کیوان رئیسی پوراشرفkeyhanefarda@
کیوان رئیسی پوراشرفkeyhanefarda@
خواندن ۳ دقیقه·۱۰ ماه پیش

A Post For ...نوشته ای برای تو

A post for you



The wind was blowing

And

The sound of dark whispers

In the whisper of the day

It was nearing sunset

A notebook from a tired bench

From a street full of cold

The rustling of leaves

And the howl of lonely whispers

A leaf was separated from that notebook

There was an inscription on it

It was a name, the subtitle was written

which is written earlier than the text

It made me excited to read it

he had written

I am with you, you are with me

And I become a voice

For all your unspoken words

The passer-by had brought the paper earlier

He had written a poem in it

for you and for me

For us over time

You forgot

for myself for yourself

You are with me and I am with you

for loneliness

All the tired cities

For the unsaid of the crying children's hearts

For the stature of tired men

He is sad because of the coldness of women's hands

For lonely alleys

For the crowded sky full of black smoke

For streets crowded with honking horns

For a cold world

For a world full of pain

For countries that are at war and their children are alone

He wrote the caption of that note

For beautiful girls who have braided their hair

But they don't have shoulder to shoulder

For boys

who laugh with hatred in their throats

But the amusement park of their city is nothing more than ruins

for tomorrow

A world full of peace

A world full of happiness

For all looks and all eyes

For the happy children of the world...

Keivan reisipourashraf

3Mar2024







نوشته ای برای تو



باد رد می‌شد

و

صدای زمزمه‌های تاریکی

در نجوای روز

به انتهای غروبش نزدیک می‌شد

دفتری از لابلای نیمکتی خسته

از یک خیابان پر از سردی

لای بلای خشخش برگ‌ها

و زوزه صدای نجو‌اهای تنهایی

برگی از نگاه آن دفتر جدا شد

نوشته‌ای روی آن نقش بسته بود

اسمی بود زیرنویس نوشته

که زودتر از متن نوشته

برای من شوق خواندنش را می‌داد

او نوشته بود

من توام تو ازمنی

و من صدایی می‌شوم

برای همه آن ناگفته‌های تو

رهگذر کاغذ را پیشتر آورده بود

در آن شعری نوشته بود

برای تو که برای من

برا ی ما در گذر زمان

فراموش کردی

برای خودم برای خودت

تو که با منی و من که با توام

برای تنهایی

همه شهرهای خسته

برای ناگفته‌های دل‌های کودکانه گریان

برای قامت مردان خسته

برای سردی دستان زنان به غم نشسته

برای کوچه‌های خلوت

برای آسمان شلوغ پر از دودهای سیاه

برای خیابان‌های شلوغ از هیاهوی بوق‌ها

برای یک جهان سرد

برای یک جهان پر از درد

برای کشورهایی که در جنگند و کودکانشان تنهاییند

زیرنویس آن یادداشت نوشته بود

برای دخترکانی زیبایی که موهایشان را بافته‌اند

اما شانه به سر ندارند

برای پسر بچه‌هایی

که خندان بغض در گلو دارند

اما شهربازی شهرشان ویرانه‌ای بیش نیست

برای فردا

جهانی پر از صلح

جهانی پر از شادی

برای همه نگاه‌ها و همه چشمان

برای بچه های شاد دنیا....

کیوان رئیسی پور اشرف

14/12/1402

https://virgool.io/@keivanforkeyhan/a-post-for-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%88-xxxkdn7q6qxl

https://medium.com/@keivanreisipourashraf/a-post-for-28a3979f37cf

http://happybabyworld.blogfa.com/?


در زمان برای فردا ،یک نگاه یک نفس یک امتداد از آسمان کیوان برای کیهان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید