یکمی خاطره بازی

قوی کسیه که از تنهایی نمی‌ترسه،
یک‌روزی قراره تنهای تنها باشی...!
____
نارنجیِ من،
معنی این جمله دقیقا روزاییه که تو این یک سال زندگیش کردی، انگار این روز و شبا باید گاهی انقد سخت می‌گذشت تا بفهمی وقتی تکیه گاه داشته باشی احتمال زمین خوردنت وجود داره، هنوز برای شناختن آدما خیلی جوجه‌ای، پس تا بزرگ شی با فاصله گرفتن ازشون مراقب خودت باش. آدما بهت می‌گن چیکار کنی و چی رو دوست داشته باشی، انسان ها می‌تونن سیاه ترین اتفاق هارو برات رقم بزنن و قلبت رو دوباره و دوباره بشکونن، روزای سختی گذشت تا بتونی دوباره بخندی، دوباره امید داشته باشی و باز آرزو کنی؛ پس وقتش رسیده که از تجربیات این یک سال استفاده کنی و یه مرحله بری بالاتر،
آدم‌ها سیاه و سفیدن، خوب و بد مطلق وجود نداره،
اما تو همیشه سعی کن از سفیدیات استفاده کنی
هروقت دیدی می‌تونی به کسی کمک کنی اما نکردی سیاهی،
هر وقت قلب کسی رو شکوندی سیاهی،
تا پایانِ ۲۱ سالگیت چیزی نمونده،
پس شروع شهریور و تولد پاییز و زمستون و تموم سردی‌های خنکش برا تو،
اصلاً این دنیا، با همه آدمای سفیدش برا تو
همه‌ی نارنگیا و پرتقالایی که وسطشون بوی شمال می‌دن، برا تو
زیبای سپیدِ من🤍سیاهی‌ها رو سپید کن...

همه جاهایی که توی عمرم دیدم یه طرف، ماسوله یه طرف!
همه جاهایی که توی عمرم دیدم یه طرف، ماسوله یه طرف!
صبح، گیلان.
صبح، گیلان.
ماسوله، دیدار آخر
ماسوله، دیدار آخر
وی دل نمی‌کند!
وی دل نمی‌کند!