ویرگول
ورودثبت نام
Kasra
Kasraدر آینده انحراف معیار دیده شد!
Kasra
Kasra
خواندن ۱۱ دقیقه·۱۰ ماه پیش

این ره که می‌روی به ترکستان است!

اخیرا، محمد فاضلی جامعه‌شناس، ویدیوکستی در مجموعه‌ پادکست‌ها و جدیدا، ویدیوکست‌های «دغدغه ایران» منتشر کرده تحت عنوان «ژانر خلقیات ایرانیان».
پیشنهاد می‌کنم اگر مایل بودید حتما یه نگاهی به این ویدیو بندازید؛ هرچند چندان موضوع رو باز و موشکافی نمیکنه اما الحق که داره درباره یکی از باب‌ترین موضوعات امروز که چه عرض کنم، حداقل یک‌ قرن گذشته صحبت میکنه!
این موضوع جذاب، از بحث‌های داخل تاکسی (این روزها بهش میگن اسنپ) گرفته تا گل سرسبد مهمانی‌ها و نقل محافل دوستان و آشنایان رو حسابی قبضه کرده.
به‌طور قطع هیچ انسان نرمالی از تعریف و تمجید بَدش نمیاد، هیچ انسان نرمالی هم از خودتحقیری و خوارکردن خویشتن خوشش نمیاد؛ منتها ایرانی امروز باید بدونه که بیش از هر زمان دیگه‌ای در طول تاریخ، بستر برای شنیدن یک نقد بلندبالا (حتی شده آمیخته با فحش و ناسزا*) فراهمه و اگر تن به نه‌تنها شنیدن، بلکه پذیرش این نقد نده؛ عاقبت بسیار تیره و تاری انتظارش رو میکشه.
همین اول قبل از هر چیز، میخوام خودم رو مخاطب این نوشته قرار بدم تا من در صف اول «ایرانیان» با این نقدها و گلایه‌ها روبه‌رو بشم که خدایی نکرده خواننده احساس بدی بهش دست نده..


ما حداقل دو تا سه نسل خودمون رو در کمال شایستگی‌هاشون، از دست دادیم!
ما حداقل دو تا سه نسل خودمون رو در کمال شایستگی‌هاشون، از دست دادیم!


مشکل کجاست؟

یک نگاه گذرا به توییتر (X) میتونه یک درک اولیه بسیار خوب از شرایط فعلی برای هر کسی ایجاد کنه. اکس یا همون توییتر سابق، یک بستر جهان‌شمول بوده که در این سال‌ها، ایرانیان با افکار و علایق مختلف در این پلتفرم، هر کدوم به سهم خودشون، بخشی از هویت ملی ما رو برای عموم فاش کردن.
منتها نگاه به توییتر به صورت صرف کافی نیست؛ برای همین برای نوشتن این پست از هر چیزی که تا امروز به چشم خودم دیدم استفاده خواهم کرد..
بذارید از اینجا شروع کنم که ویژگی‌های مشترک ما در چیه؟ از سرسخت‌ترین طرفداران هسته یا استوانه حاکمیت گرفته، تا اقشار مذهبی با اعتقادات سفت و سخت، تا چپ‌های جدید و فمنیست‌ها،‌ اقشار تحصیل‌کرده و دانشگاهی (ملقب به نخبگان)، فعالین بازار خرد و کلان ائم از کسبه و بازاریان، فعالان بازار سرمایه و فایننس،‌ مردم عادی توی کوچه و خیابون، نسل زد، سلطنت‌طلب‌ها و یا عاشقان کوروش کبیر، غربگرایان و عاشقان زندگی مصرف‌گرایانه شهری-غربی، اهالی IT (که با این‌ها ارتباط بیشتری دارم)،‌ قشر خاکستری (ناکنشگر و منفعل) و خلاصه هر شکل دیگه از اقشار جامعه، چه میخواد باریستاهای با حقوق ماهی ۹ تومن باشه چه دست‌فروشان تجریش و تهرانسر که ممکنه درآمدشون به ۵۰ تومن در ماه هم برسه؛ همگی در چند ویژگی مشترک هستن که بخوایم خلاصه بگیم میشه این:

عدم پذیرش اینکه ما ایرانیان مثل همه ملت‌های دیگه دنیا، یکسری از مشکلات داریم که مثل هر مشکل دیگه‌ای در دنیا که در صورت عدم رسیدگی، هی بزرگ و بزرگتر میشه؛ به جایی رسیدیم که دیگه نمی‌تونیم این غفلت رو ادامه بدیم و ذره‌ای هم امکان توجیه عملکردمون برامون باقی نمونده.

اما مشکل صرفا در عدم پذیرش اینکه ما هم آدمیم و آدمی در زندگی با مشکل روبه‌رو میشه مگر اینکه مُرده باشه، نیست. نمیدونم چند درصد از نخبگان و سخنوران امروزی، مشکل رو در تکبر و خودشیفتگی که حاصلش میشه، عدم پذیرش خلاصه میکنن(؟). اما چیزی که میدونم این هست که عدم پذیرش مشکلات که به صورت تکبر و خودشیفتگی نمود پیدا میکنه، تنها یک روساخت از مشکل اصلی ماست که در لایه‌های عمیق‌تر جا خوش کرده و کسی خیلی بهش کاری نداره.
هر چند اینکه مشکل اصلی ما چیز دیگری هست، دلیل بر این نمیشه که ما بتونیم از تبعات این تکبر و خودشیفتگی قسر در بریم و مطمئنا دیر یا زود باید بهای بسیار سنگینی به واسطه این غرور احمقانه و بلاهت‌گونه پرداخت کنیم!



بله منم قبول دارم که ایران امروز تبدیل شده به «دکان ایده‌فروشان» کما اینکه از قبل از انقلاب هم بساط ایده‌فروشی و رویابافی بسیار پررونق بود و برای منبر ایده‌آلیست‌های حیله‌گر، چه صف‌ها که نمی‌کشیدن.
و بله، این بلایا نه‌تنها با انقلاب واقعی اما ناحقیقی ۵۷ از سر ما رفع نشد، بلکه تعداد و قدرتش به توان n رسید.
در واقع سیستم از ابتدا طوری طراحی شده بود که سنگینی بار ایدئولوژی‌های خاص، می‌شدن اون امتیاز و مزیتی که در تصمیم‌گیری هسته سفت حاکمیت برای جذب یا دفع افراد، تاثیر قوی میگذاشت. هر چه‌قدر یک نفر در این سال‌ها متوهم‌تر و کلمه‌بازتر بوده، با سرعت و قدرت بیشتری هم تونسته پله‌های پیشرفت در دستگاه سیاسی رو طی کنه. (به امثال صمصامی‌ها و جبرائیلی‌ها و رائفی‌پورها و حسن عباسی‌ها دقت کنید که چه‌قدر برای حاکمیت تودلی و دوست‌داشتنی هستن) نسل این کلمه‌بازهای حیله‌گر در بستر گرم و نرم انقلاب، حسابی تکثیر پیدا کرده و امروز می‌تونید یک مینی‌رائفی‌پور رو به طور متوسط در هر دایره جغرافیایی با قطر ۵ کیلومتر مشاهده کنید!
هر چه جملات شما پیچیده‌تر و نامفهوم‌تر به نظر برسه، تصور اینکه شما واقعا چیزی بارتونه و نخبه هستید، افزایش پیدا می‌کنه و به همون نسبت، جهل و غبار گمراهی تاثیر بیشتری بر مخاطب میگذاره طوری که از اون به بعد، احمقانه‌ترین ایده‌ها و نظرات هم در نظر شنونده، شیرین و عقلانی به نظر میان!

شاید شما هم بارها شنیده باشید که ایران جز معدود کشورها در طول تاریخ بوده که هیچ زمان مستعمره نشده. منتها من نمیدونم پس این همه سال اشغال و دخالت‌ در امور داخلی توسط بریتانیا، روسیه، پرتغال و ... چی بوده این وسط؟ یا مثلا دقت کردید که ایده بهره‌برداری از «خواص ایرانی» چرا این‌قدر توسط وزرای خارجه کشورهای بیگانه، پیگیری می‌شده؟ آیا اون‌ها از عوام ناامید بودن یا صرفا توانایی درک استعدادهای واقعی یک ایرانی رو نداشتن؟؟
پرسش بنیادین عباس میرزا از ژوبر، مستشار فرانسوی و پس از شکست در جنگ با روس‌ها، بعد از ۲۰۰ سال همچنان بی‌پاسخ مونده:

نمی‌دانم این قدرتی که شما اروپایی‌ها را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ آیا آفتاب که قبل از رسیدن به شما بر ما می‌تابد، تاثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ گمان نمی‌کنم.
اجنبی حرف بزن و به من بگو که چه باید بکنم تا ایرانیان را هوشیار سازم!؟
- عباس میرزا، شاهزاده قاجاری

البته همون‌طور که گفتنیه، این فقط ما نیستیم که با این پرسش‌های بنیادین من‌باب توسعه و پیشرفت غربی‌ها مواجه شدیم؛ بلکه حداقل ۱۶۰ کشور دیگه هم شبیه به همین سوالات رو از خودشون میپرسن.
گویی که ما اساسا و از رگ و ریشه، مفهوم مدرنیته رو درک نکردیم. اون‌قدر درک نکردیم که خیال می‌کنیم شاه یک تجددخواه بود که به واسطه تغییرات رادیکال و موج توسعه‌ای که توده مردم هنوز توان هضمش رو نداشتن؛ موجبات سقوط خودش رو فراهم کرده (این عین حرف‌های امثال بیژن عبدالکریمی‌ها و صادق زیباکلام‌هاست). غافل از اینکه متجددتر از ایده‌های باطل، اباطیل و اراجیف امثال حزب توده، چپی‌های مارکسیست، سینه‌چاکان شریعتی، روشنفکران معتاد به خودارضایی ذهنی با مفهوم انقلاب و هرج‌ومرج، خیل دانشگاهیان و نخبگان با انواع مشکلات حاد روانی و شخصیتی، روحانیان مکار و حیله‌گر، درباریان خیانتکار و منفعت‌طلب که همگی طبق متدهای روز دنیا و همسو با جریانات ضدغربی، بنیان یکی از سنتی‌ترین و محافظه‌کارترین حکومت‌های تاریخ معاصر ما اون هم از نوع سلطنتی رو از بیخ و بن کندن و فاتحه این مملکت رو حداقل برای چندین نسل خوندن، میشد پیدا کرد!!؟؟؟؟؟
در حالی که حالا بعد از چند دهه مشخص شده حکام سیاسی از نوع پادشاهی حداقل در ۱۴ رکن از هر ۱۴ رکن حکومت‌داری، برتری خاص و غیرقابل‌انکاری نسبت به جمهوری‌های حال حاضر دارن!
دلیلش هم واضحه، ایجاد خواسته یا ناخواسته ساز و کاری که قدرت‌های خودکامه رو کنترل میکنه در عین حالی که ترتیبات نهادی و سلسله‌مراتب رو طوری میچینه که همیشه یک ولی‌امر منفعل وجود داره تا در مواقع حساس، افسار تندروها و خودکامگان رو بکشه. همچنین خود ساز و کار طوری چیده شده که ولی‌امر منفعت خودش رو در منفعت کشورش درک کنه!


ایده خواص ایرانی

برگردیم به ریشه اینکه چرا وزرای خارجه کشورهای بیگانه، همواره به دنبال خواص ایرانی میگشتن و اعتقادی به خرد جمعی در این سرزمین نداشته و گویی که هنوزم ندارن!
آیا بنیان این ایده از تصورات درست یا غلط خود خارجی‌ها نشات میگیره یا واقعا ما همینیم که میگن؟!؟ اگر تمدن رو برابر با مفهوم زیر در نظر بگیریم؛

توانایی کار جمعی و همکاری‌های متقابل که به سود و پیشرفت طرفین منجر شود.

ما تا به اینجای تاریخ چه‌قدر متمدن بودیم؟ ما تا چه اندازه توانایی انجام کارهای جمعی رو داشتیم؟‌ نمود عینی این همکاری‌ها چه‌قدر در روابط خارجی و بین‌المللی ما دیده شده تا به حال؟ هیچی؟ به راستی چه معیاری قدرتمندتر از روابطمون با دنیا وجود داره که نشون بده ما در این سال‌ها، چه‌قدر از گذشته شوممون درس گرفتیم؟؟
منتها ضعف ما در انجام کارهای جمعی و همکاری در انجام کارهای تیمی، تنها یکی از دو دلیل رشد ایده «خواص ایرانی» بود، دلیل دیگه‌ش، نگاهی بود که طرف خارجی درست یا غلط به ما کرده بود و به استنباط‌هایی هم رسیده بود. چه استباط‌هایی؟

دروغگو (تاکید بسیار زیاد بر این مورد)، چندشخصیت و بی‌ثبات، غیر‌قابل‌ اتکا، انحصارطلب و رقابت‌ناپذیر، تخریب رقبا، تمایل به کم جلوه‌دادن دیگران، حق‌به‌جانب‌، زرنگی‌های کوتاه‌مدت، منزوی و خودمدار، زندگی صرفا در محدوده رفع‌ نیازها و تحقق منافع صرف و فوری، سیطره ناامیدی، بی‌هویتی فردی، متعصب دینی، متفکر قضا و قدری، خودخواه، بدگمان، استبدادطلب، سازگاری‌ناپذیر، هرج‌ومرج‌طلب، حسود، خود بزرگ‌بین، سترونی فکری، درگیر توهمات توطئه، انباشتگی از شیفتگی و نفرت و ...


بلااستثنا، تمام موارد بالا جملگی به یک پیامد مهم ختم میشن. و اون «نامناسب‌بودن برای همکاری» یا تقویت حداقلی یا حداکثری این آفت بزرگ هست!
یعنی به طور خلاصه، بحث تمدنی زیست‌کردن و متمدن‌بودن ما زیر سوال رفته که تا این حد در نظر بیگانگان، بی‌ثبات و غیرقابل‌اعتماد به نظر رسیدیم.
اگر در مقیاس فرد هم در نظر بگیریم، کسی که ثبات نداره، برای همکاری و شراکت هم مناسب نیست و از اون جایی که معیشت هر انسانی به فعالیت او در بازار کار وابسته‌ست و فعالیت در بازار کار برابر است با پذیرش میزانی از انطباق‌پذیری و همکاری‌های تیمی، پس به این ترتیب اگر ایران رو به صورت یک فرد در نظر بگیریم و فضای اقتصادی-سیاسی بین‌الملل رو هم بازار کار، ایرانی خوب یا بد تبدیل به موجودی شده که نمیتونه در این بازار کار کنه چون از پایه و اساس راه رو اشتباه رفته.
بعدا در جای خودش توضیح میدم، اما فعلا همین‌قدر بپذیرید از من که یکی از بزرگترین دستاوردهای مدرنیته، ابداعات و پیشرفت در زمینه‌ فایننس و بانکداری بود؛ و حال به این فکر کنید که کشور ما حداقل برای نیم قرن و اندی هست که از این ارتباط به طور کل محروم شده کما اینکه قبل از این نیم‌ قرن هم وضعیت مناسبی از این حیث نداشته.
انزوا و استبداد حاکم بر ما در این سال‌ها، بلایی سر ما آورده که نه‌تنها نمی‌تونیم با دیگری همکاری کنیم، بلکه حتی زبان او رو هم نمی‌فهمیم!
و اینجا می‌رسیم به همون مشکل اصلی که زیربنای مشکلاتی همچون خودشیفتگی و تکبر کور ما بود، یعنی؛

ناتوانی در برقراری ارتباط!


حتما بارها شنیدید که میگن، «انسان موجودی اجتماعی است»‌ یا چیزهایی شبیه به این. بخش مهمی از کارکرد هوش ما رو، توانایی کار جمعی شکل داده. یعنی ذهن ما برای زیست در اجتماع ساخته شده و اساسا باید طوری باشه که با کمترین تلاش، مفهوم کار جمعی و اجتماع رو درک کنه.
حال شما فرض کن چند قرن این بخش مهم از هوش رو آکبند بذاری یک گوشه، چه بلایی سر این فرد میاد؟‌ جالبه در عین ناباوری، بعضی‌ها کارکرد هوش جمعی رو در توانایی برقراری ارتباط در محافل دوستانه خودشون ارزیابی میکنن در حالی که ما داریم در مقیاس کل دنیا و ارتباطات بین‌الملل حرف می‌زنیم!
البته خیلی هم به ایشان خرده نمیگیریم. همین جا هم میشه فقر توانایی کار جمعی رو به راحتی تشخیص داد؛ در این حد که به من بگید چند درصد از مشکلات و اختلافات خانوادگی یا بین دوستان رو تونستید با بحث منطقی و با کارکرد بالا حل کنید؟‌ چند درصد به مرحله اقناع رسیدید و چند درصد اصلا به مرحله بحث رسیدید؟
لذا اگر کمیت «ارتباط» لنگ بزنه، یعنی فاتحه هوش ما خونده‌ست. همین الانش هم میشه گفت چرا اون ایده «خواص ایرانی» در بین اجنبی‌ها پا گرفت؛ چون اون‌ها ما رو به مثابه افرادی احمق و کودن در نظر می‌گرفتن.
اون هم نه از لحاظ هوش فردی یا هوش روزمره. بله شاید خیلی از نوابغ و نخبگان ما که بهترین رتبه‌های علمی رو در تخصص خودشون داشتن رو هم، در زمره این کودن‌های سبک‌مغز قرار میدادن!
به همین دلیل، مرگ ارتباطات بین ما و دیگران و قطع ارتباط بین ما و دنیا، حکم زوال عقل رو داشت و مرگ عقلانیت چند دهه‌ای در این ملت، نتیجه این فقر ارتباطی با جهانی بوده که روز به روز پیشرفت کرده و هر روز بهتر از دیروز تونسته مشکلاتش رو حل کنه.

مربوط به تصویر اول این پست
مربوط به تصویر اول این پست


بله، بهتر بود به جای تمرکز روی خزئبلاتی همچون «بازکردن ۷ چاکرا»، از همین حواس ۵ گانه دم‌دستی‌مون که شکی هم به وجود یا عدم وجودشون نبود بیشتر استفاده می‌کردیم.
گوش‌هامون رو تیز می‌کردیم ببینیم نقد بر ما چیه، چشم‌هامون رو باز می‌کردیم ببینیم آخرین تغییرات چه شکلیه، دست به خاک می‌کشیدیم تا متوجه بشیم چه‌قدر خشکه و باید با ضوابط بیشتری ازش بهره‌کشی بشه، طعم‌های جدید می‌چشیدیم و دستورپختش رو در میاوردیم، و صد البته، این بوی گند و تعفن یکجانشینی رو با استفاده از بینی‌مون استشمام می‌کردیم تا قبل از اینکه دیر می‌شد، ما رو به سعی و تلاش برای پیشرفت و فعالیت وامی‌داشت!
گویی ما از ارتباط با دنیا، فقط فینگیلیش حرف‌زدن و استفاده مکرر و بی‌مورد از کلمات انگلیسی لا‌به‌لای افعال فارسی رو یاد گرفتیم و میخوایم داد بزنیم که متجددیم در حالی که نه بویی از پیشرفت‌های دنیای مدرن بردیم و نه در تجدد برای کسی ...ن!

هر آنچه که از پیشرفت و ترقی میخوایم رو به اجبار و بی‌شک باید به قیمت به دست بیاریم. هیچ چیز مفت و مجانی‌ای در این دنیا وجود نداره.











برجامروابط بین المللتوسعهاقتصادعباس میرزا
۱۳
۳
Kasra
Kasra
در آینده انحراف معیار دیده شد!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید