اندک جایی برای زیستن🌱
خردهپاسخها

۱. بله. من در ایران زندگی میکنم.
۲. رسانه در حقیقت همون اتومبیل حامل پیام یا همون مسافرهاشه. فلسفه وجودی رسانه اینجوریه که خیلیها به اشتباه فکر میکنن صِرف برای سرگرمی و کسب اطلاعاته اما کاربردش دقیقن انتقال پیامه. همیشهی همیشه.
۳. هر چقدر هزار و یکِ عبرتها بیش، عبرت پذیرانش را کاستیست. (رابطه عکس)
۴. ترسناک، استقبال افراطی از ذهنیه که همسوی توعه. در این صورت استعداد و مهارت و تلاش تو باشه برای خودت. هیچچیزت برای ما اهمیت نخواهد داشت.
۵. هم حرف زیاده هم کسی که بلد باشه حرف بزنه. چیزی که من این روزها نمیبینم گوشی برای شنیدنه.
۶. ما برای نمایاندن احساساتی از قبیل شادی و یا غم به انرژی عاطفی نیاز خواهیم داشت. و چنانچه میدانیم :

بنابراین این احساس غم بدون کاستی به یک سیستم و منبع حامل انرژی دیگر منتقل خواهد شد. لازم به ذکر است در خصوص نوع احساساتی که انتقال داده میشوند یکسری استثنائات خاص و تاثیرگذار وجود دارد که بماند. فعلن همین.
در ادامه توجه شما را به خواندن مقاله زندان استفورد
و نتایج جالب آن جلب میکنم.
۷. آرمانشهر وجود خارجی نداره. پادآرمانشهر نیز. همانطور که بهشت و جهنم نیز. تمامیتشان ماییم. ماییم که تعریفشان میکنیم.
مثال میزنم: جای آدمهای کشور X را با Y در یک فرایند انتقال جمعی جابجا خواهیم کرد. آیا قبول دارید بعد از مدتی این خود مردم هر یک از کشورهای X و Y هستند که سرنوشت خودشان را تعریف و تعیین میکنند و نه خاکشان؟
پ.ن: پدربزرگم.
مغسی ازت^^

مطلبی دیگر از این نویسنده
شاید همون گوشه امن از خونه امید
مطلبی دیگر در همین موضوع
آيا «زندگی پس از مرگ» وجود دارد؟
بر اساس علایق شما
آغازی دوباره