
من کجام؟
قبلاً دوست داشتم اینجا باشم،
ولی الان فقط خستهام.
خسته از همهچیز… از این زندگی، از کار،
از این شهر لعنتی که جز حسرت هیچ چیز برام نذاشته.
خستهام…
نمیدونم راه فرار از این خستگیها چیه.
هیچکس نفهمید من چقدر خستهام،
هرچقدر هم که گفتم و بیان کردم،
با هر روشی، هیچ نتیجهای نداشت.
من چیزی نمیخوام،
جز آرامش…
فقط آرامش.