kasra nari | کسری ناری
kasra nari | کسری ناری
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

بورژواها هم کارگر می‌شوند!

لنین از زندگی‌اش چه می‌خواست؟
لنین از زندگی‌اش چه می‌خواست؟

سال‌ها پیش که در حال نوشتن یک نمایشنامه تقریبا سیاسی و اجتماعی بودم، به ایده‌ای رسیدم که نام‌اش را به عنوان تیتر اصلی این مقاله استفاده کرده‌ام. می‌خواستم تا نشان دهم حتما نباید کارگر باشید تا مارکسیست، لنین و خیلی‌های دیگر را دوست داشته باشید.
انگلس، خودش و پدرش سرمایه‌دار بودند و یکی از دلایلی که "مارکس" با خیالی راحت شروع به نوشتن و ایده‌پردازی می‌کرد، حضور انگلس بود.
از صحبت خودم دور نشم. شروع به نوشتن این نمایشنامه کردم و سعی کردم توش از آینه‌ها زیاد استفاده کنم. همیشه فکر می‌کنم که این آینه‌ها هستن که خود واقعی‌مون رو بدون هیچ اغراقی به خودمون یا به اطرافیانمون نشون می‌دن.
نمی‌دونم چقدر موافقین یا نه، اما من بهش ایمان دارم که "لنین" اگر ادامه پیدا می‌کرد می‌تونست خیلی بیشتر از این حرف‌ها در دنیا تاثیرگذار باشه.
حالا که برا اولین پست ویرگول از یه خاطره براتون حرف زدم، پس بهم اجازه بدین که یه بخش کوتاه از این نمایشنامه رو با شما به اشتراک بذارم.

خانم چکمه‌پوش: همه ی ما به آیینه ها نیاز داریم، تا به خودمون یادآوری کنیم که کی هستیم!

من متفاوت نیستم. من فقط رویایی بودم که دوست نداشت برای آینده‌ها تجربه تلخی باشه!

من متفاوت نیستم. من فقط رویایی بودم که دوست داشتم همه با هم رفیق باشم (رفیق لنین را فریاد می زند) باید روزی برسه که تمام پرولتاریا‌های جهان سرمایه‌دار بشن!

من متفاوت نیستم. من فقط آیینه‌ها رو جور دیگه‌ای نگاه می‌کنم. به آیینه‌ها دل بستم. آیینه‌ها همه‌چی رو به من نشون می‌دن ، آیینه‌ها بهترین کارگران جهان‌اند.

و پایان.


نمایشنامهداستانتئاترمحتواتولید محتوا
من کلمه‌ها رو خوب می‌شناسم. به‌خاطر همین بلدم اون‌هایی که با هم جورتر هستن رو کنار هم بذارم تا قصه‌ درستی بنویسم! قصه‌ای که بشه دوستش داشت!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید