ویرگول
ورودثبت نام
کیوان قاسمی
کیوان قاسمی
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

ترجمه آهنگ Zeit (زمان) از رام اشتاین

Manches sollte, manches nicht

یکسری چیزها باید باشه، یکسری چیزها نه (باید نبایدهای از پیش تعریف شده زندگی)

Wir sehen, doch sind wir blind

ما میبینیم امّا نابینا هستیم (منظورش این هست که دید عمیقی نسبت به مسائل پیرامون نداریم)

Wir werfen Schatten ohne Licht

ما سایه های بدون نور داریم (اشاره به اعمال ما دارد که در گذر از زمان اثری از خود عمل نیست ولی تأثیراتشان در محیط پیرامون وجود دارد. مثلاً وقتی که شما به کسی پولی کمک کنید که تحصیل کند. تا سالها خودش، خانواده اش و نوادگانش بابت این کار شمامنفعت کسب می کنند امّا از شما و عمل شما دیگر خبری نیست، مثل سایه ای بدون نور)

Nach uns wird es vorher geben

بعد از ما گذشته وجود خواهد داشت (ما در اثر زندگی کردن گذشته را خلق میکنیم)

Aus der Jugend wird schon Not

جوانی که زود تبدیل به رنج می شود (منظورش این هست که جوانی دوره خوشی است و خیلی زود تبدیل به رنج می شود)

Wir sterben weiter bis wir leben

ما همچنان جان می دهیم تا زندگی کنیم (اشاره به چرخه مرگ و تولد دارد)

Sterben lebend in den Tod

جان دادن و زنده به سمت مرگ رفتن (مرگ پایان زندگی نیست)

Dem Ende treiben wir entgegen

ما سعی داریم از پایان جلوگیری کنیم (از مرگ فرار می کنیم)

Keine Hast, nur vorwärtsstreben

عجله ای نیست، فقط حرص بدست آوردن (ما فقط حرص مال جمع کردن داریم و اصلا از ترس مرگ عجله ای برای اینکه خودمان را آدمکنیم نداریم)

Am Ufer winkt Unendlichkeit

در ساحل جاودانگی دست تکان میدهد و یا منتظر ماست (هر دو جور معنی می شود هم دست تکان دادن هم منتظر بودن)

Gefangen so im Fluss der

Zeit

اسیر در جریان در حال حرکت زمان (ما تحت سلطه زمان هستیم و زمان را نمی توانیم متوقف کنیم)

Bitte, bleib stehen, bleib stehen

Zeit

زمان لطفاً صبر کن، لطفا صبر کن

Das soll immer so weitergehen

زمان باید همینگونه در گذر باشد (منظورش این هست که زمان یک گونه جبر در دنیای ماست)

Warmer Körper ist bald kalt

بدن گرم به زودی سرد می شود (مرگ زودتر از آنچه فکر کنی در خانه ات را می زند)

Zukunft kann man nicht beschwören

جلوی آینده را با هیچ قدرتی نمی توان گرفت

Duldet keinen Aufenthalt

آینده تحمّل توقف را ندارد (منظورش این هست که کسی ماندنی نیست، آینده می آید و همه چیز را با خودش میبرد)

Erschaffen und sogleich zerstören

همزمان هم خلق میکند هم نابود (منظورش چرخه مرگ و تولد است)

Ich liege hier in deinen Armen

من اینجا در دستان تو قرار دارم (اینجا در ویدئوی آهنگ دوران کودکی چند بچّه را نشان میدهد که مشغول بازی و خوشی هستند)

Ach, könnt es doch für immer sein

آخ، میشه برای همیشه اینجوری باشه؟ (میشه برای همیشه به خوشی بگذرد؟)

Doch die Zeit kennt kein Erbarmen

امّا زمان رحم و مروّت ندارد (در ویدئو جسد کفن شده همان کودکان را نشان می دهد که در جنگ کشته شدند. رام اشتاین در اینجاسعی دارد همزمان که پیغام جبر زمان را به مخاطب میدهد، جنگ را نکوهش کند و بگوید جنگ کودکانی که تا دیروز همبازی هم بودند رامقابل هم قرار میدهد تا یکدیگر را از بین ببرند)

Schon ist der Moment vorbei

خیلی سریع لحظات میگذرند

Zeit

زمان

Bitte, bleib stehen, bleib stehen

لطفا صبر کن، صبر کن

Zeit

زمان

Das soll immer weitergehen

زمان باید همینگونه در گذر باشد (منظورش این هست که زمان یک گونه جبر در دنیای ماست)

Zeit

زمان

Es ist so schön, so schön

اینجوری قشنگه، قشنگه

Ein jeder kennt

Den perfekten Moment

هر کس آن لحظه ناب را می شناسد (اشاره به این دارد که لحظه ای که زمان مرگ فرامیرسد خود شخص متوجه مرگ خود می شود. تعابیر دیگری هم هست که ما قبل از تولد از لحظه مرگ خود آگاه بودیم امّا زمانی که وارد کالبد می شویم فراموش میکنیم ولی زمانی کهروح کالبد را ترک کند دوباره به آگاهی هایی که قبلاً داشتیم دسترسی پیدا میکنیم)

Zeit

زمان

Bitte, bleib stehen, bleib stehen

لطفا صبر کن، صبر کن

Wenn unsere Zeit gekommen ist

وقتی زمان ما فرابرسد

Dann ist es Zeit zu gehen

پس وقت رفتن است

Aufhören, wenn's am schönsten ist

پایان یافتن، زمانی که همه چیز عالی و زیبا است

Die Uhren bleiben stehen

ساعت ها متوقف می شوند (موقع مرگ به تعبیر خیلی ها زمان لحظه ای برای شخصی که میمیرد متوقف می شود، احتمالاً رام اشتایناشاره به همین مسأله دارد)

So perfekt ist der Moment

آن لحظه بی نقص است (منظورش این هست که خللی در لحظه مرگ به وجود نمی آید)

Doch weiter läuft die Zeit

البته زمان به گذر خود ادامه می دهد

Augenblick, verweile doch

یک لحظه صبر کن

Ich bin noch nicht bereit

من هنوز آماده نیستم

Zeit

زمان

Bitte, bleib stehen, bleib stehen

لطفا صبر کن، صبر کن

Zeit

زمان

Das soll immer weitergehen

زمان باید همینگونه ادامه دهد (منظورش این هست که زمان یک گونه جبر در دنیای ماست)

Zeit

زمان

Es ist so schön, so schön

اینجوری قشنگه، قشنگه

Ein jeder kennt

Den perfekten Moment

هر کس آن لحظه ناب را می شناسد (اشاره به این دارد که لحظه ای که زمان مرگ فرامیرسد خود شخص متوجه مرگ خود می شود. تعابیر دیگری هم هست که ما قبل از تولد از لحظه مرگ خود آگاه بودیم امّا زمانی که وارد کالبد می شویم فراموش میکنیم ولی زمانی که روح کالبد را ترک کند دوباره به آگاهی هایی که قبلاً داشتیم، دسترسی پیدا می کنیم)



رام اشتاینزمانآهنگ زمانzeitrammstein zeit
دو سال سابقه آموزش زبان صلیب سرخ آلمان * تحصیل در رشته دندانپزشکی دانشگاه کلن *
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید