دفترچه خاطرات عزیز!
قلبم تاپ تاپ می زد. خیلی اضطراب داشتم. برای اولین بار بود که به یک مدرسه ی شبانه روزی می رفتم؛ اما این مدرسه با تمام مدارس دنیا فرق داشت. به خاطر اینکه این مدرسه که از آن حرف می زدم، هاگوارتز است. یکی از مدارس سحر و جادو.
اوه، راستی طبق معمول یادم رفت خودم را معرفی کنم. من در یکی از ثروتمندترین و لوکس ترین خیابان های قسمت آسیایی ترکیه زندگی می کنم. خانواده مادری ام ترکی هستند و خانواده پدری ام لیبیایی. من یک دورگه هستم. مادرم ماگل و پدرم جادوگر است. من هم به پدرم رفته ام و جادوگرم، اما رنگ پوستم به مادر سفید پوستم رفته، نه به پدر سبزهام. موهایم حالتدار، بلوند و تا روی شانه هایم هستند. چشمان سبزی دارم و اهل مد و شیک پوشی ام.
صبر کن، واقعا نگفتم اسمم چیست؟ باورم نمی شود. من تک بچه هستم و اسمم دایانا رُزا آلاتای است. بعضی ها با اسم کوچک و اسم وسطم صدا می کنند، دایانا رزا. ولی بعضی هم فقط دایانا بهم می گویند، یعنی اسم کوچکم.
من زیاد دختر محبوبی نیستم. در مدرسه قبلی ام زیاد دوستی نداشتم.
ولی یک روز همه چیز تغییر کرد. من تا قبل از آن هرگز جادو نکرده بودم و والدینم نمی دانستند من مثل مادرم ماگل هستم، یا مثل پدرم جادوگر. من باید چیزهای جادوگرانه را برایتان توضیح بدهم؟ آخر نمی دانم شما ماگلید یا نه.
خب، پس از اول شروع می کنم. بعضی جادوگرها پدر جادوگر دارند و بعضی مادر و بعضی هردو. بعضی والدین ماگل دارند اما خودشان جادوگرند. بعضی والدین جادوگر دارند و خود ماگلند. ماگل ها کسانی هستند که هیچ یک از اعضای خانواده شان جادوگر نیستند، می دانید که، آدم های عادی.
ماگل ها حتی از وجود جادوگرها هم بی خبرند. ما یک وزارت سحر و جادو داریم که مردی به نام کورنلیوس فاج مدیرش است. ما هفت سال در مدارس سحر و جادو درس می خوانیم و جادو یاد می گیریم. هاگوارتز معروف ترین آنهاست، هرچند بوباتون، دورمشترانگ و بقیه هم هستند. ما در هاگوارتز به چهار گروه تقسیم می شویم: گریفیندور، اسلایترین، ریونکلاو و هافلپاف. گریفیندور و اسلایترین معروف ترین ها هستند.
گریفیندور نمادش شیر است و شجاعت ویژگی جادوگرانش است.
نماد اسلایترین مار است و ویژگی اش قدرت طلبی و بدجنسی است.
نماد ریونکلاو عقاب است و ویژگی اش عجیب و باهوش بودن است.
و هافلپاف هم نماد راکون را دارد و ویژگی هایش شجاعت، وفاداری و صداقت اند.
گریفیندور نارنجی و قرمز است؛ اسلایترین نقره ای و سبز؛ هافلپاف زرد و سیاه؛ ریونکلاو آبی و برنزی. خیلی کنجکاوم بدانم کلاه گروهبندی مرا در کدام گروه می اندازد.
داشتم می گفتم، روزی که زندگی ام را تغییر داد، دعوت نامه ای بود که رویش اسمم را نوشته بود. والدینم هردو سر کار بودند. مادرم سفیر وزارت خارجه ترکیه-ایران است و پدرم در وزارت سحر و جادو کار می کند. نامه را با کنجکاوی برداشتم و به اتاقم بردم تا بخوانم. اما در نیمه راه اتاقم ایستادم. یعنی چه کسی آن نامه را نوشته بود؟ در خانه را باز کردم بلکه پستچی را ببینم، اما فقط یک جغد دم خانه مان روی نرده های حیاط ایستاده بود.
واقعا عجیب بود. یعنی چه کسی نامه را فرستاده بود؟ برگرداندمش تا نام فرستنده را بخوانم، ولی نامی در کار نبود.
خودم را تلپی انداختم روی مبل و یواشکی یک بسته پف فیل از توی کابینت برداشتم. به به، پفیلای کچاپ بود! عاشق این طعم بودم. به مِلانی، گربه ی قهوه ای ام که خط های سیاه داشت نگاه کردم و هشدار دادم: «به مامان نگی ها. اجازه ندارم امروز پفیلا بخورم.»
ملانی میومیو کرد و من این را به حساب بله گذاشتم. با دستانم که پر از خرده های پفیلا بودند نامه را باز کردم. یک مهر قرمز بزرگ رویش خورده بود که یک H رویش بود.
چشمانم با مغزم برای خواندن نامه مسابقه می دادند.
"سرکار خانم دایانا رزا آلاتای
به استحضار می رساند که با افتخار شما در مدرسه سحر و جادوی هاگوارتز پذیرفته شده اید. روز اول سپتامبر در مدرسه می بینیمتان. می توانید یک گربه، وزغ یا جغد با خود بیاورید.
وسایل مورد نیاز سال تحصیلی شامل:
کتاب تغییر شکل برای مبتدی ها؛ اثر لونا اولیویا جونز
چوبدستی
کتاب دفاع در برابر جادوی سیاه سال اول؛ نوشته اولیور جانز
کتاب معجون های برتر؛ نوشته آن روفوس
کتاب تاریخ جادوگری؛ نوشته سیسیلیا رایترز
کتاب پرکاربردترین افسون ها نوشته میراندا بوتس
کتاب وردهای جادویی یک نوشته لایلا جوما
کتاب ستاره شناسی و اصل نجوم نوشته لایلا جوما
کتاب با گیاهان جادویی آشنا شوید نوشته جیجی رابینسون
یک پاتیل سربی سبک و نشکن
یک ردای شب بلند
یک جفت ردای زمستانی
یک جفت ردای جادوگری معمولی
قابل توجه: سال اولی ها حق آوردن دسته جارو ندارند.
ارادتمند، مینروا مکگانگال
مدیر: آلبوس دامبلدور