ویرگول
ورودثبت نام
kdjcom
kdjcom
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

بگو آخرش قشنگه

بهاران حرف زیبایی شنیدم به تابستان شکوه عشق دیدم، نه واقعاً از این خبرا نیست تازه که زندگی به روال برگشته بود و هوا که بهتر شده بود و پیاده‌‎روی که شروع شده بود کرونا مثل بختک به زندگیم افتاد و حالا ماه‌‎هاست نمی‌‎دونم این روزهایی که با عنوان سال‌‎های سگی می‌‎شناسیم رو چطور دقیقاً از روزهای سال‌‎های سگی‌‎تر جدا کنیم، نمی‌‎دونم چرا برای نوشتن هر چیزی به روزهایی که کرونا نبود رو با چیزی خاطره‌‎ای رویدادی از روزهای بعد از کرونا با وسواس جدا می‌‎کنم،انسان همین است ذات خرابکار ما مادامی که زندگان و مردگان هستند در هاله‌‎ای از پریشانی توأم با ناشناختگی طی‌‎الارض می‌‎کند، از این هم بگذریم اصلاً آمدم بگویم که عکس‌‎های دو سال پیش را به کودک سه سال و نیمه‌‎ای نشان می‌‎دادم، کودکی که پدرم را در همین لحظات برزخی درآورده و روزگارم را سیاه و زندگی را جهنم کرده بود از شیطنت و گفت این کیه؟ پاسخ یک کلمه بود تو، بعد فکر کردم تو که شیطان رجیمی قاعدتاً تو هستی که در هیچ عکسی ننشسته‌‎ای آرام و گوشه‌‎ای برای خودت شلوغ کرده‌‎ای بعد به ذهنم رسید حتی تو ذاتت مشخص‌‎تر از بزرگسالانی است که ما باشیم می‌‎خندیم امّا هیچ کجای کره‌‎ی خاکی اتفاق خجسته‌‎ای نیفتاده است و حتی اگر آرام گرفته‌‎ایم کشتی درون‌‎مان در تلاطم طوفان‌‎هایی که خود به پا کرده‌‎ایم در هم شکسته است از این نیز بگذریم.

جهان آفرینش مجموعه‌‎ای بی‌‎نظم از حوادث نیک و بدی است که یکی پس از دیگری برای انسان‌‎هایی که ما باشیم اتفاق می‌‎افتد و فقط هم ما نیستیم راستش را بگویم می‌‎خواستم مطلب فلسفی برایتان بیایم امّا یکی از همین اتفاق‌‎های پیش‌‎بینی نشده که برایش برنامه‌‎ای نریخته‌‎ام، پیش آمد یکی آمد و بدون توجه به این‌‎که مشغول کاری هستم بلند با من حرف می‌‎زند و من هر بار مجبورم پاسخش را بگویم، دقیقاً زندگی هم همین‌‎طوری برای قشر متوسط پیش می‌‎رود، مادر و پدر پیر، کودک‌‎های بی‌‎سرپرست، خانم‌‎ها و آقایان میانسالی که تکلیفشان با خودشان در پنجاه سالگی مشخص نیست و مایی که سی سال داریم و یا حضرت جرجیس گویان مثل راوی داستان خداحافظ گاری کوپر روزگار می‌‎گذاریم و مایی که معتقد هستیم از کتاب صد سال تنهایی و جای خالی سلوچ خوشمان نمی‌آید چون که خیلی دیگر تلخ است و کسی گفت زندگی همین است و تو در سی سالگی این را خیلی خوب درک خواهی کرد، می‌‎خواهم بگویم اشتباه کردم زندگی سگی است لطفاً جلوتر از این نروید و همین‌‎جا دکمه‌‎ی توقف را فشار دهید و یا این‌‎که قول بدهید آخرش قشنگه.

کودکسالهای سگیکروناسی سالگیصد سال تنهایی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید