ویرگول
ورودثبت نام
Kasra
Kasra
خواندن ۲ دقیقه·۶ ماه پیش

تاریک

اگر زندگی مثل رمان ۱۹۸۴ بود و منم یکی از شخصیت‌هاش؛ بی‌شک جز اولین‌هایی بودم که اصطلاحا دود می‌شدم. واو چه باکلاس! (شاید انتظار داشتید اسم یکی از شخصیت‌ها رو بیارم ولی خب این‌طور نبود)
البته من به این ایده اعتقاد دارم که یک سیستم رو فقط میشه از درون نابود کرد. یا بهتره بگم، یک ارگانیسم فاسد رو به احتمال زیاد، میشه به کمک میکروارگانیسم‌های تغییریافته خودش از پا در آورد.
یعنی با ایده‌ای که مامور جک رایان داشت موافقم و حاضرم نقشی مشابه نقش او رو داخل یک سیستم ایفا کنم. اما اصلا چرا باید کار انسان به اینجا برسه که بخواد این یه‌ذره عمر ناچیز خودش رو صرف یک نبرد سراسر مخفی و ترسناک با یک سیستم فوق پیچیده و در عین حال مضحک سرکوبگر کنه و هر روز اون‌قدر تحت اضطراب و استرس زندگی کنه که حتی تحمل سایه خودشم براش ناشدنی باشه؟!؟
این دور باطل حماقت تا کی ادامه داره؟ این شهوت سرکوب‌شده که قراره توسط همهمه و فریادهای ارضاکننده‌ی توده‌وار که حاصل از شنیدن و تماشای نمایش‌های سیاسی مسخره و چرته، ارضا بشه؛ تا کی مجوز ارضای ناصحیح و به شکل سوء بهش داده بشه؟
تا کی بشر قراره بهای سرکوب شهوت و امیال درونی خودش رو با ایجاد دیکتاتوری‌ها و حکومت‌های توتالیتر بپردازه؟ تا کی قراره منی(دقیقا منظورم اسپرمه) خودش رو با عناصری مثل شرم و ترس بسازه و در چرخه‌ای باطل، نطفه‌هایی از جنس ترس و تباهی آبستن کنه؟
کاش می‌شد خاطره وجود موجودی همچون فروید رو از تاریخ بشریت حذف کرد که همه‌چیز رو در سکس خلاصه می‌کرد؛ اما چی می‌شد اگر آلفرد روزنبرگ‌هایی که سودای قتل‌عام نیمی از جمعیت دنیا رو در سر می‌پروروندن، امکانی برای تخلیه خودشون داشتن تا چندین نسل و کشور به فنا نرن و تا سال‌ها، مابه‌ازای این فاجعه، غرامتی پرداخت نشه؟ یک تجربه غلط باید چند بار تکرار بشه تا بشر درسش رو بگیره؟
چند تا شوروی، کره‌شمالی و آلمان نازی دیگه باید ببینیم تا دست از نابودی ایران برداریم؟




آلمان نازیتوتالیتاریسمشورویکمونیسمساعت صفر
در آینده انحراف معیار دیده شد!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید