نگاهی به کتاب «دیدار اتفاقی با دوست خیالی و هشت جستار دیگر».
جستارها همیشه چیزهای جالبی بودهاند و هستند و احتمالاً هم خواهند بود. جستارها درواقع همان داستاناند، اما داستانهایی کاملاً واقعی که با دنیایی که ما درش زندگی میکنیم درآمیخته شدهاند و درواقع میتوان گفت که یک جستارنویس، در جستارهایش، دارد از زندگی خودش و چالشهایی که سر راهش قرار میگیرند برایمان میگوید؛ برایمان روایتهایی تعریف میکند که در زندگی شخصی و اجتماعی خودش اتفاق میافتند و افکار و تصمیمات و احساساتش را با ما در میان میگذارد. همیشه میگویند از تجربیات و افکار و نظرات دیگران استفاده کنید، جستارها دقیقاً نقششان همین است. با خواندن جستار و ناداستان، هم سرگرم میشویم و لذت میبریم، و هم به درک عمیقتری از زندگی میرسیم.
آدام گاپنیک در این مجموعه جستار برایمان از چیزهای مختلفی میگوید؛ فرزندش و دوست خیالیاش و فلسفهی پیادهروی و راز ارتباط بین فوتبال و زندگی و اسرار نهفتهی درون اینترنت و جستجو در گوگل و چیزهای بهنظر معمولی اما بهشدت عمیق و قابل تامل. آدام گاپنیک با گفتن و تعریفکردن از اتفاقاتی که برایش افتاده جستارهایش را شروع میکند و با بررسی نظرات و تفکرات خودش و دیگران ادامه میدهد و با یک بند (پاراگرافِ) هربار جالب و متفاوت جستارهایش را تمام میکند. قلم شیرین گاپینک باعث میشود خواندن دربارهی زندگی بقیه جذابتر بشود؛ گاپنیک خوب میداند چگونه میتواند با تعریفکردن از چیزهای روزمره و عادی، خوانندهاش را سرحال بیاورد و به ذهن خسته و آشفتهاش کمک کند تا کمی تمیزکاری کند و فکر کند دربارهی چیزهایی که میخواند. ترجمهی کیوان سررشته در جذاببودن و خواندنیبودن تکتک این جستارها نیز نقشی داشته اساسی و میتوان گفت حیاتی.
یکی از منظورها و تلاشهای گاپنیک در این جستارها را میتوان «پیوند دادن زندگی سنتی و مدرن» در نظر گرفت. زندگی در شهری مانند نیویورک و منهتن و زندگی در روستایی آرام و کوچک. گاپنیک این پیوند را جادویی و خاص میداند و در جستارهایش، با روشهایی زیرکانه، بهمان میفهماند که عوامل مختلفی مثل اینترنت و فوتبال و غیره و غیره چقدر توانستهاند زندگیهایمان را از اینرو به آنرو کنند و رنگوبویی هرچند خاص، اما عجیب و قابل تامل بهش بدهند. گاپنیک از ارتباط میان تاریخ و جغرافیا برایمان میگوید و از نظراتش دربارهی ذائقهها و مجادلههای دربارهی آنها حرف میزند. در نگاهِ اول، عنوان هر جستار با موضوع آن جستار از زمین تا آسمان فرق میکند، اما وقتی به دل مطلب میرویم، میفهمیم که چقدر این نویسنده و جستارنویس زیرکی بهخرج برده و توانسته دلِ مخاطبش را حسابی ببرد.
هدف جستار یک تکانِ حسابی بهمغز و اندیشههای ماست. اندیشههایی که فکر میکنیم بینقص و کاملند و نیازی نداریم تا اندیشههای دیگران را هم بشنویم و بخوانیم و بفهمیم تا بتوانیم ازشان بهره ببریم. جستار بهمان نشان میدهد که چقدر خواندن اتفاقات یک انسان دیگر میتواند به ما در راه رسیدن به اندیشهای نسبتاً کامل و خوشایند کمک کند. «دیدار اتفاقی با دوست خیالی و هشت جستار دیگر» که آدام گاپنیک آنها را نوشته و کیوان سررشته ترجمهشان کرده و نظر اطراف هم منتشر، جستارهاییاند تکاندهنده و تاملبرانگیز، جستارهایی که ذهنهایمان را حسابی درگیر خودشان میکنند.
لینک خرید کتاب: