آن شِکُفتَن شادی را...
اُمید نامِ دیگرِ آنْها بود
در ارتباط با آدمها شامهام زودتر از دستها و دستهایم زودتر از چشمهایم به کار میافتند. قد و وزن و رنگ لباس توی خاطرم نمیماند، اما عطر آن آدم که حتی خودش هم از وجودش خبری ندارد، بدجور در عمیقترین سلولهای ذهن و دلم جا خوش میکنند. بعد از بوی تن آن آدم، دستهایش و بعد حالت چشمها و کلمههایش توی خاطرم میمانند. سالهای سال. بدون ذرهای فراموشی، بدون ذرهای تغییر در همان درک اولیه. برای عطر هر آدمی اسم میسازم و کلمههایش را در گوشهای از ذهنم که فقط متعلق به اوست، به یادگار بقچهپیچ میکنم. از دستهایش، گرمی و امنیتشان را و از حالت چشمهایش، آنهایی را که به من مربوط است، ذخیره میکنم. توی سرم و بیشتر توی دلم، بازار بزرگی از عطرها و دستها و کلمهها و چشمهاست که به هر کدامشان آنقدر دلبستهام که وقت و بیوقت به مرورشان میروم. از من اگر قرار است جملهای بماند، همین باشد که «از آدمها، چیزهایی را ذخیره کنید برای خودتان. عطری، دستی، کلمهای و چشمانی. از بعضیها آدمها هم همه اینها را ذخیره کنید. تشخیص اینکه اینها چه کسانی هستند، با خودتان!»

به دنیا اومدی و باز کردی چشماتو دیدی زیر پات پدالای پیانو
مامان میزد برات قطعه های باخ و شوپنو ...
منم آدم پنجره توی اتاقم شبا به پیانو زدنت گوش میدادم
خواب میدیدم میدن یه روز بهم پیانوتو ...
بزرگ شدیم تو رفتی مدرسه ی موسیقی
منم یه چند سالی جمع شد پول تو جیبیم
خریدم تو حراجیا یه گیتار دسته دو
میخوندم توی کافه ها واسه آدما
میخوندم از زمین و خاک و همین لحظه ها
که اومدی تو هم یه روز دست بر قضا
ولی نکردی حتی یه لحظه هم بهم نگاه
تو عمق هنر من نماد ابتذال تو فوق العاده ای این منم که افتضاحم
نیومدم بپرسم دلیل کارتو اصلا نمیرفت از این بیشتر انتظار
تو از آسمون بگو تو فرهیخته ای من زمینیو فراموش کن رفیق
من فعلنه دستم بند گیتارمه چون بهم بدهکاره یه پیانو زندگی
خوش به حالت تو رویاهاته زیر بالش تو بوده زندگی برات ساده پیچ و تابش
نه گیر بوده کارت نه بوده توش چالش من اما دست و پام زخمی تیغ راهه
قول بده نخونی از درد که درد مال اون نقطه از شهره که نخورده حتی چشات بهش
بذار بمونه درد مال من که مینوشتم تموم شعرای عاشقونمو به یادت
تو عمق هنر من نماد ابتذال تو فوق العاده ای این منم که افتضاحم
نیومدم بپرسم دلیل کارتو اصلا نمیرفت از این بیشتر انتظار
تو از آسمون بگو تو فرهیخته ای من زمینیو فراموش کن رفیق
من فعلنه دستم بند گیتارمه چون بهم بدهکاره یه پیانو زندگی
مطلبی دیگر از این نویسنده
«زن، زندگی، آزادی» یک شعار پوچ و کذایی دیگه
مطلبی دیگر در همین موضوع
همهچی آرومه؟
بر اساس علایق شما
من حریصم،عزیزم...