بخش اول: «دستِ خدا»، کِیفِ قانونشکنی زیر دماغ «بزرگْدیگری»
فوتبال، آمیزهای والایششده را از سائقهای فرویدیِ پرخاشگری و جنسی بنا مینهد که در آن «پا»، تبدیل به ابژهای برای «بیان» میشود، بجای خشونت.
بازی فوتبال، (نظیر دیگر بازیهای پَساادیپی)، که سازماندهی مشخص و رسمی دارند جامعهای با آیینها، مبارزات و از همه مهمتر تابوها و قوانین خاص خودش را ترسیم میکند. مهمترینش: «تابوی هند».
از منظر روانکاوی، تابوها، ممنوعیتها و.. منجر میشوند ارضای ساده به تعویق بیافتد و تبدیل شود به یک «ژوئیسانس». فرد (سوژه) در تلاش است که از ممنوعیتهایی که بر کِیفِ او تحمیلشده تخطیکند، ژوئیسانس اساسا پیششرط تخطی و قانونشکنی است.
مارادونا در بازی معروف با انگلیس با شکستن تابوی هند، گل اول را به ثمر میرساند.
جهان (بجز طرفداران انگلیس و سردمداران فیفا)، در شادی ناشی از لذت قانونشکنی (شادیی اُدیپال) شریک میشوند.
مارادونا را در آرژانتین «ال پیبه» میخوانند به معنی «پسربچه». نماد کهنالگوییِ فوتبالیستی غریزی که در زمینهای خاکی حومهی بوینسآیرس فوتبال بازیکرده؛ پسربچهای که تسلیم درخواستها و ممنوعیتهای دنیای بزرگسال-مردانه نمیشود. و دائما در حال «سرپیچی» است.
آرژانتینیها جمله معروفی دربارهش میگویند: «دیهگو مثل پسرمون میمونه.. ما هم مثل همه پدرها -بهتر است بگوییم پسرانی که به بزرگسالی تبعید شدهاند-، دلمون میخواد آرزوهامون رو پسرمون برآورده کنه..» افراد
ارضای فانتزیهای خود را کنار نمیگذارند، در خفا به کار خویش ادامه میدهند، نافرمانی پیشه میکنند..
جامجهانی ۸۶، بازی با انگلستان در یکچهارمنهایی، دقیقه ۵۱، فانتزی قانونشکنی، زیر دماغِ «بزرگدیگری» محقق میشود.
جوامعی که در دوران «اختگی» به سر میبرند.. مردمانی که توسط ابرقدرتهای چپ و راست سرکوب میشوند به اسلوبها و قوانین تنمیدهند اما از خشمشان دست نمیکشند.. همانند یک فرد نوروتیک که آرزوی خود را قربانی میکند اما همیشه میخواهد چیزی را که از دست داده پس بگیرد، حالا با «دیهگو» آرزوی قربانیشدهشان را پس گرفته و خشمشان را جشن میگیرند.
دیهگو تابو را میشکند..
تقلبی که نه تنها بخشیده میشود بلکه اسطوره «دستخدا» متولد میشود.
ارضایِ جمعیِ اختگان زیر دماغِ بزرگْدیگری با دستخدا..
ادامه دارد..
کاوه کردگاری