش بیرونی است که این ویژگی موجب شده با محیط پیرامونی ترکیب شود و آن را انعکاس دهد.
همچنین جدیدترین برنامه‌ی عربستان برای پروژه‌ی بسیار عظیم نیوم که Xaynor نام دارد، در خلیج عقبه و خط ساحلی دریای سرخ احداث خواهد شد و یک کلاب اختصاصی برای مهمانان مرفه خواهد بود.
برآورد اولیه نشان از هزینه ۵۰۰ میلیارد دلاری (معادل ۳۰ هزار همت یا ۳۰ هزار هزار میلیارد تومان بر اساس دلار ۶۰ هزار تومانی) برای سرمایه‌گذاران این پروژه تا اتمام آن دارد.


ماجرای استارتاپ‌ها

در سال ۱۴۰۲ که گذشت، آماری مبنی بر میزان سرمایه‌گذاری در کشورها پیرامون استارتاپ‌ها ثبت شده که با هم آن را بررسی می‌کنیم:


همان‌طور که مشخص است، کشورهای امارات، ترکیه و عربستان بیشترین سهم را در این حوزه دارند که کما فی‌سابق، سهم ایران ناچیز است و حدود ۵۰ میلیون دلار برای سال گذشته تخمین زده شد. (دولت فعلی خیلی از آمار و ارقام خوشش نمیاد و چیز خاصی منتشر نمیکنه ولی خب این آمار به احتمال زیاد، قدری افزایش پیدا کرده)


آمار ایران طبق گزارش دیجی‌کالا است
آمار ایران طبق گزارش دیجی‌کالا است




و جالب اینجاست که اکوسیستم استارتاپی ترکیه، فقط کمی زودتر از ایران (کمی قبل از سال ۹۰ خورشیدی) شروع به کار کرد اما حال، فاصله میان ایران و ترکیه بیش از حدِ تصور شده.

و جالب‌تر از این‌ها، گردش مالی خرید و فروش VPN هست که دو برابر کل بودجه وزارت ارتباطات شده و با این اوصاف میشه حدس زد که کاربرد اصلی فیلترینگ، ایجاد یک رانت و فرصت مالی جدید برای ذی‌نفعان نزدیک به دستگاه حاکمیتی است که مستقیم یا غیرمستقیم از آن بهره‌مند می‌شوند. (چرا حاکمیتی؟ زیرا فعالان حوزه اینترنت آزاد همچون سگارو و یوسف قبادی توسط دستگاه‌های امنیتی و به دلیل فعالیت در حوزه رفع و دورزدن فیلترینگ، دستگیر شده‌اند و البته هزاران دلیل دیگر همچون دستگیری فعالان دیگری همچون جادی و ..).

تصویر بالا نشان‌دهنده اهمیت زیرساخت هوش مصنوعی برای محاسبات مربوطه، و اساسا اهمیت خود مقوله هوش مصنوعی و الگوریتم‌های یادگیری ماشین را نشان می‌دهد که به یک شرکت سخت‌افزاری همچون انویدیا این امکان را داده که از نفت عربستان و یک غول نفتی نیز جلو بزند. و همچنین اهمیت تکنولوژی ساخت نیمه‌هادی‌ها و شرکت‌های توسعه‌دهنده آن را بیش از پیش به ما یادآوری می‌کند. رشد وحشتناک ارزش سهام انویدیا، بالاتررفتن اهمیت شرکت‌هایی همچون،
TSMC (Taiwan Semiconductor Manufacturing Company) و به واسطه آن، حتی کشورهای سازنده این قطعات ظریف و حیاتی الکترونیکی (منازعه بین چین و آمریکا بر سر شبه جزیره تایوان)، نشان‌دهنده این است که دنیا از همین حالا مسیر آینده خودش را انتخاب کرده، و همه‌چیز بستگی به خودمان دارد که در سال‌های آینده می‌خواهیم کجای این جریان باشیم(؟).
البته که دستگاه حاکمیتی با دستگیری مدیرعامل دیجی‌کالا به دلیل مسئله‌ای تحت عنوان "توهین به مقدسات" که مربوط به اسم روی یک ماگ بود، تاحد بسیار زیادی موضع خود در این باره را مشخص کرده و پیش‌بینی تدابیر و اندیشه ایشان، این روزها کار بسیار راحت و پیش پا افتاده‌ای شده است!
جالب است که آقایان وعده ساخت تک‌شاخ یا یونیکورن (استارتاپ‌هایی با ارزش کل سهام بیش از یک میلیارد دلار) می‌دهند؛ در حالی که اصلا هیچ درکی از این موضوع ندارند. زیرا اساسا ایجاد یک یونیکورن که بهتر است بگوییم شکل‌گیری یک یونیکورن، اصلا تابع خواست یک شخص یا یک نهاد نیست. بلکه قبل از هر چیز نیاز به سرمایه دارد که تامین این میزان سرمایه، جز با سرمایه‌گذاری خارجی عملا شدنی نیست. این وعده نیز به پوچی و خامی همان قبلی‌هاست و گوش ملت از این وعده و وعیدها پر است.
طوری شده که بنیان‌گذاران و صاحبان استارتاپی نه تنها دیگر رغبتی به کار در ایران ندارند، بلکه از بزرگ‌شدن و به قول معروف، سکیل‌کردن کسب‌وکار خود در این کشور ‌می‌ترسند زیرا حاکمیت را در ضدیت با روند توسعه کشور می‌بینند. یعنی ساده بخواهم بگویم، حاکمیت از هر چیزی که قدش از قد حاکمیت بلندتر شود، هراس زیادی دارد حتی اگر آن چیز، استارتاپ دیجی‌کالا یا اسنپ باشد!
آقایان مسئله سرمایه‌گذاری خارجی را سریعا امنیتی می‌کنند، در حالی که کشور کوچکی همچون امارات، به اندازه یک سوم کل GDP ایران، فقط روی چند بندر کانتینری خودش سرمایه خارجی جذب کرده که این موضوع برای من ایرانی بسیار دردناک است (از این نظر که چرا کشور من با این همه پتانسیل و سرمایه بالقوه، امکان استفاده از فرصت‌ها را ندارد اما امارات ۸۳ هزار کیلومتر مربعی این امکان را دارد!؟)..

چه نتیجه‌ای می‌توان گرفت؟

مسئولان حکومتی ایران، مدام لب به تمسخر و تحقیر کشورهای عربی گشوده و معتقد هستند که در نهایت امر، این کشورها گاو شیرده یا سگ کشورهای غربی می‌باشند.
اما واقعا این‌طور است؟ GDP یا همان میزان تولید ناخالص داخلی، شاید معیار کافی نباشد اما معیار لازم برای مقایسه بین کشورهاست. چرا مقدار جی‌دی‌پی کشور امارات که مساحت کل آن، کمی بیشتر از تنها استان یزد ماست، باید حدود ۱۰۰ میلیارد دلار از GDP کشور ما بیشتر باشد؟ تحریم؟ چه کسی بیشترین سود را از تحریم می‌برد؟ چه کسی از رانت حاصل از تحریم‌ها استفاده می‌کند؟
چه کشوری بیش از همه با سیاست یک بام و دو هوا، شیر ما را می‌دوشد؟ از یک طرف ما را با "ابرقدرت" خواندن خر می‌کند و از طرف دیگر از بغل تهدید ساختگی که از ما ساخته، سالانه کلی پول از فروش سلاح و ادوات نظامی به جیب می‌زند؟ کدام دو کشور تا این حد بر ضد هم می‌تازند و کجای تاریخ تا به حال تا این حد دو کشور برای هم عایدی مثبت داشته‌اند؟ (به صورت غیرمستقیم و منظورم جمهوری اسلامی و ایالات متحده هست)
حتی درگیری‌های دوطرف هم شبیه به هم شده است!
اگر فردا روزی واقعا یک یوفو در فلات ایران یا یکی از دشت‌های آمریکا فرود بیاید، فکر می‌کنید دو طرف هر کدام چه سوالی درباره آن یوفو در ذهنشان شکل می‌گیرد؟ آیا به سراغ فناوری پیشرفته سفینه متعلق به آن خواهند رفت؟ آیا به دنبال برقراری ارتباط برای گفتگو خواهند بود؟ آیا مقابله نظامی می‌کنند؟ هیچ‌کدام!
آمریکایی‌ها بلافاصله در صدد تعیین جنسیت یا گرایش جنسی یوفوی مذبور بر می‌آیند و ایرانی‌ها درگیر پوشش و یا اصطلاحا، حجاب یا بی‌حجابی یوفوی فوق‌الذکر خواند شد!
سیاست‌ سازش و مصالحه گویی برای همیشه رخت از این سرزمین‌ها بسته‌اند و اهالی، تنها به فکر مقابله به مثل و جنگ کورکورانه با یک‌دیگر.
آقایان مدام علیه آمریکا گنده‌گویی می‌کنند و گاها به وسیله پراکسی‌ها یک سیخونکی به شرکای آمریکایی می‌زنند؛ هزینه این اعمال را من و شما باید پرداخت کنیم!
آمریکا نیز هر از گاهی اظهار نظر پوشالی می‌کند و کیلوکیلو هندوانه زیر بغل جمهوری‌مان می‌گذارد مبنی بر اینکه "وای! عجب ابرقدرتی، خیلی از قدرت گرفتن ایران هراس داریم!" در حالی که هر دو طرف به خوبی می‌دانند که حکومت ایران عملا هیچ عددی در برابر آمریکا که بماند، حتی در برابر مثلا ترکیه همسایه هم‌مرز نزدیک خودش یا عربستان رقیب سنتی هم نیست!
این‌ها صرفا منافع هم‌دیگر را به شکل غیرمستقیم تامین کرده و با این روند فعلی، اگر اتفاق خاصی نیفتد، قابلیت تداوم دادن به همین جنگ زرگری و صلح در پشت پرده را تا ابدیت دارند.



خط آهن GCC


یا برای مثال، آقایان خیلی به تنگه‌هرمز و تسلط بر آن می‌نازند و مدام ادعا می‌کنند که به بهانه‌ها مختلف می‌توانند آن را مسدود کنند و تجارت همه کشورهای ذی‌نفع را مختل!
اما حقیقت چیست؟ حقیقت این است که شورای همکاری خلیج (پارس) یا همان Gulf Cooperation Council که در اختصار به آن GCC می‌گویند، قرار است یک شبکه ریلی به طول ۲۱۷۷ کیلومتر از عمان تا عربستان بکشد. مسیر این خط آهن دقیقا مطابق با همان بنادری است که پیشتر درباره‌شان گفتم، و بنادر عمان را به بحرین، سپس به امارات، بعد قطر، عربستان و در نهایت به کویت متصل می‌کند. کشورهای عضو این شورا، همین ۶ کشور عربی عمان، بحرین، امارات، قطر، عربستان و کویت هستند.
سرعت حمل و نقل مسافربری در این شبکه ریلی نهایت ۲۲۰ کیلومتر، و سرعت حمل و نقل باری بین ۸۰ تا نهایت ۱۲۰ کیلومتر در ساعت خواهد بود.
این یعنی چه؟
یعنی تنگه هرمز بد از احداث این شبکه ریلی، عملا دیگر کاربرد سابق خود را برای حکومت ایران نخواهد داشت. البته همین الان که این شبکه ریلی هنوز به اتمام نرسیده، باز هم تنگه هرمز برای ایران کاربردی ندارد زیرا ادعاهای بستن تنگه طبق معمول، کشک و دوغ است.
بودجه تخمینی برای اجرای این پروژه، حدود ۲۵۰ میلیارد دلار (معادل ۱۵ هزار همت یا ۱۵ هزار هزار میلیارد تومان بر اساس دلار ۶۰ هزار تومانی) است. شبکه ریلی شورای همکاری خلیج فارس از کویت سیتی، پایتخت کشور کویت آغاز شده و پس از عبور از دمام و بندر البطحه در عربستان سعودی، به سمت ابوظبی و العین امارات رهسپار خواهد شد. مقصد نهایی این شبکه ریلی نیز بندر صحار و نهایتا مسقط در عمان خواهد بود.
این پروژه، بعد از پروژه دهگانه نیوم عربستان، دومین پروژه گران‌ جهان محسوب می‌شود و این یعنی هر دو پروژه بزرگ جهان، در نزدیکی کشور ما اجرا خواهند شد!
حال شما سرعت متوسط حمل بار در ایران را با آن ۸۰ یا ۱۲۰ کیلومتر GCC مقایسه کنید، منظورم از سرعت متوسط، تنها ۵ کیلومتر در ساعت است!
تازه این سرعت ناچیز هم محاسبه سرعت قطار نیست، بلکه محاسبه متوسط زمان شروع حرکت بار از مبدا تا زمان رسیدن آن به مقصد است. سرزمینی که زمانی شاه‌راه‌های تجاری و کُریدوری اتصال شرق به غرب جهان را در اختیار داشت، امروزه عملا از صحنه حذف شده و کنار گذاشته شده است.
و تمام این مصیبت‌ها، ناشی از ذهنیت غلط و دیدگاه اشتباه دستگاه حاکمیتی نسبت به مسائل روز دنیاست.


چرا این این ذهنیت غلط وجود دارد؟

این خیال که ما درگیر یک دنیای قطب‌زده هستیم و اصولا دوقطبی هستیم، همراه با فروپاشی شوروی در سال ۹۱ میلادی، حداقل در ظاهر از بین رفت. ذهنیت جنگ سردش اما انگار همچنان برای حاکمان ما به یادگار مانده. روسیه، چند دهه است که دیگر عملا رقیب خاصی برای آمریکا به حساب نمی‌آید. اما آقایان سخن از چین نقل می‌کنند که سکان هدایت بلوک شرق را در دست گرفته و یک‌تنه بار سنگین مبارزه با غرب را به دوش می‌کشد.
اما آیا در عمل این‌چنین است؟ خیر باز هم پای یک توهم دیگر در میان است.
شاید بدانید شاید ندانید اما هیچ کشوری به اندازه خود چین، از اینکه به عنوان یک رقیب در حوزه نظامی برای آمریکا دیده شود، پرهیز نمی‌کند. در واقع چین یک قدرت بلامنازع اقتصادی است که با دو فاز اصلاح اقتصادی که فاز نهایی آن در سال ۸۹ میلادی رخ داد و عملا مدل اقتصادی چین را تبدیل به مدل اقتصاد بازار آزاد کرد، وارد مسیر جدیدی شده است. اما هنوز تبدیل به یک ابرقدرت بلاشک نشده که توان رویارویی در برابر آمریکا را داشته باشد. بنابراین مزیت رقابتی چین در برابر آمریکا، تنها از دل بازی‌های اقتصادی سر بر می‌آورد و در حوزه نظامی و جنگ، چین حداقل فعلا قصد رویارویی با آمریکا را ندارد زیرا زورش به آن نمی‌رسد. حتی بر سر مسئله تایوان و تسلط بر این جزیره، چین بیش از آنکه به قدرت رزمایش‌های اطراف جزیره اکتفا کند، به دنبال کشاندن شرکت‌ها و صاحبان کسب‌وکار تایوانی به منطقه آزاد شنژن در همسایگی با هنگ‌کنگ، یا امثال شنژن بود تا بتواند قدرت عجیب‌وغریب تایوان در امر تولید کالاهای باکیفیت و ارزان را به طور متعادل در خود تایوان و در بخش‌هایی از چین پخش کند. اما ظاهرا با توجه به فشار آمریکا و شرایطی که در دوره ترامپ پیش آمد، واکنش دولت چین را در پی داشت که باعث شد شرکت‌های تایوانی به دلیل سخت‌گیری‌های دولت چین که البته رفتار غریزی بوده و چاره‌ای جز آن وجود نداشته، کم‌کم به فکر خروج از چین بیفتند که خب اما فعلا هنوز هم در چین حضور دارند. یعنی چین همواره سعی دارد در بخش اقتصادی کار خود را جلو ببرد تا در بخش نظامی و درگیری‌های مستقیم زیرا علی‌رغم ظاهر کار که با یک دولت کنترلگر طرف هستیم، اما عقلانیت بسیار قدرتمندی در چین بر مسند قدرت تکیه زده که شیرازه اقتصاد بازار و مناسبات بین‌المللی را به خوبی درک می‌کند؛ و دقیقا به همین دلیل است که حالا حالاها به دنبال حتی تنش با آمریکا نیست چه برسد به رودررویی نظامی و دقیقا به همین دلیل است که چین نه تنها نمی‌تواند امید حضرات به تبدیل‌شدن یک متحد برای ایران را زنده کند، بلکه از این لفظ آقایان اصلا خوشش نمی‌آید و نمی‌خواهد که تحت هیچ عنوانی به عنوان دشمن آمریکا به چشم بیاید. چین و آمریکا در عین رقابت، بیشترین ارتباطات تجاری را با یک‌دیگر دارند و بر خلاف عقیده یوگی و دوستان، سیاستمداران و سردمداران این دو قدرت جهانی، آن‌قدر احمق و بی‌منطق نشده‌اند که میلیاردها دلار سود و منفعت اقتصادی و انبوهی طرح و برنامه اجرایی برای پیشبرد اهداف بلندمدتشان را که سال‌هاست برای آن طرح‌ریزی و تلاش کرده‌اند، کنار گذاشته و وارد یک جنگ احمقانه شوند که حکومت ایران مثلا از آن استقبال می‌کند.
تنها بر سر مسائل حساس ممکن است این دو در برابر یک‌دیگر قرار گیرند آن هم به صورت غیرمستقیم. مثل مسئله تایوان و برای تسلط بر تکنولوژی طراحی نیمه‌هادی‌های الکترونیکی که به مسئله هوش مصنوعی و آینده دنیا گره خورده است. (میکروچیپ‌هایی که امر پردازش اطلاعات و محاسبات مربوط به AI را بر عهده دارند)

جمع‌بندی

ما دیگر داغ‌تر و آتشی‌تر از ژاپن و ویتنام که نباید داشته باشیم در برابر آمریکا!
تعداد غیرنظامیان ویتنامی که در نبرد با آمریکا جانشان را از دست دادند، بیش از ۲ میلیون برآورد می‌شود و ۱٫۸ میلیون نفر دیگر در جریان جنگ کشته شدند. حدود ۱۸٫۲ میلیون گالن عامل سمی «نارنجی» از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۷۱ از هواپیماهای جنگنده آمریکایی شلیک شد. دولت ویتنام اعلام کرد که ۴۰۰ هزار نفر در اثر این مواد شیمیایی کشته شده‌اند و ۵۰۰ هزار کودک با معلولیت مادرزادی متولد شدند. (مجموعا ۴٫۲ میلیون نفر تلفات)
از طرفی دیگر، تلفات ژاپنی‌ها در نبرد «اوکیناوا»، یعنی بزرگترین و خونین‌ترین نبرد جنگ جهانی دوم، حدود ۱۱۰ هزار نفر بود.بر اساس گزارش «ائتلاف جهانی جامعه مدنی»، که کمپینی بین‌المللی برای نابودی سلاح‌های هسته‌ای‌ست، آمریکا برای پایان دادن به جنگ، در سال ۱۹۴۵ دو بمب اتمی بر روی ژاپن رها کرد که بر اثر آن، در «هیروشیما» ۱۴۰ هزار نفر و در «ناگازاکی» ۷۴ هزار نفر کشته شدند.
اما اگر مراودات تجاری دو کشور آمریکا و ویتنام در سال ۲۰۲۱ را بررسی کنیم، به رقمی بیش از ۱۱۰ میلیارد دلار می‌رسیم که از این میزان بیش از ۹۹ میلیارد دلار سهم صادرات ویتنام به آمریکا بوده است. این در حالی‌ست که در دوران جنگ سرد میان این دو کشور یکی از طولانی‌ترین و خونبارترین جنگ‌های قرن بیستم به وقوع پیوست. با این حال به نظر می‌رسد تصمیم‌گیران ویتنامی در دوران پس از جنگ، برخورد کاملا متفاوتی با دشمن دیروز خود در پیش گرفته‌اند و آثار این برخورد متفاوت را می‌توان در وضعیت اقتصاد و روابط تجاری ویتنام مشاهده کرد.
یا درباره ژاپن، برای مثال در سال ۲۰۲۱، ۱۵٫۵ درصد از سهم تجارت خارجی ژاپن متعلق به تجارت با آمریکا و به ارزش ۲۱۶ میلیارد دلار که ۱۳۵ میلیارد دلار آن صادرات ژاپن به آمریکا و ۸۱ میلیارد دلار نیز واردات ژاپن از این کشور، بوده است.
حال ظاهرا ما کاسه داغ‌تر از آش شده‌ایم و مشخص نیست دقیقا با کدام پشتوانه عقلانی به دنبال نابودی آمریکا هستیم که خود یک رویای باطل و بیهوده است.
یا در بحث چین، چین به صراحت اعلام کرده و می‌کند که تا زمانی که ایران تحریم است و بحث‌هایی همچون عدم توافق مربوط به FATF در میان باشد، حاضر به کارکردن و شریک‌شدن (نه متحدشدن) با ایران نیست.
اصولا بحث اینکه ما باید چین را جایگزین آمریکا کنیم اشتباه است. اصلا مگر قرار بوده کشور ما همواره وابسته به یک دیگری باشد تا بتواند امورات خود را پیش ببرد؟ اصلا قرار نبوده غرب متحد ما باشد و ما به آن وابسته باشیم که حال بخواهیم ایفای این نقش را از چین طلب کنیم!
امروزه در دنیا بحث شراکت را داریم نه اتحاد، بیشتر بحث بر مبنای همکاری در حوزه‌های خاص و متنوع است و همکاری در یک حوزه، لزوما به معنای همکاری در حوزه دیگر نیست. چه‌بسا استرالیا و چین مشکلات سیاسی-ژئوپلوتیکی با یک‌دیگر داشته باشند اما همکاری‌شان در سایر حوزه‌ها بر قوت خود باقی می‌ماند و گزندی به آن وارد نخواهد شد.
و جدای از این، چین به هیچ‌وجه قصد ندارد که در حوزه سیاسی و نظامی با آمریکا رقابت کند یا حداقل این‌طور به نظر بیاید که دارد رقابت می‌کند. چین چه قطب باشد چه نباشد، نمی‌‌خواهد به عنوان قطب در مقابل آمریکا دیده شود. چه اقتصادی، چه سیاسی و نظامی.
چین نه توانسته که آلترناتیوی برای لیبرال‌دموکراسی آمریکایی ایجاد کند، و نه توان نظامی و سیاسی مقابله با آمریکا را دارد و تنها حوزه محتمل برای رقابت با آمریکا، حوزه اقتصادی آن هم با چندین تبصره و شرط مختلف است. یعنی واقعا عاقلانه است که ذهنیت خنثی‌سازی آمریکا را به کمک روسیه (حوزه نظامی) و چین (بخش اقتصادی) در سر بپرورانیم؟ یا این ایده اساسا یک توهم ناشی از آمال و آرزوهای واهی حضرات است؟
لپ کلام اینکه در حال حاضر جنگ سردی در کار نیست. شاید در آینده این جنگ میان چین و آمریکا شکل گرفته و تثبیت شود، اما چه فرقی به حال ما می‌کند؟ ما باید این وسط به دنبال تامین منافع ملت و مردم خود در میان شکاف ایجاد شده باشیم که تنها فرصت محتمل برای تامین منافع کشورهایی مثل ماست (از جمله کشورهای اطراف و منطقه).
یا مثلا شما در کل دنیا و منطقه و تاریخ معاصر، دیگر مگر می‌توانید متحدی بزرگ‌تر و مهم‌تر از اسرائیل برای آمریکا پیدا کنید؟ خب حتی همین اسرائیل هم بیشترین روابط ترانزیتی و تکنولوژیک را با چین دارد!
برای مثال در سال ۲۰۲۲، اسرائیل در صادرات ماشین آلات (۲٫۷۱ میلیارد دلار)، ابزارآلات (۱٫۳۴ میلیارد دلار) و محصولات شیمیایی (۹۵۵ میلیون دلار)، بیشترین مراودات اقتصادی را با چین داشته است.
یعنی وضعیتی را تصور کنید که کشتی‌های چینی در بنادر حیفا و اشدود در کنار کشتی‌های آمریکایی که به اسرائیل ترانزیت انجام می‌دهند پهلو می‌گیرند. ترامپ در دوره ریاست جمهوری خود، ۲ بار به اسرائیل اولتیماتوم می‌دهد که روابط با چین در حوزه تکنولوژی بایستی کاهش یافته و یا متوقف شود و و و..
بنابراین با استناد به این حجم از سند و داده، می‌توان گفت که سر تا پای حضرات پر شده از دروغ، توهم و توطئه که مردم و سرزمین ایران را با سرعت زیادی به سمت پرتگاه سوق می‌دهد.
دوگانه امنیت/توسعه یک دروغ بزرگ است؛ زیرا اگر کشور از یک طرح مشخص توسعه‌ای پیروی نکند و برنامه‌ای برای آینده خویش نداشته باشد، همه‌چیز خود را از دست خواهد داد. این بستر را برای نفوذ خارجی خواه یا ناخواه فراهم می‌سازد و جدای از این، قهر ملت با حکومت و زیر سوال رفتن تدریجی مشروعیت کل دستگاه حاکم و نه فقط یک یا حتی چند دستگاه را در پی خواهد داشت. همچنین از همه مهم‌تر، نابودی و ریزش قشر متوسط، سرزمین را دچار عدم ثبات و امنیت خواهد کرد و حذف طبقه متوسط از جامعه، نه تنها فرصت توسعه و رشد را از کشور سلب می‌کند، بلکه تبدیل به شکاف‌های عمیق و آسیب‌پذیر می‌شود و در نهایت خود این امر، موجب نابودی حکومت یا بدتر از آن به طور غیرمستقیم، موجب نابودی کل کشور می‌شود.
کشورهای همسایه به وسیله کریدور زنگزور در آذربایجان، نخجوان و ترکیه، کریدور مربوط به بندر فاو و عراق که تا شمال عراق و داخل ترکیه امتداد دارد و کریدور عرب-مد که از هند تا امارات و عربستان، اسرائیل و در نهایت قبرس و یونان ممتد شده، عملا دارند مسیر ایران را دور می‌زنند و ما را از صحنه ژئوپلوتیک و ژئواکونومیک جهان، کاملا حذف می‌کنند. نباید توهم این را داشته باشیم که می‌توانیم با یک موشک، به یک باره کل مسیر مربوطه را از بین ببریم؛ این‌ها اساسا خیالات باطل و توهمات خطرناک سردمداران این مملکت است و نه بیشتر.
در این باره شکی نیست و هیچ جایی از تحلیل و اظهارات تحلیلگران و متخصصان مربوطه، شوخی برنمی‌دارد و تهدیدات فوق کاملا جدی و واقعی‌ست!
امید است فرصت جبران و امکان آن برای ملت ایران، فراهم گردد..
















ایراناقتصاددیپلماسیکریدورهوش مصنوعی
در آینده انحراف معیار دیده شد!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید