kdjcom
kdjcom
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

آونگ کلمات

برای فهمیدن داستان‌‎هایی که نمی‌‎دونی از ذهن کی نشأت گرفته شدند تا زندگی تو ساخته بشه، خیلی احساس گیجی و خلسه می‌‎کنم، گاهی زندگی رو پل توماس آندرسون فیلمبرداری می‌‎کنه و خودت رو می‌‎بینی از یک پنجره که چشم رو که نازک می‌‎کنی تازه بی ابهام و روشن می‌‎فهمی که اون دیوانه که به زنجیر کشیده نشده واکین فینیکس نیست، خودِ تویی و هیچ the master ای نیست زندگی توه که با هیچ شبه علمی هم نمی‌‎شه گفت درست می‌‎شه یا بهتر شدنش نزدیکه و یا حتی محتمل.

برای در هم کوفتن طوفانی که این کشتی به گل نشسته نتیجه‌‎اش بود نیومدم، و نه حتی برای زدن حرف های تکراری، کدوممون هست که از خوندن بدیهیات حالش به هم نخوره؟ این‌‎جا دنباله‌‎ی داستانی هست که هرگز نوشته نشده چون کسی زندگی‌‎اش نکرده چون بلد نبوده زندگی کنه و این موجود دو پای مفت‌‎خور تازگی‌‎ها سی سالش شده و برای خوندن واژه‌‎هایش لازم نیست که و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید، نه این‌‎که به آرایه‌‎ی تضمین چنگ بزنم، نه، برای خواندن مهملات بی سر و ته من مهمانم باشید و از در خانه ی خود نرانید تا بتونم جرئت بدم به این ذهن مشوش و بیمارم که برای چیزی زاده شده ام حداقل یکی در این دنیا واژه هایی رو که صف می‌‎کنم می‌‎خونه دلسوزی هم نه یک محکه یک جنگ تن به تن ذهن با قلب و تماشای من که ببینم چی باید ادامه داشته باشه و چی نه.

امروز چهارشنبه بود و فردا پنجشنبه اما اینکه الان چه روزیه نمی دونم واقعاً وقتی ذهنت می‌‎گه چهارشنبه است اما قاب گوشی و لپ‌‎تاپت خیلی منطقی روز پنجشنبه رو بهت نشون می‌‎ده تویی که بین چهارشنبه و پنجشنبه آونگی و نوشته‌‎های من هم الان بین اومدن از قلبم و بین راندن کلمات از ذهنم چنین وضعیتی دارند، می دونم که هر چیزی ممکنه حتی بهتر شدن نوشته‌‎های من اگر قرار باشه باز هم بخونیدم.

نیم هایی را که فاصله شده اند ببخشید.

خود درگیریکلماتنویسندگیویرگولنیم‌فاصله
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید