ویرگول
ورودثبت نام
کازم
کازممهندس اشتباهی شدیم که راه هنر رو با قدرت بیشتری شروع کنم ، محکوم به موفقیت ...
کازم
کازم
خواندن ۴ دقیقه·۶ سال پیش

هیچکاک یا زاکربرگ، فعل کدام است؟

این روزها ذائقه­ های فکری بشر مانند فهرست خوراکی ­های رستوران­ها باید متنوع باشد و همیشه هم چیز جدیدی برای عرضه به عالم افکار عموم در چنته داشته باشند.

از همین رو با نگاهی موشکافانه به عمق تحولات فرهنگی بشر از شروع تحولات رسانه­ای آن- تحولات رسانه به معنای پیشرفت تکنولژی در این عرصه است- که دست خوش تغییرات و دگرگونی های زیادی شده است بپردازیم.

شهید اهل قلم سید مرتضی آوینی عنوان می­کند با گذر زمان و عصر صنعتی شدن بسیاری از این دست ساخته و امکانات امروزی صرفا شکل تحول یافته و آسان­تر همان نیازهای پیشین بشری هستند مانند خودرو که همان نیاز به درشکه و اسب است و بسیاری دیگر از پیشرفت­های بشری که اینک جای بحث نیست. اما در این میان صنعت سینما پاسخ هیچ کدام از نیازهای انسان اولیه نمی­باشد! و می­توان از آن به عنوان یک خوراک و محصول جدید و نیاز امروزی نام برد. نیازی که امروزه بسیاری از معادلات جهانی را ایجاد و یا حل و فصل می­کند قدرتی بنام هنر و از زبان هنر است.

همان­گونه که در ابتدا هم گفته شد این نوشتار برای بیان نقش سینما و سپس رسانه های اجتماعی در تحولات فرهنگی می­باشد، اگر بخواهیم که از نگاه رابطه تماشاگر یعنی هویت دهنده و صاحب اصلی سینما ، با فیلم و کارگردان به ماجرا بنگریم یک روایت زیبای برده­داری زیرپوستی در سالن های سینما به پرده نمایش درمی­آید در عصر لیبرالیسم من مخاطب محکوم به قبول تفکرات کارگردان هستم. فیلم حاصل و برداشت تفکر کارگردان آن است معنایی و خیالی بدون خبط و خطا، پیراسته و تدوین شده، که پرسوناژها(شخصیت های نمایشی)، صحنه­ها و تمام اعضا و جوارح صحنه با هدف تولید معنایی از پیش تعیین شده کنار هم قرار میگیرند.

اما چه معنایی؟ همان معنا و منظوری که تماشاگر فقط و فقط دریافت کننده آن است و هیچ حق انتخابی در برابر پرده­ی تاریکخانه نخواهد داشت و ناگزیر و با اختیار خود به تماشای دنیای ذهنی و جهان رویایی کارگردان می­نشیند، به عبارت دیگر یعنی وقتی در سینما به پای تماشای فیلمی می­نشینیم ما در آن واحد نمیتوانیم داستان فیلم یا رابطه های بین شخصیت­های فیلم را عوض کنیم پس این یعنی تصمیم گیرنده در همه چیز آن فیلم کارگردان است و ما اختیاری نداریم.

جهان رویا همان عالم و فضای مثالی است که هرگز احکام دنیای واقعی، قوانین طبیعی، قرارداهای اجتماعی و احکام شریعت در آن راهی ندارند و هوا و حوس آدمی تعیین کننده همه­ی آنچه که گفته می­شود است. در حالی که در دنیای واقع این­ها تماما ضوابط و خطوط تعیین کننده رفتار ما هستند. اما خالق این عالم وهم کیست؟ بدون تردید بشر و تفکر غربی(لیبرال ، اومانیسم)، تفکری که ریشه در آمال اومانیسمی دارد. با این وجود این تفکر ما را به سوی خلق جهان رویا، دنیایی بدون قید و بند بدون ضابطه و عالمی که در آن نفس اماره حکم می­کند هدایت می­کند، و با عینیت کامل نقطه عطف خلق مجازستان(فضای مجازی) است.

خلق دنیایی که تعلقات فطری بشر، قوانین موجود احکام شریعت راهی نداشته باشند. حال زیبا ترین ادعایی که اینجا می­توان فریاد زد "آزادی" است. کلامی که شیرین تر از عسل بر جان همگان می­نشیند. با ورود به این دنیا یعنی همان دنیای مجازی، دیگر تفکر غربی تو را از سیطره ضمیر خودآگاه رهایی داده و با ادعای آزادی عقیده و بیان قدرت تصمیم گیری درست را از تو می­گیرد.

به کجا آمده­ای؟ بدنبال کدام آزادی؟ اینجا به غیر از آزادی نفس اماره و هوا و هوس دیگر هیچ بویی به مشام نمی­رسد که این قطعا در تضاد با معنای آزادی واقعی و کلام خدا است.

از ضمیر ناخودآگاه سخن گفتیم، درست از همان عصر هیچکاک ها و فیلم های بدوی صامت که باز می­توان معنای جهان رویا و استکبار سینمایی را بر آن اطلاق کرد؛ کارگردان قسمتی از باور و هویت خود را در آن فاش می­کند و مخاطب مانند زمین حاصلخیر آماده زرعی آن باور غریب و تازه بر جان و روح خیال و تفکرش می­نشند، پس با هر فیلم یک یا چند باور و هویت که دریافت می­شود او را از ضمیر خودآگاه دورتر و دورتر می­گرداند و سپس روز به روز به سوی افسارگسیختگی فرهنگی و بروز لایه های پنهان و خصمانه شخصیتش که هیچش از آن خودش نبود و با ذات فطری بشر که پاکی و نیکی است نزدیک­تر می­سازد، .

گیشه های فروش فیلم رنگ پول به مشامشان خورد و سینما دیگر هنر نیست و دیگر تبدیل به یک صنعت می­شود. صنعت سینما دیگر رنگ و بوی تغییر فرهنگ و تفکر و انتقال باور و دیدگاه به خود گرفت. اینک مردم به تعداد نمایش های سینمایی می­توانستند رهیافت و بازخورد از ضمیر ناخودآگاه دیگران داشته باشند. این امر تا زمانی ادامه یافت که بشر خود را افتاده در دام جهان رویای جهانیان­-کارگردانان- می­دید. و نوبت به پیشرفت تکنولژی رسید که مانند تمام این سال­ها باز هم نسخه تازه­ای برای معنای آزادی و تقابل فرهنگی بپیچد. عصر زاکربرگ­ها نفس تازه­ای به جهان رویا بخشید و همان­گونه که گفته شد نقطه آغاز مجازستان بود.

حال با اندکی تامل به نوشتار پیش رو، بشر که محبوس و مجبور به دریافت تفکری غیر خود، بدون هیچ دخل و تصرفی بر روی پرده سینما بود اینک می­تواند خودش یک پیام یک رسانه و یک خالقی باشد و همه اینا فقط با وصل شدن به شبکه جهانی اینترنت و ساختن یک شخصیت مجازی ممکن می­شود و فریاد آزادی بیان سر می­دهد.

رسولانی ویرانگر با تفکراتی برگرفته شده از اومانیسم تدریجی و تزریق شده در رگ های مغز ما ، که تنها منطق غالب بر جهان را علم و فلسفه علم می­داند علمی که به خودی خود ناقص الخلقه است و فراتر از کشف مادیات در اختیار امیال بشر قرار گرفته چگونه می­تواند نسخه فرهنگ برای ما بپیچد. آری اینک باید پرسید هیچکاک یا زاکربرگ فعل کدام است؟

ادامه دارد...

هیچکاکزاکربرگ
۱۳
۰
کازم
کازم
مهندس اشتباهی شدیم که راه هنر رو با قدرت بیشتری شروع کنم ، محکوم به موفقیت ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید