بسم الله
سلام؛
راستش متن زیر رو برای ضمیمه نوجوانه روزنامه جام جم نوشته بودم. ولی به هر دلیلی (که البته دوست دارم دلیلش رو بدونم.) چاپ نشد. فلذا کلا اعلام خودمختاری کردم و ضمیمه رو فعلا از فیوضات خودم محروم کردم!
فقط دقت کنید که مخاطب اصلی این متن نوجوانان هستند.
مگر نه این است که در راه قدس باید کربلایی بود و کربلایی بودن، حرکت می خواهد و تکاپو؟! چرا ما به تعبیر رهبر انقلاب، فلسطین، این " کلید رمز آلود گشوده شدن در های فرج" را رها کرده و در راه کربلا که خود منتهی به ظهور است قدم بر نمی داریم؟ امروز می خواهم در مورد تکلیف بنویسم. " تکلیف ما" و " وظیفه ما" در قبال فلسطین. بعضی ها چه قدر خوب راه خودشان را پیدا کردند و شدند فرمانده سپاه قدس! و بعضی دیگر تازه می خواهند اعتراض کنند که چرا نباید با نماینده یک کشور در مسابقات جهانی بازی کرد! غافل از آن که اصلا کشوری به نام اسرائیل وجود ندارد. قضیه اشغال فلسطین که مربوط به هزاره های دور نیست که ما یادمان نباشد چه کسی اشغال گر است و چه کسانی کلیددار خانه ها. با این اوصاف تکلیف ما چیست؟ همین که سالی یک بار به بهانه روز قدس یادی از رنج فلسطینیان می کنیم، که البته این خود مغتنم است، کافی است؟ کربلایی شدن این قدر آسان است؟ یعنی من و شمای "نوجوان" هیچ کار دیگری از دستمان ساخته نیست؟ نگویید هنوز برای ما این کار ها زود است که تاریخ ما کم نداشته از رهبران نوجوانی که از جای خود برخاستند و قدم در راه نهادند. پس چه نشسته ای؟ برخیز! با خود اندیشه کن که " من" چگونه می توانم نقش خود را ایفا کنم؟ سهم " من" در آزاد سازی فلسطین چیست؟ برای خودت، فرمانده سپاه قدس باش!