مقدمه: بنظرم نباید توقع داشت تاریخی که ما در دبستان و دبیرستان خوندیم مطابق با واقع باشه! چون میدونیم این تاریخ همون تاریخی هست که از زمان پهلوی تا الان برامون گفته شده و ما امروزه میدونیم پهلوی ها دست نشانده بریتانیا و ماسون بودهاند. و شاید براتون جالب باشه که تشکیلات فراماسونری جهانی، متعلق به یهود و در جهت اهداف و منافع آنها کار میکنه ؛)
ما در این نوشتار میخوایم تاریخی که از دست دادیم رو از نگاه قرآن دوباره بازخوانی کنیم ببینیم قرآن در مورد پیدایش انسان و تمدن چی میگه . . !
مرحله ی اول داستان هبوط آدم و بعد دوران زندگی برزخی اوست اجمالاً بدانید که زندگی آدم در سیاره و ستاره و جای دیگر نبوده است در عالمی دیگری آنها بودند ولی زندگی همین جا بوده و از همین جا آغاز شده است.. ما معتقد هستیم از حضور آدم و ذریه آدم بر روی زمین نهایتاً ۱۲ هزار سال بیشتر نمیگذرد خیلی بخواهیم تاریخ را بیشتر کنیم ۲۸ هزار است و پیشتر از این کسی به نام آدم وجود نداشته است.
این در حالی است که امروزه ما زیر زمین کشفیاتی میکنیم و از دل خاک استخوانهایی را در میآورند مربوط به چند صدهزار سال پیش و این نشان میدهد که انسان قبل از این هم زندگی میکرده
و این باعث شده که ما بگوییم انسانها بودند، ولی حضرت آدم اولین انسان مسئول بوده است، اولین انسانی است که تعهد کرده یا اولین نبی خداوند است و قبل از آن پیامبری وجود نداشت؛ ولی واقعاً این طور نیست و اولین انسان طبق فرمایشهای قرآن حضرت آدم است. اینهایی که قبل از حضرت آدم زندگی میکردند ما نبودیم، یک موجوداتی که شبیه ما هستند که طبق روایت اسمشان نسناس است. اینها در تنها چیزی که با ما مشترک بودند تقریباً در همین قیافه و
چهره ظاهری و از لحاظ توان هوشی و توان عقلی بسیار شبیه ما بودند. اینهایی که روی دیوار غار نقاشی میکشیدند و میوه های جنگلی و شکار دست جمعی می کردند و.... ما نبودیم حواسمان به این نکات حتماً باید باشد چون برای آغاز زندگی ما روی زمین باید یک تصویر به دست بیاید که ما چگونه زندگی کردیم انسان این گونه نبوده که هیچ نداند.
مثلاً می گویند کشاورزی این گونه کشف شد که زمانی گروهی از انسانها مقداری دانه های گندم دستشان بود ریختند و رفتند سال بعد آمدند بعد دیدند اینها رشد کرده و این کشاورزی است این حرف مسخره است چگونه میشود انسان چیزی را که اصلاً تجربه نکرده است این گونه بفهمد.
انبیاء همه چیز را بلد بودند (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها) این موجوداتی به نام نسناس که قبل از ما زندگی میکردند و بعداً نسلشان براثر جنگهای داخلی یا جنگ هایی که جنیان در آن مشارکت داشتند منقرض شد. که ابن عباس نقل کرده البته قول ضعیفی است که ابلیس از بازمانده های همان جنگی است که نسل نسناس از زمین برداشته شده است.
احتمالاً هیچ وقت اینها با انسان هم زمان نبودند چون بعضی از این نظریات مدرن میگویند یک دوره ای در زمین با انسانها هم زمان زندگی کردند و انقراض آنها هم این بوده که انسانها آنها را خوردند یعنی اگر این حرفها را ما می زدیم میگفتند خرافی است توضیحی که متون دینی ما دارد، این است که اینها براثر نزاعهای داخلی کشته شدند.
و این همان تصمیمی است که شیطان در ذهن خود دارد یعنی یکی از کارهایی که شیطان میخواهد کند و خیلی مهم است این است که شیطان نمیخواهد حزب الله را منقرض کند و شکست دهد و یک حکومت شیطان بر روی زمین برپا کند اصلا همچین چیزی در ذهنش نیست که شیطان با تمام قدرتش در زمین حاکم شود و یک مؤمن هم روی زمین باقی نماند؛ شیطان میخواهد بین انسانها اختلاف بیاندازد تا همدیگر را بکشند و آن قدر این ماجرا را تکرار میکند تا یک نفر از انسانها روی زمین نماند.
فلسفه ی سلاح کشتار جمعی، فلسفه ی جنگهای این چنینی و چیزهایی که در مورد آرماگدون گفته می شود که همه کشته خواهند شد و.... این است. شیطان دنبال این است مثل همان دوره نابودی نسناس ها که حالا خودش بوده یا نه انسانها را نیز از بین ببرد. پس یادمان باشد آن چیزی که قبل از آدم زندگی میکرده، اگر چه شبیه ما بوده و خیلی هوش بالایی داشته مثل همین شامپانزه که خیلی شبیه ما است. اینها مقدمات حضور و ورود انسان در زمین است به هیچ وجه اینها آدم و فرزندان آدم نیستند. نسل منقطع شده و نسل جدیدی درست شده و نه اینکه در اثر تکامل باشد.
محل زندگی حضرت آدم همین منطقه ی کوفه و نجف بوده یعنی آغاز زندگی بشر از کوفه شکل می گیرد ماجرای سجده ملائک در همین نجف شکل گرفته است آدم اینجا خلق شد؛ البته عرض کردم که در حال برزخی و در یک زندگی برزخی ولی به هر حال
ماجرا از کوفه آغاز میشود و آنجا در واقع مرکز زمین است یعنی اگر شما بخواهید همراه این بحثی که باهم بحث میکنیم یک سیر جغرافیایی هم ببینید اینجا را به عنوان اولین منطقه ی راهبردی جغرافیایی در زمین باید ببینید.تمدن از اینجا شکل گرفت.
نه اینکه فرض کنید تمدنها، گروه های انسانی همین جوری کنار نیل یا کنار دجله و فرات و کنار آمازون درست شد و اینها همین جوری در گذر زمان رشد کردند و گروه های انسانی تشکیل دادند. ما این نظریه را قبول نداریم و به حضرت آدم که در همین سرزمین بوده معتقدیم.
عرض کنم که حضرت آدم اینجا زندگی را آغاز می کند و اصل زندگی بشر از این منطقه است مرکز تمدنی جهان». در آموزش انبیاء ماجراهایی اتفاق افتاد که بازهم نمی توانیم مفصل توضیح دهیم داستان زندگی انسان اگر این باشد که در قرآن کریم می فرماید که حق را میگوید با توحید و با علم شروع می شود این جوری نیست که انسانهایی نمی فهمیدند و یک روزی مثلاً رعد و برق زد ترسیدند بعد رفتند فکر کردند و گفتند یک جادو بعد امثالهم که آخرش رسید به خدا که به خدا برسد به علم امروز یعنی منشأ رعد و برق و آن موقع نمی فهمیدند می گفتند شیطان بوده و جادو بوده بعد انبیاء آمدند گفتند خدا وجود دارد، بعد علما آمدند گفتند منشأ رعد و برق یک عوامل طبیعی است و از خدا نیست ما به این سبک به این قضیه نگاه نمی کنیم
ما میگوییم انسان وقتی به زمین آمد هم عالِم بود و هم موحِّد ما داستانمان با توحید و علم آغاز شد و این طور نبود که بعداً بفهمیم چیست! وظیفه حضرت آدم این بود که نه تنها تعالیم الهی را بلکه حتی زندگی روی زمین را آموزش دهد چون از روی همین باید حرکت به سمت آسمان آغاز شود. از همین نوع زندگی انسان همه چیز بلد بود «علم آدم الاسماء کلها» و همه چیز را یاد گرفته بود.
اینکه قابیل برادرش هابیل را کشت و بلد نبود او را دفن کند، به خاطر این بود که خارج از چارچوب برنامه آدم حرکت کرده بود. یعنی اگر به طور طبیعی می مردند حضرت آدم کفن و دفن را یادشان می داد، قتل را مرتکب شده بود و بعد آن کلاغ به او یاد داد که چگونه این کار را انجام دهد. قربانی هایی که اینها کردند گوسفند و گندم بود. یعنی اینها کشاورز و دامدار بودند نه اینکه کشاورزی و دامداری بعد از مدت ها تازه ایجاد شده باشد و یاد گرفته باشند، چون همه ی این میزانی که برای زندگی خود نیاز داریم، به واسطه انبیاء از روز اول تأمین شده است. در عین حال شیطان هم با آدم و حوا هبوط کرده بود و به زمین آمد. اولین کارش را از یک موضوعی در زمین محکم کرد که هنوز هم ادامه دارد و آن اختلاف بین برادران است که این ابزار شیطان است.
از همان روز اختلاف بین برادران را شروع کنید تا بیاید و به ماجرای حضرت یوسف برسید. دوباره میبینید که در جدی ترین مقطعی که در این تمدن پیگیری میشد که برای مقدمات آخر الزمان شکل بگیرد، اما دوباره شیطان از راه اختلاف بین برادران آمده است.
دوباره همین امروزمان را نگاه کنیم که به ماجراهای شیعه و سنی دامن زدند و هنوز که هنوز است موضوع اختلاف بین انسانها و برادرهاست و شیطان هم از اینجا وارد میشود.
پایان قسمت اول . . .