میدونی چرا اقتصاد یک کشور به فنا میره؟ وقتی که ایدئولوژی و سیاست بر «پول» ارجحیت پیدا میکنه. میدونی چرا خیلیها فکر میکنن اولویت قراردادن پول، باعث فساد میشه و اون رو امر نکوهیدهای میدونن؟ چون نیهیلیستن. چون ترجیح میدن سریعتر بمیرن و خواسته یا ناخواسته مرگ و مرگپرستی رو ترویج میکنن..
پول لازمه زندگیه، خون در رگهای تمدنه، ملات بین بلوکهای سیمانی جوامعه و ...
اگر جامعهای داره پول رو پس میزنه مشکل داره. اگر دولتمردی تصمیم میگیره بازار رو با دستور و «بکن و نکن» کنترل کنه، مشکل داره. حال اینکه اصلا ذات بازار، کنترلپذیر نیست و تلاش برای کنترل چیزی که ذاتا کنترلپذیر نیست، صرفا منجر به استحاله اون به اشکال دیگهای همچون بازار سیاه یا غیرقانونی و امثالهم میشه..!
مصداق این رو جاهای دیگه هم دیدیم. عزمی راسخ برای لجبازی، همتی پولادین برای مقابله با واقعیت، ارادهای مثالزدنی برای در هم کوبیدن اصول و ...
چرا باید در دنیای امروز یک احمق پیدا بشه که با پول مشکل داشته باشه؟ غیر از اینه که با «زندگی» مشکل داره؟ شاید بهم بگی خب پول فقطم به درد زندگی نمیخوره و موقع مرگ هم به کار میاد. مثلا پول کفن و دفن و این حرفا.
باید بگم که اون هم خرجی در راه زندگیه. تو میخوای زندگی باکیفیتتری داشته باشی، پس باید یه جوری از شر جنازه خلاص بشی. لذا برای کفن و دفن خرج میکنی؛ از طرفی برای زیست توی یک جامعه فرهنگی و متمدن، مجبوری تا رسم و رسوم رو به جای بیاری تا به افراد یادآوری بشه که هنوز دارن داخل یک تمدن زندگی میکنن و فعلا قرار نیست هم دیگه رو بخورن. لذا علاوه بر پول کفن و دفن، پول سنگ قبر تراشیده و منقششده + هزینه مراسمات بعد از فوت و هفتم و چهلم و ... رو هم پرداخت میکنی.
میبینی؟ هیچکدوم از اینا ربطی به کسی که مرده نداره، این زندهها هستن که دارن از این طریق به سمت یکسری مقاصد حرکت میکنن..
پس اگه پول اینقدر مهمه که اگه نداشته باشیش حتی نمیتونی از شر جنازههای پوسیده و متعفن خلاص بشی، چرا باید یک دستگاه عریض و طویل مثل حکومت باهاش مشکل داشته باشه؟ آیا حکومت از بوی تعفن جنازه در حال فساد خوشش میاد یا صرفا نمیفهمه که «پول» چیه؟ باید بگم هر دو!

اما شاید باز هم بخوای بپرسی چرا فکر میکنم حکومت پول رو نمیفهمه یا ازش بدش میاد؟ چون در ظاهر که خیلی هم خوشش میاد و همت همت بالا میکشه میفرسته کشورهای دیگه. قضیه اینه که مثلا دولت احمدینژاد بین سالهای ۸۴ تا ۹۲ سالیانه حدود ۶۱۸ میلیارد دلار نفت میفروخت، اگر میومد و مثلا سالیانه ۴۰ درصد از این درآمد رو داخل یک صندوق سرمایهگذاری، ذخیره میکرد که در ادامه در یک فرایند هدفمند و برنامهریزیشده، عمل سرمایهگذاری روی صنعت داخلی و تولید رو انجام بده؛ ما الان کجا بودیم؟ حداقلش این بود که مجبور نمیشدیم قطعی برق و گاز رو تحمل کنیم. یا اگر مثل روسیه قبل تحریم، میومد تمرکز و عنصر سیگنالرسانی بازار رو از روی نرخ ارز میبرد روی نرخ بهره (با افزایش ریسکی و زیاد نرخ بهره اونم زمانی که ذخایر ارزی کافی داشت) اونوقت تا چه حد میتونست جلوی فرار سرمایه رو از کشور بگیره؟ نه اینکه کل اون پول رو قلمبه برداره ببره داخل بازار ارز تا با سرکوب نرخ ارز، به دنیا بگه که دیدین تحریما رو ما اثر نداشت؟ دیدین دلار نرفت بالا؟ دیدین؟ حکومتی که تورم تولید میکنه در کمال ناباوری، خودش پدیدهای از جنس تورمه!
جنس این حکومت از ناترازیه. از کمِ کم یا زیادِ زیاد تشکیل شده. از عدم تعادل، از نرمالنبودن، از مریضیهای ذهنی و اختلالات روانی حاد!
سر تا پای این سیرک رو نگاه کنی، هیچ اثری از عقلانیت دیده نمیشه و حس میکنی یه مشت کودک پیر دور هم جمع شدن که عقدههای دوران کودکیشون رو روی نه فقط کشور خودشون، بلکه کل دنیا خالی کنن. حالا اینکه قضیه لیبیدوعه یا صرفا به HPD و اینا مربوط میشه رو دیگه نمیدونم دقیقا!
البته تشبیه یک حکومت به یک عنصر واحد و بعد فحشدادن بهش یه خطای شناختی واضحه منتها بار ادبی رو بچسب دوست من. مگه وقتی ۵۰ ساله سیاست خارجه کشورت رو با هیولاسازی و تئوریهای توطئه پیشبردن تو ککت گزیده که حالا به این چیزا گیر میدی دوست خوبم؟

شاید فکر کردی که استفاده از لفظ «نرخ بهره» صرفا برای پرشورتر کردن نوشته بود یا شایدم زمینهچینی برای یک هجو سنگین در جلوتر اما باید بگم که.. نه!
سادهترین و واضحترین تاثیری که افزایش نرخ بهره بر بازار میذاره، اینه که وامگرفتن رو پرهزینهتر و گرونتر میکنه. حال این وسط با افزایش نرخ بهره، کی بیشتر ضرر میکنه؟ کسی که میخواد چندرغاز وام ازدواج بگیره یا اون پفیوزی که وامای گنده با بهره کم میگیره تا به ثروت نامشروعش اضافه کنه؟ البته که دومی!
همچنین از اون جایی که با افزایش نرخ بهره، تقاضا برای کالا و خدماتم بیشتر میشه، پس احتمالا باید شاهد کاهش تورم هم در بلندمدت باشیم. که اینطوری خب توجهات از مقوله سرمایهگذاریهای جدید منحرف میشه به سمت بازیهای کوچکتر دم دستی میره و خب میشه گفت که رشد اقتصادی هم کاهش پیدا میکنه. در عین حال مصرف خانوار هم کاهش پیدا میکنه چون مواردی مثل مسکن، خودرو که مشمول وامهای مصرفی میشن؛ تقاضا براشون کاهش پیدا میکنه. از طرف دیگه افزایش نرخ بهره دقیقا معکوس اتفاقاتی بود که سال ۹۷ یا ۹۸ در بورس افتاد؛ چون تامین مالی رو برای شرکتها سختتر از گذشته میکنه و در نتیجه سهامها دیگه سودآوری خاصی نخواهند داشت.
و طبق چیزی که بارها دیدیم که آخرین موردش توی روسیه در آستانه جنگ اوکراین بود، در چنین شرایطی، سرمایهگذاران روی به کیسهای کمریسکتری مثل اوراق قرضه میارن و این دقیقا همون چیزیه که از اول قصد داشتم بگم. درسته که بدهی دولت خیلی افزایش پیدا میکنه اما حداقلش اینه که از فرار سرمایه از کشور تا حدودی جلوگیری میشه اونم نه به زور، بلکه با انتخاب خود سرمایهگذاران.
از طرف دیگه چون سرمایهگذاری دیگه مثل قبل برای شرکتها جذاب نیست، ممکنه روی به استخدام نیروی جدید بیارن و استخدامیها رو بیشتر کنن که باعث کاهش نرخ بیکاری در کوتاهمدت میشه و ...
که در نهایت تمام اینها منجر به حفظ سرمایه مردم در داخل کشور، و البته فشار وحشتناک بدهی بر دولت و نتیجتا بر بودجه بود که خب میشد با قطع ریختوپاشها و ردیفهای مسخرهای مثل تبلیغات اسلامی و امثالهم، برای کنترل شرایط تحریمی آماده شد.
منتها آقای سیاستمدار..

منتها آقای سیاستمدار، تو نه درایت کافی برای مدیریت شرایط تحریمی داری، و نه تخم لازم برای مذاکره و روبهروشدن با چیزی که نیمقرنه داری ازش فرار میکنی!
اونقدر تو سوراخ کوچیک خودت قایم شدی که دیگه حتی جرئت روبهروشدن با چیزی که اینقدر براش رجز میخوندی رو هم حتی نداری. شبیه پیرمردی شدی که ۲۰ سال توی سوراخ خودش قایم شده بوده و به بچههای محل که توی کوچه فوتبال بازی میکردن از پنجره خونهش سنگ پرت میکرده. یا به جوونایی که از محل رد میشدن فحش میداده و حالا یه گولاخی پیدا شده اومده پشت درت بست نشسته تا اگه کلمه دیگهای از دهنت در اومد بیاد داخل خونه و دهنتو سرویس کنه...
این شبیه رفتاری نیست که در قبال تنگه هرمز یا بابالمندب از خودت نشون دادی؟ شایدم به فلسفه قایقهای کوچکی برمیگرده که معتقدی باهاش ناوهای بزرگ رو زمینگیر کردی؟ شایدم به فلسفه پهپادایی برمیگرده که به صورت انتحاری میرن تو دل خطر و مهم نیست که چهقدر برای ساختشون هزینه شده؟ یا شایدم چند کیلومتر تونلی که زیر شهر زدی؟ یا چندین هزار مایل کوریدور ویژه و البته زیرزمینی که برای صادرات و واردات خودت از جمله «نفت» ایجاد کردی تا با پرداخت چندین برابر هزینه معمول، تحریمها رو مثلا دور بزنی؟ حالا اصل پولتو دادن یا گذاشتنش توی یه صندوق سرمایهای و خرد خرد بهت دادن اونم با کسر کلی مالیات و بهره و ...؟؟ اینا رو از عموزاده چریکت، چگوارا یاد گرفتی یا نسل داماد جدیدت، لنین و استالین و تروتسکی و رفقا؟ شایدم الگوی قدیمیت، مائوی بزرگ؟
پذیرش اینکه ما صرفا راهزنان بربری هستیم که هر از گاهی به کاروانهای تجاری یورش میبریم و نظم جهانی رو به هم میریزیم برای من واقعا سخته. این نوع کنشگری، تنها نوعیه که بلدی مگه نه؟ اینکه ما نگاهمون همواره به عربستان دوره صدر اسلام باشه ولی به جای دقت به مکانیزمهای بازار مدینه و مکه، مدام از رو دست بخش بادیهنشینش تقلید کنیم!
اونم نه اون بخشی که وارد عهدنامه ایلاف شدن و قبولکردن در ازای تامین امنیت کاروانها، سهمی رو به عنوان حقالزحمه دریافت کنن؛ بلکه اون بخش جاهل و متعصبی که جز خون و خونریزی چیز دیگهای در زندگیشون طلب نمیکردن!
میشه از روی این سبک تصمیمگیری و عملکرد تشخیص داد که نه تنها به سبک سیره نبوی و راهوروش پیامبر اعتقادی نداری، بلکه دقیقا ۱۸۰ درجه برعکس اون رو داری اجرا میکنی و گویی دشمنی خونین با راستی و درستی داری. من کجای داستان تو رو دست بذارم که از توش گند و کثافت در نیاد آقای سیاستمدار؟
یک جای این جهان رو نشونم بده که اثر نیک به جای گذاشته باشی؟ قبول که بخشی از نیاتت درست بودن و میشه براشون استدلال آورد اما حتی نتیجه این نیات درست هم چیزی جز ویرانی و نابودی نبوده..

یادمه توی یکی از فیلمهای بتمن، توماس وین (پدر بتمن) به مدد ثروتی که به کمک خاندان همسر خودش به دست آورده بود، تصمیم گرفت یک وام یک میلیارد دلاری اختصاص بده برای بازسازی و بازتعریف سیستم مدیریت شهر گاتهام که شامل اصلاح مدیریت شهر از سمت شهرداری، اصلاح سیستم درمان، اصلاح سیستم کیفری، بهبود خدمات شهری و حمل و نقل و ... میشد.
منتها اختصاص این وام همانا و نابودی گاتهام هم همانا!
همونطور که دو هزار بار تا حالا گفتم، «ثروت از منابع نمیاد بلکه از اندیشه میاد». لذا پولپاشی یک میلیارد دلاری در شهر گاتهام نهتنها باعث بازگشت شهر از اون حالت بحرانی و مافیایی خودش نشد؛ بلکه دقیقا برعکس، سرعت سقوط شهر رو چند برابر کرد.
چرا!؟ چون ساختار مدیریتی گاتهام مشابه ایران اسلامی، کاملا رانتی و بر مبنای زد و بند بود. لذا وامی که قرار بود صرف بازسازی شهر بشه، تیکه تیکه ازش آب رفت و صرف تقویت ساختارهای زیرزمینی و تجارتهای غیرقانونی مثل خرید و فروش روسپی، واردات مواد، بزرگتر و پیشرفتهتر شدن آشپزخونههای تولید مواد، رشد خانوادههای مافیایی و افزایش قدرتشون برای تقویت آشوب در شهر شد.
فکر میکنید رشد درآمدهای نفتی در دهه ۴۰ چه نتیجهای داشت؟ رشد درآمدهای نفتی در دهه ۸۰ چی؟ هر کدوم به نحو خودشون باعث ایجاد فجایعیشدن که هنوز که هنوزه داریم ازشون رنج میبریم. یکیشون منجر به انقلاب ۵۷ شد که یک واقعیت بود اما یک حقیقت نبود. و دیگری باعث ۱۵ سال زندگی طاقتفرسا در شرایط تحریمی شد گویی که ما همچون شخص بیماری در این جهان پهناور هستیم که باید قرنطینه بشیم تا یا از بین بریم یا شاید به احتمال ۰/۵ درصد، درمان بشیم (سر عقل بیاییم).
این اقتصاد دستوری سوسیالیستی با انواع و اقسام روشهای دخالت در بازار و بر هم زدن نظم طبیعی اون. خوشحالم که دیگه حداقل نمیشه با طبیعت جنگید چون دیر یا زود دودش تو چشم فرد خاطی خواهد رفت.
این چرخه معیوب از، فساد، کاهش سرمایهگذاری، کمیابشدن موقعیتهای شغلی، تورم افسارگسیخته، بیثباتی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، نابرابری و تبعیض، رنگباختن خلاقیت و نوآوری، مرگ کارآفرینی، تضعیف خود دولت، فرار مغزها و افزایش مهاجرت (به مثابه نوعی از تجزیه)، کاهش رشد اقتصادی، افزایش نارضایتیهای اجتماعی، چاق و چلهتر شدن رانتیرها، افزایش ناامنیهای اجتماعی و و و...
همه دستپخت کسی بود که فکر میکرد بالاتر از خرد جمعی و عقل حاکم بر طبیعت و بازاره و میتونه روندها رو پیشبینی کنه و پیشاپیش برای آینده تصمیم بگیره اونم مبتنی بر ایدئولوژیای که دوست داره نه بر مبنای عقل و منطق.بنابراین باید بگم که اولا همه ما در برابر خرد جمعی تنها قطرهای از اقیانوسیم، دوما به قول حضرت علی:« فروتنی تنها دارایی گرانبهایی هست که بهش حسادت نمیورزند». لذا بیخیال تخت خدایی شو چون نه تو خدایی و نه خدا اینقدر احمق!