در روزهایی که قطر پس از تجربه موفق جام جهانی، جام ملتهای آسیا را برگزار میکند و عربستان هم میزبانی جام جهانی ۲۰۳۴ را پذیرفته، در ایران کمتر از انگشتان یک دست ورزشگاه استاندارد برای میزبانی از مسابقات فوتبال وجود دارد. البته زیرساختهای فرسوده در سانتیمتر به سانتیمتر این خاک مشاهده میشود اما در این متن، فوتبال سوژه بحث ماست.
پس از فاجعه میزبانی از کریستیانو رونالدو و یارانش، مسئولان امر بالاخره به این نتیجه رسیدند که تنها ورزشگاه فرسوده آزادی برای میزبانی از رویدادهای بینالمللی فوتبال در کشور، کافی نیست. پس بلافاصله دستور داده شد تا ورزشگاهی جدید ساخته شود.
برای ورزشگاه جدید که از قرار معلوم پیمانکارانی اهل جمهوری خلق چین خواهد داشت، ابتدا طرفیت ۶۰ هزار نفری درنظر گرفته شد اما بلندپروازی آقایان و احتمالا زبان چرب پیمانکاران، این عدد را به ۱۲۰ هزار رساند؛ یعنی حدود دو برابر برآورد اولیه که قاعدتا هزینه ساخت را افزایش خواهد داد.
کشور قطر برای هرکدام از ورزشگاههای میزبان جام جهانی ۲۰۲۲، به صورت میانگین ۶۰۰ میلیون دلار هزینه کرد که البته هیچکدام از آنها ظرفیت ۱۲۰ هزار نفری نداشت. علاوه بر این موضوع، تحریمهای صورت گرفته نیز باعث افزایش هزینهها میشود تا طبق تخمین نویسنده، هزینه این رویای شیرین حداقل ۱.۵ میلیارد دلار باشد.
بدون تعارف، این روزها هر تجمعی که غیرحکومتی باشد، برای آقایان خوشآیند نیست و از آن جلوگیری میکنند. در چنین فضایی که سکوهای آزادی به بهانههای واهی تخریب میشود تا افراد کمتری راهی ورزشگاه شوند و گاه بیگاه حضور تماشاگران بدون هیچ دلیلی در دیدارهای فوتبال ممنوع میشود، ساخت ورزشگاه ۱۲۰ هزار نفری، مطلقا توجیه ورزشی و اقتصادی ندارد.
مطالعات صورت گرفته برای ساخت این ورزشگاه جدید، آنقدر ساده و احمقانه است که حتی زمین در نظر گرفته شده برای احداثش، طبق اعلام مهدی عباسی رئیس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای اسلامی شهر تهران، پهنهای است که اکثر گسلهای جنوب تهران در اسلامشهر، صفادشت و چهاردانگه در آن منطقه واقع شده؛ یعنی در صورت رخ دادن یک زلزله، این هزینه میلیارد دلاری دوباره به همان تکه زمین بایری که بود تبدیل میشود.
در این میان، اگر واقعا دغدغه فوتبال وجود داشت، میشد با هزینهای بسیار کمتر، تمام ورزشگاههای پایتخت نظیر آزادی، امجدیه، تختی، کاظمی، امام رضا، راه آهن، دستگردی، تربیتبدنی دانشگاه تهران و... را ترمیم و به استانداردهای جهانی نزدیک کرد، اما سیاست استعماری دولت چین که با تحمیل برنامه همکاری ۲۵ ساله به تهران اهداف شومی دارد، چنین اجازهای را نمیدهد.
پیش بردن پروژه این ورزشگاه از سوی سرمایهگذاران خارجی (بخوانید دولت جمهوری خلق چین) ساز و کار بسیار سادهای دارد. بانکهای چین، به پیمانکاران هموطن خود وامهایی کلان با بهرههای سنگین میدهند و سازندگان این ورزشگاه که هیچ سودی برای ملت ایران ندارد، آن را تکمیل و تحویل میدهند. حالا دولتی که هیچ منبع درآمدی ندارد و برای جلوگیری از فروپاشی مطلق اقتصادی، به افزایش سن بازنشستگی جهت عدم پرداخت مطالبات بازنشستگان، بالا بردن بیرویه مالیات و اصولا زدن جیب مردمش رو آورده میماند و یک بدهی میلیارد دلاری که قادر به پرداخت آن نیست.
ساخت ورزشگاه ۱۲۰ هزار نفری و احداث فاز دوم فرودگاه امام خمینی که مدتهاست از معادلات حمل و نقل هوایی جهان حذف شده و در طول یک سال به اندازه یک روز امارات یا ترکیه مسافر خارجی نمیبیند، نمونه طرحهای فاقد هرگونه توجیه علمی، عملی و اقتصادی هستند که چین با وام خودش به پیمانکاران خودش، در کشور ورشکسته ما اجرا میکند و از آنجایی که قادر به بازپرداخت بدهیهای خود نیستیم، در گردابی از نرخهای تصاعدی بهره، وثیقههای عجیب و سنگین و نهایتا استعمار گرفتار میشویم.
دولتهای خارجی در کشوری که با دنیا مراوده مالی ندارد، دقیقا به همین دلیل سرمایهگذاری میکنند. راه فرار از این تله چند صد میلیارد دلاری، این است که بنادر، جزایر، معادن، منابع زیرزمینی، پالایشگاهها و هرچیزی که مطلقا متعلق به مردم ایران است، تا مدتی نامعلوم در اختیار کشور استعمارگر که در این مورد، چین است، قرار گیرد.
در پایان باید گفت که از برنامه ۲۵ ساله همکاریهای مشترک ایران و چین، هیچ تصویری روشنی در دسترس نیست و حاکمیت طبق معمول مسیر پنهانکاری را در پیش گرفته است اما با مطالعه تجربه کشور سریلانکا که اسیر دیپلماسی قرض-تله چینیها شد و نهایتا رژیم حاکم بر آن در سال ۲۰۲۲ پس از اعتراضات مردمی به افزایش تورم، قطعی برق، افزایش هزینههای زندگی و مالیات سقوط کرد، میتوان به این نتیجه رسید آیندهای مشابه در انتظار ماست؛ آیندهای سیاهتر که دقیقا با آغاز پروژه ننگین ساخت این ورزشگاه ۱۲۰ هزار نفری دچار آن میشویم.