کیهان
کیهان
خواندن ۹ دقیقه·۱ سال پیش

برای وویادین بوسکوف؛ دیوانه‌ای که در تاریخ گم شد

در فوتبال یک قانون وجود دارد: بازیکنان برنده می‌شوند و مربی بازنده. - وویادین بوسکوف

شما به عنوان مدیرورزشی، باشگاه کوچک ویودینا در یوگسلاوی را برای اولین بار به قهرمانی لیگ می‌رسانید، آخرین قهرمانی معتبر آدو دن هاگ هلند تا به امروز را کسب می‌کنید، در زاراگوزا با وجود تمام کردن فصل در رتبه ۱۴ام، آنقدری خوب کارکرده‌اید که رئال مادرید را مجاب به استخدامتان می‌کنید و پس از کسب دوگانه داخلی و نایب قهرمانی اروپا با لوس بلانکوس، به آسکولی می‌روید تا این تیم در حال سقوط به سری بی را نجات دهید. این ماجرا، گوشه‌ای از دیوانگی‌های وویادین بوسکوف است. مردی که بهترین سمپدوریای تاریخ را ساخت، فرانچسکو توتی را تبدیل به یک اسطوره کرد و بارسلونا را به چیزی که امروز هست، رساند.

وویادین بوسکوف در ۱۶ می ۱۹۳۱ به دنیا آمد و خیلی زود به باشگاه ویودینا پیوست؛ باشگاهی کمتر شناخته‌شده در یوگسلاوی سابق و صربستان فعلی که هرگز در زمره بزرگان به حساب نیامد و شهرت آن با باشگاه‌هایی مانند پارتیزان یا ستاره سرخ، قابل مقایسه نیست.

بوسکوف که در پست هافبک راست بازی می‌کرد، از ۱۵ تا ۲۹ سالگی برای باشگاه شهرش بازی کرد و پس از آن، راهی معبد فوتبال دوران یعنی ایتالیا شد تا پیراهن سمپدوریا را بر تن کند. بعد از یک فصل حضور در جمع بلوچرکیاتی، بوسکوف راهی به Young Fellows زوریخ رفت تا برای دو سال، همزمان به عنوان بازیکن و مربی در آن به فعالیت بپردازد.

بوسکوف پس از دو سال حضور در سوئیس، دوران حرفه‌ای خود به عنوان بازیکن فوتبال را به پایان رساند و به عنوان مدیرفنی به باشگاه ویودینا بازگشت، بازگشتی موفقیت‌آمیز که آن‌ها را برای اولین‌بار به قهرمانی در لیگ یوگسلاوی رساند. این قهرمانی زمانی مورد توجه قرار می‌گیرد که بدانیم ویودینا در طول تاریخ خود، تنها دو بار به مقام قهرمانی لیگ رسیده است.

او در ادامه مدتی سرمربی یوگسلاوی بود و پس آن، راهی هلند شد. در هلند، بوسکوف باشگاه آدو دن هاگ را به قهرمانی جام حذفی رساند. نکته قابل توجه این قهرمانی، این است که آدو دن هاگ دیگر هیچ‌وقت موفق به تکرار آن نشد و هیچ قهرمانی دیگری در سطح اول فوتبال هلند به دست نیاورد.

پس از آدو دن هاگ و فاینورد در هلند، نوبت به اسپانیا رسید؛ جایی که افسانه وویادین بوسکوف رنگ و بوی جدیدی به خود گرفت. بوسکوف تنها برای یک فصل سرمربی رئال زاراگوزا بود و کار را در رتبه چهاردهم لالیگا به پایان رساند، اما پیروزی مقابل رئال مادرید در دور برگشت مرحله یک چهارم نهایی کوپا دل ری، چشم مدیران کهکشانی را به مرد یوگسلاو خیره کرد.

رئال مادرید هرچند در مجموع دیدارهای رفت و برگشت کوپا دل ری توانست از سد زاراگوزا عبور کند و در لالیگا هم به قهرمانی رسید، اما به همکاری با لوییس مولونی پایان داد تا وویادین بوسکوف روی نیمکت لوس بلانکوس بنشیند.

بوسکوف در فصل اولش با رئال مادرید دوگانه داخلی را کسب کرد و فصل بعد هم با شکست مقابل لیورپول در فینال جام باشگاه‌های اروپا، نایب قهرمان شد. فصل سوم حضور بوسکوف در مادرید به پایان نرسید و او در ماه مارس جمع کهکشانی‌ها را ترک کرد.

با چنین کارنامه‌ای، انتظار می‌رفت بوسکوف قدم بعدی خود به عنوان سرمربی را در باشگاهی بزرگ بردارد اما او به اسپورتینگ گیخونی رفت که فصل قبل را در رتبه چهاردهم جدول لالیگا به پایان رسانده بود. در اولین فصل حضور در گیخون، او به نیمه نهایی کوپا دل ری رسید و شکست ۶-۰ مقابل رئال مادرید در این مرحله را با پیروزی ۴-۰ پاسخ داد، هرچند که برای صعود به فینال کافی نبود.

عادت وویادین بوسکوف به ترک باشگاه‌هایش پس از دو سال، در گیخون هم ادامه پیدا کرد و او برای مدتی به استراحت پرداخت تا زمانی که هدایت آسکولی را برعهده گرفت؛ باشگاه کوچکی که در آن زمان برای فرار از سقوط به سری بی می‌جنگید. در آسکولی، سرمربی یوگسلاو را منجی می‌دیدند اما عملیات نجات ناموفق ماند و دارکوب‌ها تنها با سه امتیاز کمتر، به دسته پایین‌تر سقوط کردند.

این ریسک بزرگ روی آسکولی باید کارنامه مردی که روزی سرمربی کهکشانی‌ها بود و به نایب قهرمانی اروپا رسید را نابود و او را تبدیل به یک مربی کوچک می‌کرد، اما بوسکوف باز هم روی دوران حرفه‌ای خود قمار کرد. او در آسکولی باقی ماند تا تیمش را به سطح اول بازگرداند؛ ماموریتی که موفقیت آمیز بود و آن‌ها با قهرمانی در سری بی، بلافاصله به سری آ ایتالیا برگشتند. این قهرمانی، آخرین قهرمانی مهم آسکولی تا به امروز محسوب می‌شود.

چالش بعدی وویادین بوسکوف در سمپدوریا رقم خورد، جایی که او تاریخ این باشگاه را از نو نوشت. برخلاف همسایه بزرگ و رقیب قدیمی یعنی جنوا، سمپدوریا پیش از بوسکوف در تاریخ ایتالیا تیم مطرحی به شمار نمی‌رفت و بلوچرکیاتی فقط یک قهرمانی کوپا ایتالیا و یک قهرمانی سری بی در ویترین افتخارات خود داشت؛ درحالی که جنوا که ۹ قهرمانی در سطح اول فوتبال باشگاهی ایتالیا را تجربه کرده بود.

فلسفه سمپدوریا تحت هدایت وویادین بوسکوف این بود که تیم باید با نشان دادن مهارت و ذکاوت خود، از احتیاط کلیشه‌ای و عمل‌گرایی فوتبال ایتالیا دور شده با بیشترین تعداد گل ممکن پیروز شود. مهم این بود که حریف مورد ترحم قرار نگیرد یا به تعبیر خود بوسکوف،

چرا ما باید رحم کنیم اگر دیگران این کار را نمی‌کنند؟

هدف مرد یوگسلاو این بود که به همه ثابت کند تیمش می‌تواند برخلاف سایر تیم‌های ایتالیایی، سریع و سرگرم‌کننده بازی کند. او از این موضوع که سرمربیان ایتالیایی بیش از حد به تاکتیک اهمیت می‌دادند، شکایت داشت و می‌خواست به تکنیک فردی بازیکنان بیشتر بها داده شود. بوسکوف معتقد بود فوتبال دفاعی (که در آن زمان در ایتالیا رواج داشت) مخصوص خردسالان است و نباید استعداد بازیکنان در راه حفظ نتایجی نظیر ۱-۰ تلف شود.

سمپدوریا زیرنظر وویادین بوسکوف خیلی زود متحول شد. مرد یوگسلاو، باشگاهی که فصل قبل را در رده دوازدهم جدول شانزده تیمی سری آ به پایان رسانده بود، به رتبه ششم رساند و در فصل دومش، قهرمان کوپا ایتالیا شد. در فصل بعد که سمپدوریا در لیگ پنجم شد، آن‌ها دوباره قهرمان کوپا ایتالیا شدند و در جام برندگان اروپا هم به نایب قهرمانی رسیدند. چهارمین فصل هدایت سمپدوریا توسط وویادین بوسکوف با یک اتفاق بزرگ همراه بود؛ آن‌ها کار ناموفق خود در فصل گذشته را این بار تکمیل کردند و با دبل جانلوکا ویالی فقید در اوقات اضافه فینال جام برندگان اروپا مقابل اندرلخت، به پیروزی ۲-۰ و قهرمانی دست یافتند. باشگاهی که تا قبل از بوسکوف تنها دو جام کسب کرده بود، حالا در بهترین دوران خود حضور داشت.

اما در فصل پنجم حضور وویادین بوسکوف روی نیمکت سمپدوریا، بلوچرکیاتی یک هدف بزرگ‌تر داشت. تیمی که طی فصول اخیر تبدیل به یک رقیب سرسخت برای باشگاه‌های بزرگ شده بود، حالا قهرمانی سری آ را می‌خواست.

آن‌ها ستارگانی مثل مثل جانلوکا پالیوکا، مورنو مانینی، آتیلو لومباردو، پیرتو ویرکوود، مارکو لانا، سرچکو کاتانچ، جانلوکا ویالی و روبرتو مانچینی در اختیار داشتند اما این ابزار برای رقابت‌ با باشگاه‌هایی مثل میلان، اینتر، یوونتوس، رم و ناپولی کافی بود؟ این سوال به بهترین شکل با ۲۳ هفته صدرنشینی از ۳۴ هفته ممکن پاسخ داده شد. بوسکوف در پنجمین فصل هدایت سمپدوریا، چهارمین جام خود در این تیم را این‌بار در سری آ به دست آورد.

بوسکوف در خصوص عملکرد تیمش می‌گفت:

دیدن بازی سمپدوریا، مثل گوش دادن به موسیقی‌های زیبا است.
از راست: روبرتو مانچینی، وویادین بوسکوف، جانلوکا ویالی و جانلوکا پالیوکا
از راست: روبرتو مانچینی، وویادین بوسکوف، جانلوکا ویالی و جانلوکا پالیوکا

پرده آخر؛ شوت کومان و رویایی که فروریخت

وویادین بوسکوف پنجمین قهرمانی خود در سمپدوریا را با پیروزی مقابل رم در سوپرکاپ ایتالیا کسب کرد اما سری آ برای آن‌ها به شکل فاجعه‌باری آغاز شد. ۶ شکست و ۲ تساوی از ۱۱ بازی ابتدایی، چیزی نبود که از مدافع عنوان قهرمانی انتظار می‌رفت. هرچند که بلوچرکیاتی تا پایان فصل تنها یک بار دیگر شکست خورد اما ثبت ۱۶ تساوی و تنها ۱۱ برد، کار آن‌ها را در رتبه ششم جدول به پایان رساند تا حتی در رسیدن به سهمیه اروپایی هم ناکام بمانند.

اما معجزه بازهم برای سمپدوریا در حال رقم خوردن بود. عملکرد ضعیف در سری آ و حذف در نیمه نهایی جام حذفی، همه در سایه صعود به فینال جام باشگاه‌های اروپا قرار گرفت. باشگاهی که در آخرین فصل پیش از حضور وویادین بوسکوف به لطف تنها ۴ امتیاز بیشتر از سقوط به دسته پایین‌تر گریخته بود، حالا باید برای رسیدن به قلعه اروپا، مقابل دار و دسته یوهان کرویف قرار می‌رفت؛ بارسلونا!

برخلاف سمپدوریا که فصل بدی را پشت سر گذاشته بود، کاتالان‌ها با یک امتیاز بیشتر، لالیگا را از چنگ دشمن مادریدی ربوده بودند و با روحیه‌ای بهتر به ومبلی می‌رفتند. با این حال،‌ نبرد نهایی برابر پیش می‌رفت و در ۹۰ دقیقه قانونی، دو تیم کار را با تساوی ۰-۰ به پایان رساندند تا قهرمان مشخص نشود.

در حالی که اوقات اضافه نیز رو به پایان بود و همه چشم‌انتظار ضربات پنالتی بودند، این رونالد کومان بود که با شوتی سرکش از روی یک ضربه ایستگاهی در دقیقه ۱۱۲، گل پیروزی بخش تیمش را به ثمر رساند تا بارسلونا برای اولین‌بار به قهرمانی جام باشگاه‌های اروپا که امروزه با نام لیگ قهرمانان اروپا شناخته می‌شود، دست یابد.

پیروزی مقابل سمپدوریا، تاثیر بزرگی روی تاریخ بارسلونا گذاشت. دنیا، توتال فوتبال کرویف را شناخت و آبی و اناری‌ها احترام بیشتری کسب کردند؛ احترامی که در سال‌های بعد آن‌ها را به یکی از قدرتمندترین باشگاه‌های ورزشی دنیا تبدیل کرد.

بوسکوف که برای دومین بار شانس قهرمانی اروپا را در لحظات پایانی از دست داده بود، پس از این مسابقه سمپدوریا را ترک کرد. بلوچرکیاتی پس از این دوران درخشان، دیگر طعم خوشبختی را نچشید و تنها یک بار قهرمان کوپا ایتالیا شد.

پس از سمپدوریا،‌ وویادین بوسکوف به مدت یک فصل هدایت آ اس رم را عهده‌دار شد. با این که دوران حضور در جالوروسی خوب پیش نرفت اما او اولین کسی بود که به فرانچسکو توتی ۱۶ ساله میدان داد و داستان افسانه‌ای گلادیاتور در کولوسئوم را آغاز کرد. ناپولی، سروته، سمپدوریا (مقطع دوم) و یوگسلاوی (۲ مقطع دیگر)، تیم‌های بعدی بوسکوف بودند. او در ۶۹ سالگی بازنشسته و در ۸۲ سالگی از دنیا رفت.

اما میراث وویادین بوسکوف، چیزی بیشتر از نتایجی بود که در مستطیل سبز ثبت کرد. او دیوانه‌ای بود که می‌توانست در فاصله سه سال از حضور در فینال جام باشگاه‌های اروپا با رئال مادرید به رقابت در سری بی با آسکولی برسد. مرد اهل روستای Begeč یوگسلاوی که معنی لغوی نام آن منطقه به زبان فارسی، معادل «فَراری» است، شرّ لازمی بود سمپدوریا نیاز داشت تا از وصله ناجور و فرزند سرراهی شهر جنوا، تبدیل به قهرمان ایتالیا و اروپا شود. او بود که ستاره‌هایی مثل پالیوکا، مانچینی، ویالی و فرانچسکو توتی را برای ایتالیایی‌ها ساخت و با مصاحبه‌های هیجان‌انگیز و جمله معروف «وقتی پنالتی است که داور سوت بزند»، خود را در قامت یک سرمربی جنجالی به هواداران شناساند.

بوسکوف تاثیر مهمی روی فوتبال اروپا و ایتالیا گذاشت و از همین رو، نام او در تالار مشاهیر فوتبال این کشور ثبت شده است؛ نامی که هرچند به گوش مخاطبان امروزی فوتبال، چندان آشنا نیست.

وویادین بوسکوففوتبالرئال مادریدسمپدوریا
از فوتبال و سینما می‌نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید