دانلود خلاصه کتاب اصول و مبانی مدیریت از دیدگاه اسلام مقیمی pdf
اصول و مبانی مدیریت از دیدگاه اسلام محمد مقیمی نوشته شده توسط: محمد مقیمی اصول و مبانی مدیریت از دیدگاه اسلام محمد مقیمی کتاب اصول و مبانی مدیریت از دیدگاه اسلام محمد مقیمی نشر راه دان شامل 5 بخش و 10 فصل با عناوین زیر می باشد: بخش1: کلیات مدیریت اسلامی مفهوم شناسی سازمان و مدیریت از دیدگاه اسلام فرآیند شکل گیری مدیریت اسلامی و رویکردهای آن بخش2: برنامه ریزی در مدیریت اسلامی مبانی برنامه ریزی در مدیریت اسلامی تصمیم گیری و سیاستگذاری در مدیریت اسلامی بخش3: سازماندهی در مدیریت اسلامی مبانی سازماندهی مدیریت اسلامی مدیریت منابع انسانی در مدیریت اسلامی بخش4: هدایت در مدیریت اسلامی مبانی رفتار و مدیریت رفتار سازمانی در سطح فردی مدیریت رفتار سازمانیدر سطح گروهی و سازمانی رهبری سازمانی در مدیریت اسلامی بخش5: کنترل و نظارت در مدیریت اسلامی کنترل سازمانی در مدیریت اسلامی
کتاب اصول و مبانی مدیریت از دیدگاه اسلام تألیف دکتر سیدمحمد مقیمی در 10 فصل و 560 صفحه توسط نشر راه دان منتشر شد در پیشگفتار این کتاب آمده است این کتاب به عنوان منبع اصلی درس «مبانی مدیریت اسلامی و الگوهای آن» و سایر دروس مشابه در مقطع کارشناسی و همچنین منبع کمکی درس مبانی فلسفی مدیریت از دیدگاه اسلام و سایر دروس مرتبط با مدیریت اسلامی در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری رشته های علوم مدیریت تدوین شده است.
رهبری (در برخی از متون هدایت) یکی از پنج وظیفه اصلی مدیران محسوب میشود. رهبری یعنی هنر نفوذ بر زیردستان به نحوی که آنها بهصورت داوطلبانه و از روی رغبت فعالیتهای از پیش تعیینشدهای را در چارچوب اهداف معینی انجام دهند. برخی از صاحبنظران، رهبری را یکی از وظایف مدیران قلمداد میکننددرحالیکه در مقابل، برخی، رهبری را بسیار فراتر از مدیریت میدانند و معتقدند که رهبران سازمانها الزاماً مدیران سازمانها نیستند. فرایندی که مدیریت میکوشد با ایجاد انگیزه و ارتباطی مؤثر انجام سایر وظایف خود را در تحقق اهداف سازمانی تسهیل و کارکنان را از روی میل و علاقه به انجام وظایفشان ترغیب کند؛ بنابراین رهبری جزئی از مدیریت است و این وظیفه مانند برنامهریزی، سازماندهی و کنترل نیز از وظایف مدیر است. مهمترین نکته در رهبری نفوذ و اثرگذاری است. اصولاً قدرت عبارت است از توانایی اعمال نفوذ بر دیگران و نفوذ عبارت از اعمالی است که مستقیم یا غیر مستقیم باعث تغییر در رفتار یا نظرات دیگران میشود. رهبری با نفوذ بر دیگران تحقق مییابد و نفوذ نیز از قدرت سر چشمه میگیرد.
مدیریت آموزشی (Educational Administration) مجموعهای منسجم از دانش حاصل از کاربرد روش علمی به منظور توصیف خصوصیات و تبیین عناصر سازمانی و روابط فیمابین آنها در سازمانهای آموزشی است. در این تعریف، عناصر سازمانی؛ متشکل از چهار سیستم بنیادی میباشند: الف-سیستم رفتاری (فرد، گروه، سازمان غیررسمی و…) ب- سیستم ساختاری (ساختار سازمانی، اهداف رسمی، مقررات، سازمان رسمی و…) ج- سیستم تکنولوژیک (فرایندها و روشهای تولید ستاندها، تجهیزات و…) د- سیستم محیطی (مشتریان و ارباب رجوع، رقبا، جامعه، دولت، تأمین کنندگان منابع و…). کارکردهای مدیریت آموزشی؛ شامل برنامهریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل در سازمانهای آموزشی است. هدف مدیریت آموزشی؛ بهبود اثربخشی، بهرهوری و کیفیت در سازمانهای آموزشی است. منظور از سازمان آموزشی؛ سازمانی است که به ارائه خدمات آموزشی میپردازد.
سازماندهی، عمل بازآرایی اجزاء است که بر اساس یک یا چند قاعده صورت میگیرد.[نیازمند منبع] در مدیریت، سازماندهی را فرایندی میدانند که طی آن با تقسیم کار میان افراد و گروههای کاری و ایجاد هماهنگی میان آنها، برای کسب اهداف تلاش میشود.سازماندهی در حکم فرایندی است که به صورت پیوسته و مستمر ادامه دارد و حیات سازمانی به اطمینان از وجود ساختاری که اثربخشی و کارایی را حاصل گرداند، بستگی خواهد داشت.در واقع سازماندهی شامل وظایفی است که باید اجرا شود، تشخیص کسانی است که باید اجرا کنند، چگونگی گروهبندی وظایف و تعیین کسانی است که باید گزارش دهند یا گزارش بگیرند باتوجه به تعریف فوق، این فرایند شامل سه مرحلهٔ زیر است:مدیریت عبارت است از فرایند بهکارگیری کارا و اثربخش منابع مادی و انسانی تحت نظام ارزشی پذیرفته شده آن جامعه با عنایت به اصولی چون برنامهریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل و نظارت بر اساس هدفهای از پیش تعیین شده «ا.م. ا».
برنامه عملیاتی نوعی برنامهٔ تفصیلی و کوتاهمدت است که موجب مراجعه کمتر زیردستان به مدیران جهت کسب تکلیف و همچنین کم کردن مراجعهٔ مدیران به کارکنان جهت نظارت بر عملکرد آنان میباشد. مدیران رده عملیاتی بیشتر وقتشان را با زیردستان، مقداری از آن را با همکاران و اندک زمانی را با مافوقها یا خارج از سازمان میگذرانند.
خود علم بار ارزشی ندارد ولی به هر حال در یک فضای ارزشی بکار گرفته میشودمثلاً جامعه، سازمان و افرادی که در آن هستند اعتقادات، رسوم و ارزشهای فرهنگی خاصی دارند و بنا به اصل تاثیر جبر زمان و مکان بر پدیدهها، مدیریت نیز ناگزیر از عمل در بستر ارزشی آن جامعه میباشد هرچند که ادعا شود جامعهای غیر توتالیتر یا لائیک میباشد.
هر علمی هدفی را دنبال میکند و در پی دستیابی به مقصدی است.در تعریف مدیریت نیز عنوان شد که هدف نیل به اهداف سازمان است. این هدف یا ارائه خدمات یا تولید محصول میباشد.همچنین هدف مدیریت در یک جامعه غربی حداکثر کردن سود است.به عبارت دیگر سود اصالت دارد و انجام وظایف مدیریت در راستای نیل به این هدف است.حال چرا مدیریت در جامعه غربی به دنبال حداکثر سود است؟زیرا سعادت را در مادیات و در دنیا جستجو میکند و به پایان کار (آخرت)اعتقادی ندارد.حال آنکه در قرآن این صفت از ویژگیهای کافران شمرده شده است
نگرش به انسان در مکاتب مختلف مبنای بسیاری از رفتارها را در آن جامعه تشکیل میدهد.
۱-در اسلام تفکیکی بین دنیا و آخرت صورت نگرفتهاست و آخرت ادامه حیات دنیوی محسوب میشود لیکن اصالت دادن به دنیا و محبوب و مقدم داشتن آن مذموم شمرده شده است.بر این اساس هر نوع فعالیت دنیوی با نیت اخروی، عبادت بوده و در انسان مسلمان برای تلاش و اصلاح امور دنیوی و خدمت به بندگان خدا یک تعهد محسوب میشود.
۲-نیت نیت همان نطفه اولیه افکار است که به ذهن میآید و مبنای شروع رفتار و عمل میباشد.اگر کنترل انسان بر این گلوگاه باشد بسیاری از اعمال او اصلاح و کنترل خواهد شد.
۳-توحید توسل و توکل به هر اراده و شخصی غیر از خدا شرک است.در این معنی، بسیاری از ما در طول حیات خود بارها دچار شرک میشویم.در سوره یوسف، زمانی که یوسف خواب هم زندانیان خود را تعبیر میکند به یکی میگوید تو ندیم پادشاه خواهی شد و وقتی رفتی آنجا از ما هم یادی کن.قرآن میفرماید بخاطر این تفکر، یوسف چند سال دیگر در زندان بماند.
۴-ادای تکلیف
نتیجه آنی در اسلام چندان مهم نیست بلکه ادای تکلیف مهم است حتی در تبلیغ دین.در این مورد سوره عبس در قرآن نکته بسیار جالبی دارد.
۵-بینش دهی پیگیری هدف در تمام فعالیتهاهمراه با بینش دهی است.به عبارت دیگر در اسلام وظیفه تعطیل ناپذیر هر انسان بینش دهی به سطوح پایین تر خود و بینش گیری از سطوح بالاست(ولایت سلسله مراتبی انسانها نسبت به هم)
۶- انسانگرایی
۷-همه مسول همه مرئوس
در اسلام کسی نمیتواند بگوید این مشکل شماست و به من مربوط نمیشود.به محض اطلاع از موضوعی، در مورد آن تکلیف ایجاد میشود.
۸-نسبی بودن قوانین'
امام علی در فرمان خود به مالک اشتر به این نکته اشاره میکند که عامل حکومت نباید بگوید من مامورم و معذور.
نخست این نظریه توسط پیتر دراکر ارائه شد. گرچه پیتر دراکر به عنوان پدر مدیریت بر مبنای هدف شناخته میشود امّا این جورج اودیورن بود که با بیان چهار فرضیه اساسی خود مدیریت بر مبنای هدف را به عموم شناساند.
هدف گذاری در این سیستم لازم است پیش از هرکاری ابتدا اهداف تعیین بشوند. برای مشخص شدن این اهداف لازم است از یک سری باید، نباید و اصول پیروی بشود. باید ها بلافاصله شروع کنید. واقع بین باشید. بلندپرواز اما صبور باشید. نباید ها جایی برای ابهام باقی نگذارید. مرتبا اهداف را به خودتان یادآوری کنید. جایی برای ابهام باقی نگذارید. اصول خوش بینی به مقدار کافی لازمه هر هدف گذاری است. اهدافتان را از ذهنتان به روی کاغذ منتقل کنید. هدفی متناسب با منابع تان انتخاب کنید. خودتان را باور داشته باشید. سیستم های هدف گذاری فراوانی وجود دارند. مانند اسمارت OKR سیستم چابک و... که هرکدام اصول خاص خودشان را دارند که آنها را به سیستمی متفاوت و خاص تبدیل کرده است، اما اصول و باید و نباید های فوق آنهایی است که در تمام آنها مستتر است و لازم است از ابتدا لحاظ بشوند. پس از هدف گذاری شما می توانید به مدیریت بر اساس سیستم خودتان روی بیآورید. یکی از بهترین سیستم ها OKR است. جان دوئر در کتاب خودش به معرفی کامل این سیستم پرداخته است. مدیریت بر مبنای هدف و اهداف سازمانی ارزش مدیریت بر مبنای هدف در این است که میتوان به وسیله آن هدفهای کوچک سازمانی را به صورت هدفهای خاص برای واحد سازمان و اعضای آن درآورد. به وسیله این روش کل هدفهای سازمان به صورت هدفهایی خاص درآمده که در سطوح سازمانی قرار میگیرند. ازآنجایی که مدیران واحدهای پایین ترسازمان در تعیین هدفهای مربوطه مشارکت میکنند، باید گفت مدیریت برمبنای هدف، در سازمان، مسیر پایین به بالا میپیماید، و نه مسیر بالا به پایین. ارتباط مدیریت بر مبنای هدف و نظریه تعیین هدف هنگامی که از مدیریت بر مبنای هدف را با نظریه تعیین هدف مقایسه میکنیم، اگر هدفهای مورد نظر مشکل باشند به گونهای که فرد احساس کند به همکاری دیگران نیاز دارد، در آن صورت مدیریت بر مبنای هدف کارسازتر خواهد بود. تنها مورد اختلاف مدیریت بر مبنای هدف و نطریه تعیین هدف، مربوط به مسئله مشارکت دادن افراد است.