کرامات شیخ احمد جامی
شیخ الاسلام احمد بن ابوالحسن جامی نامقی ترشیزی معروف شیخ احمد جام در روستای نامق (ترشیز) در سال 440 ق دیده به جهان گشود. نسب وی به خاندانی که از نژاد عرب بود بر می گردد، جد وی جریربن عبدالله بجلی یکی از صحابه رسول اکرم(ص) بود و مشهور است که در تیراندازی بی مانند بوده است.
شیخ الاسلام، شیخ ابونصر، احمد ژنده پیل، پیرجام، شیخ جام( شهر تربت جام )
احمد جام یکی از بزرگترین مشایخ عرفان ایرانی و صوفی و حکیم بزرگی است که در نیمه دوم قرن پنجم و نیمه اول قرن ششم هجری می زیسته است.
در ارتباط با دوران کودکی شیخ جام اطلاعات دقیق و زیادی در دست نیست اما باتوجه به آنچه که خود شیخ در میان گفته های خویش بیان داشته اند خانواده ایشان مردمانی ساده و بی حاشیه و زراعت پیشه بودند که بنابر گفته شیخ جام خواندن و نوشتن را به ایشان نیاموخته اند، پدر وی چندان ایمانی به فرزندش نداشت تا اینکه پیش از مرگ به او اطمینان پیدا کرد که جزء افرادی با سلوک عرفانی است.
نیمی از دوران جوانی شیخ به بیهودگی و بطالت گذشت چرا که او با دوستانی ناباب شبها و روز ها گرد هم می آمدند و میگساری می کردند؛ تا اینکه ایشان در سن 22 سالگی دچار تحولی روحی گردید که همین تحول باعث شد تا به عرفان روی آورد و راه انزوا و عزلت و گوشه نشینی را در پیش گرفت و همواره به عبادت و دینداری می پرداخت، با این وجود باز هم دوستانش گاهی باعث آزار و اذیت وی می شدند. ایشان برای دوری از گناه و درپیش گرفتن زهد به کوه ها روی آورد، به مدت 12 سال در کوه نامق و 6 سال در کوه بزد جام روی هم رفته 18 سال به خلوت و عزلت نشینی روی آورد. سرانجام پس از این همه سال خلوت خویش را بهم زد و در میان مردم آمد تا گناهکاران و خطاکاران را به توبه سوق دهد.
کرامات جمع واژه کرامت و در لغت به معنای بخشندگی و بزرگواری است اما در اصطلاح یعنی کاری خارق العاده و اعجاب انگیز از سوی شخصی که ادعای نبوت ندارد و به دلیل عنایت خداوندی این امور خارق العاده از جانب صوفی و عارف رخ می دهد؛ از جمله این کارهای خارق العاده می توان گفت مثلا در صورت قحطی شخص دعا کند و باران بیاید یا در حق فردی که مریض است دعا کند و دعایش اجابت گردد و یا برای رام کردن حیوانات وحشی و درنده دعا گوید؛ اینگونه کارها از سوی اولیای الهی میسر می گردد اما گاهی فردی خاکی و ساده آنقدر به خدا ایمان دارد و با تمام وجود از خداوند چیزی را درخواست می کند که خداوند نیز دعایش را اجابت می کند بویژه که این دعا برای دیگران یا در حق همگان باشد.
کرامات و کار های خارق العاده صوفیان و مشایخ بیش از هر جایی در کتب مشهور مقامات ذکر شده است و به وضوح می توان گفت که نام شیخ الاسلام احمد جامی نیز در میان این بزرگان می درخشد و مرید شیفته شیخ احمد جام، سدید الدین محمد غزنوی نویسنده مقامات ژنده پیل تلاش کرده است تا این مقامات و کرامات شیخ را گردآوری کند و به رشته تحریر در آورد. سدید الدین محمد غزنوی در مقامات ژنده پیل خود جمعا سیصد و شصت و نه حکایت کرامت آمیز از شیخ جام نقل می کند که صد وهشتاد حکایت آن ارزش و اعتبار بیشتری دارد چرا که برگرفته از نسخه کامل و بی نظیر استاد هلموت ریتر در مجموعه نافذ پاشا در استامبول می باشد.
در واقع کرامت های ذکر شده در کتاب مقامات ژنده پیل بیشتر از هر چیزی نشان دهنده هاله ای از تفکرات عامیانه گروهی از مردم است که به هنگام سختی ها و مشکلاتی همچون هجوم ملخ ها، فقدان ثروت، بیماری، قحطی، نداشتن فرزند، پیدا نمودن حیوانات یا وسایل گم شده یا دزدیده شده، تبدیل خاک به زر و سیم و ... همواره به دنبال این بودند تا دستی از غیب برسد و این مشکلات را چه کوچک و چه بزرگ برایشان حل نماید.
پیشگویی های شیخ الاسلام احمد جامی در رابطه با آینده و حوادث پیش رو. این نوع شامل حکایات زیر می شود:
34، 42، 44، 45، 46، 71،72، 76، 77، 79، 80، و ...
شفا بخشیدن برخی از بیماران توسط شیخ الاسلام.
درمان افراد مفلوج. این نوع شامل حکایات زیر می شود:
13، 111، 112، 113، 147، 151، 152، 154، 156، 157، 221، 319
شفای افراد نابینا و شفای درد چشم. این نوع شامل حکایات زیر می شود:
26، 114، 148، 149، 208، 213، و ...
شفای دیوانگان، ایشان بیمارانی را که دچار بیماری های روانی بودند را مداوا می کرد. این نوع شامل حکایات زیر می شود: 153، 159، 160، 275
شفا بخشیدن محتضران یا حتی به تاخیر انداختن مرگ آنان. این نوع شامل حکایات زیر می شود:
32، 56، 175، 194، 217، 226، 255، 281، 317، 318، 336، 350، و حکایات 3، 4، 12، از کرامت های شیخ جام پس از وفات می باشد.
اشراف بر ضمایر و خواندن ذهن افراد. این نوع شامل حکایات زیر می شود:
5، 19، 23، 27، 47، 48، 66، 69، 101، 104، 110، و...
تصرف بر عالم ماده و قوانین طبیعت. این نوع شامل حکایات زیر می شود:
10، 29، 33، 36، 37، 38، 40، 41، و ...
سدید الدین محمد غزنوی گاهی برخی از حکایات و کرامات را آنقدر با اغراق توام می کند و آنها را آنچنان با تایید و تاکید در کتاب خویش می آورد که خواننده گمان هیچ شبهه و شک و عدم صحت به ذهن خویش راه نمی دهد؛ محمد غزنوی در پایان یکی از همین کرامات می نویسد: «... و از این واقعه تمام ولایت جام خبر دارند. و از این کرامت ها بسیار دیده ایم و همه روزگار او عین کرامت بوده است. فاما از هزار یکی و از بسیاری اندکی در قلم آمد تا یاران و مریدان شاد می گردند، و دشمنان می گدازند، و منازعان می سوزند. هر دو را زیادت باد.»
?
?
?