ویرگول
ورودثبت نام
کازم
کازم
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

هیچکاک یا زاکربرگ، فعل کدام است؟

این روزها ذائقه­ های فکری بشر مانند فهرست خوراکی ­های رستوران­ها باید متنوع باشد و همیشه هم چیز جدیدی برای عرضه به عالم افکار عموم در چنته داشته باشند.

از همین رو با نگاهی موشکافانه به عمق تحولات فرهنگی بشر از شروع تحولات رسانه­ای آن- تحولات رسانه به معنای پیشرفت تکنولژی در این عرصه است- که دست خوش تغییرات و دگرگونی های زیادی شده است بپردازیم.

شهید اهل قلم سید مرتضی آوینی عنوان می­کند با گذر زمان و عصر صنعتی شدن بسیاری از این دست ساخته و امکانات امروزی صرفا شکل تحول یافته و آسان­تر همان نیازهای پیشین بشری هستند مانند خودرو که همان نیاز به درشکه و اسب است و بسیاری دیگر از پیشرفت­های بشری که اینک جای بحث نیست. اما در این میان صنعت سینما پاسخ هیچ کدام از نیازهای انسان اولیه نمی­باشد! و می­توان از آن به عنوان یک خوراک و محصول جدید و نیاز امروزی نام برد. نیازی که امروزه بسیاری از معادلات جهانی را ایجاد و یا حل و فصل می­کند قدرتی بنام هنر و از زبان هنر است.

همان­گونه که در ابتدا هم گفته شد این نوشتار برای بیان نقش سینما و سپس رسانه های اجتماعی در تحولات فرهنگی می­باشد، اگر بخواهیم که از نگاه رابطه تماشاگر یعنی هویت دهنده و صاحب اصلی سینما ، با فیلم و کارگردان به ماجرا بنگریم یک روایت زیبای برده­داری زیرپوستی در سالن های سینما به پرده نمایش درمی­آید در عصر لیبرالیسم من مخاطب محکوم به قبول تفکرات کارگردان هستم. فیلم حاصل و برداشت تفکر کارگردان آن است معنایی و خیالی بدون خبط و خطا، پیراسته و تدوین شده، که پرسوناژها(شخصیت های نمایشی)، صحنه­ها و تمام اعضا و جوارح صحنه با هدف تولید معنایی از پیش تعیین شده کنار هم قرار میگیرند.

اما چه معنایی؟ همان معنا و منظوری که تماشاگر فقط و فقط دریافت کننده آن است و هیچ حق انتخابی در برابر پرده­ی تاریکخانه نخواهد داشت و ناگزیر و با اختیار خود به تماشای دنیای ذهنی و جهان رویایی کارگردان می­نشیند، به عبارت دیگر یعنی وقتی در سینما به پای تماشای فیلمی می­نشینیم ما در آن واحد نمیتوانیم داستان فیلم یا رابطه های بین شخصیت­های فیلم را عوض کنیم پس این یعنی تصمیم گیرنده در همه چیز آن فیلم کارگردان است و ما اختیاری نداریم.

جهان رویا همان عالم و فضای مثالی است که هرگز احکام دنیای واقعی، قوانین طبیعی، قرارداهای اجتماعی و احکام شریعت در آن راهی ندارند و هوا و حوس آدمی تعیین کننده همه­ی آنچه که گفته می­شود است. در حالی که در دنیای واقع این­ها تماما ضوابط و خطوط تعیین کننده رفتار ما هستند. اما خالق این عالم وهم کیست؟ بدون تردید بشر و تفکر غربی(لیبرال ، اومانیسم)، تفکری که ریشه در آمال اومانیسمی دارد. با این وجود این تفکر ما را به سوی خلق جهان رویا، دنیایی بدون قید و بند بدون ضابطه و عالمی که در آن نفس اماره حکم می­کند هدایت می­کند، و با عینیت کامل نقطه عطف خلق مجازستان(فضای مجازی) است.

خلق دنیایی که تعلقات فطری بشر، قوانین موجود احکام شریعت راهی نداشته باشند. حال زیبا ترین ادعایی که اینجا می­توان فریاد زد "آزادی" است. کلامی که شیرین تر از عسل بر جان همگان می­نشیند. با ورود به این دنیا یعنی همان دنیای مجازی، دیگر تفکر غربی تو را از سیطره ضمیر خودآگاه رهایی داده و با ادعای آزادی عقیده و بیان قدرت تصمیم گیری درست را از تو می­گیرد.

به کجا آمده­ای؟ بدنبال کدام آزادی؟ اینجا به غیر از آزادی نفس اماره و هوا و هوس دیگر هیچ بویی به مشام نمی­رسد که این قطعا در تضاد با معنای آزادی واقعی و کلام خدا است.

از ضمیر ناخودآگاه سخن گفتیم، درست از همان عصر هیچکاک ها و فیلم های بدوی صامت که باز می­توان معنای جهان رویا و استکبار سینمایی را بر آن اطلاق کرد؛ کارگردان قسمتی از باور و هویت خود را در آن فاش می­کند و مخاطب مانند زمین حاصلخیر آماده زرعی آن باور غریب و تازه بر جان و روح خیال و تفکرش می­نشند، پس با هر فیلم یک یا چند باور و هویت که دریافت می­شود او را از ضمیر خودآگاه دورتر و دورتر می­گرداند و سپس روز به روز به سوی افسارگسیختگی فرهنگی و بروز لایه های پنهان و خصمانه شخصیتش که هیچش از آن خودش نبود و با ذات فطری بشر که پاکی و نیکی است نزدیک­تر می­سازد، .

گیشه های فروش فیلم رنگ پول به مشامشان خورد و سینما دیگر هنر نیست و دیگر تبدیل به یک صنعت می­شود. صنعت سینما دیگر رنگ و بوی تغییر فرهنگ و تفکر و انتقال باور و دیدگاه به خود گرفت. اینک مردم به تعداد نمایش های سینمایی می­توانستند رهیافت و بازخورد از ضمیر ناخودآگاه دیگران داشته باشند. این امر تا زمانی ادامه یافت که بشر خود را افتاده در دام جهان رویای جهانیان­-کارگردانان- می­دید. و نوبت به پیشرفت تکنولژی رسید که مانند تمام این سال­ها باز هم نسخه تازه­ای برای معنای آزادی و تقابل فرهنگی بپیچد. عصر زاکربرگ­ها نفس تازه­ای به جهان رویا بخشید و همان­گونه که گفته شد نقطه آغاز مجازستان بود.

حال با اندکی تامل به نوشتار پیش رو، بشر که محبوس و مجبور به دریافت تفکری غیر خود، بدون هیچ دخل و تصرفی بر روی پرده سینما بود اینک می­تواند خودش یک پیام یک رسانه و یک خالقی باشد و همه اینا فقط با وصل شدن به شبکه جهانی اینترنت و ساختن یک شخصیت مجازی ممکن می­شود و فریاد آزادی بیان سر می­دهد.

رسولانی ویرانگر با تفکراتی برگرفته شده از اومانیسم تدریجی و تزریق شده در رگ های مغز ما ، که تنها منطق غالب بر جهان را علم و فلسفه علم می­داند علمی که به خودی خود ناقص الخلقه است و فراتر از کشف مادیات در اختیار امیال بشر قرار گرفته چگونه می­تواند نسخه فرهنگ برای ما بپیچد. آری اینک باید پرسید هیچکاک یا زاکربرگ فعل کدام است؟

ادامه دارد...

هیچکاککازمزاکربرگکاظم اکبرنژاد
مهندس اشتباهی شدیم که راه هنر رو با قدرت بیشتری شروع کنم ، محکوم به موفقیت ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید