کتایون میری
کتایون میری
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

همه چیز با نوشتن یه داستان کوتاه شروع شد...

یک روز عادی و قرنطینه‌ای، مثل بقیه روز‌های سال نود و نه، اما با یه تفاوت اونم اینکه دلم می‌خواست یه داستان کوتاه بنویسم.

چرا و چه جوریش مهم نبود، فقط دلم می‌خواست داستانی که توی ذهنم بود رو تایپ کنم و روی کاغذ بیارمش. پس چایی رو دم کردم، تو یه فنجون سفالی خوشرنگ ریختمش، لپ تاپو روشن کردم و بعد از خوردن چایی و مدتی خیره شدن به افق، بالاخره نوشتن رو شروع کردم.

اینکه چند کلمه نوشتم و پاک کردم، چند تا بلا سر شخصیت اصلی آوردم و اینکه آخرش خوب تموم شد یا نه بازم فعلا مهم نیست...مهم این بود که دلم می‌خواست بعد از پایان کار و به سرانجام رسیدن شخصیت‌ها، یه نسخه کاغذی ازش داشته باشم و بزارمش پیش بقیه نوشته‌هام.

خیلی راحت بود، برای شروع فقط باید پرینتر رو روشن می‌کردم و بعدش با دکمه‌های جادویی ctrl+pکار رو تموم میکردم...اونوقت یه نسخه کاغذی، از داستان کوتاهی که نوشته بودم رو توی دستام داشتم. پس بعد از خوردن یه قلوپ چایی، همین کارم کردم...

شب بود و هوا تاریک تاریک بود، صدای جیر جیرک حیاطو پر کرده بود و باد خنکی که از پنجره باز می‌اومد صورتمو نوازش می‌کرد. با تموم شدن کار پرینتر، منم چاییمو تموم کردم و بعدش برگه رو برداشتم تا یه دور از روی نسخه کاغذی بخونمش...چه حسی داره بعد از نوشتن یه داستان کوتاه، اما پر فراز و نشیب اونو چاپ کنید و دست آخر ببینید که نوشته‌های قشنگتون به بدترین کیفیت ممکن پرینت شدند؟

این اتفاقی بود که برای من افتاد و باید بگم مثل چالش آب یخ بود. تو اون لحظه دوست داشتم، عالم و آدمو برای این اتفاق سرزنش کنم خیلی تو ذوقم خورده بود. اما خودمونیم مقصر تموم شدن کارتریج پرینتر من، فقط خودمم و نوشته‌هام...

نمیدونستم باید چیکار کنم یه چشمم به پرینتر بود و یه چشمم به داستان چاپ شده...اگه مثل همیشه بود خودم شارژ کارتریجو انجام میدادم، اما الان نه متریالشو داشتم و نه دلم می‌خواست تو این روزای کرونایی برم مرکز شهر...چاره‌ای نبود، گوشی رو برداشتم و توی گوگل دو کلمه شارژ کارتریج رو تایپ کردم شاید می‌تونستم مشکلم رو آنلاین و بدون دردسر حل کنم...

با دیدن نتیجه‌ای که نوشته بود، خدمات شارژ کارتریج در محل | آچارباز، وسوسه شدم بخونمش و ببینم شرایطش چیه و اصلا میشه بهش اعتماد کرد یا نه؟

باید بگم اولین نکته‌ای که نظر منو جلب کرد و باعث شد بهش اعتماد کنم، لیست قیمت مشخص این سایت بود. قیمتا شفاف نوشته شده بود و خبری از گیج کردن مشتری نبود.

قیمتای شارژ کارتریج منصفانه بودن، اما چیزی که ذهن منو به خودش مشغول کرده بود هزینه رفت و آمد سرویسکار بود. نمی‌دونستم آیا در این مورد باید هزینه‌ای به آچارباز پرداخت کنم یا نه؟ اما با کمی بالا و پایین کردن صفحه، به جواب این سوالم رسیدم. هزینه ایاب و ذهاب رایگانه و لازم نبود هزینه‌ای براش پرداخت کنم.

از اونجایی که می‌دونستم، بازم سروکارم با پرینترم می‌افته و ازش استفاده می‌کنم و منم حالا حالا قرار نیست به مرکز شهر برم، پس دیگه وقت رو تلف نکردم و سریع درخواست شارژ کارتریج رو تو سایت آچارباز ثبت کردم.

باید بگم تیم پشتیبانی به سرعت به من زنگ زد و بعد از هماهنگی، سرویسکار رو فرستاد تا شارژ کارتریج رو انجام بده. یه کم بابت بهداشت ایشون نگران بودم، اما وقتی رسیدن این نگرانی برطرف شد چون دیدم ماسک زدن و فاصله اجتماعی رو هم رعایت میکنن.

خلاصه که شارژ کارتریج پرینتر من تو یه روز انجام شد، بدون دردسر و رفت و آمد. الان خیالم راحته که می‌تونم از نوشته‌هام بدون هیچ مشکلی پرینت بگیرم و نگران تموم شدن کارتریجش هم نباشم، ازت ممنونم آچارباز.

نویسندگی، نویسندگی و باز هم نویسندگی...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید