در این مقاله قصد داریم کتاب روان تازهترین اثر پل بلوم را معرفی کنیم. کتاب روان نوشته پل بلوم، یکی از منابع جامع و جذاب در حوزه روانشناسی است که تاریخچه این علم را از آغاز تا یافتههای معاصر بررسی میکند. این کتاب که بر اساس دوره محبوب "مقدمهای بر روانشناسی" در دانشگاه ییل طراحی شده، نگاهی ساده و داستانمحور به پیچیدگیهای ذهن انسان دارد.
در این کتاب، پل بلوم تلاش میکند تا خواننده را با اصول روانشناسی، نظریات بنیادی، و کاربردهای آن در زندگی روزمره آشنا کند. این کتاب به تازگی توسط نشر نوین منتشر شده است. پل بلوم، استاد روانشناسی دانشگاه تورنتو و استاد بازنشسته دانشگاه ییل، در این کتاب به بسیاری از پرسشهای مهم انسان درباره رفتارها، افکار، و احساسات میپردازد. از دیگر آثار او میتوان به کتابهای "بر ضد همدلی" و "چگونه لذت کار میکند" اشاره کرد. در ادامه خلاصه کتاب روان را خواهید خواند.
هر جنبهای از تفکر، از باورها، خواستهها و احساسات درونیمان تا خودآگاهی و تجربههایمان، همه حاصل یک مغز کاملاً فیزیکی است. این ایده ممکن است غیرطبیعی به نظر برسد. شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد ما به صورت شهودی دوگانهانگار هستیم. حس میکنیم ذهن ما جدا از بدنمان است. ما بدنهایمان نیستیم، بلکه در آنها زندگی میکنیم.
ذهن همان مغز است. این یک ایده قدیمی است، اما با روشهای مدرن علوم اعصاب میتوانیم آن را دقیقتر بررسی کنیم. ابزارهایی مانند fMRI به ما این امکان را میدهند که فعالیت مغز را در هنگام فکر کردن به موضوعات مختلف مشاهده کنیم. حتی به نقطهای نزدیک شدهایم که با مشاهده اسکن مغز، میتوان فهمید فرد دقیقاً به چه چیزی فکر میکند. همچنین میدانیم که آسیب به مغز میتواند جنبههای بسیار خصوصی و انسانی ما را از بین ببرد، مانند خودکنترلی یا برخی احساسات.
با این حال، این که بدانیم ما موجوداتی فیزیکی هستیم، لزوماً تغییر زیادی ایجاد نمیکند. هنوز نمیدانیم مغز چگونه ذهن را به وجود میآورد. این یکی از اسرار عمیق روانشناسی است که فیلسوف دیوید چالمرز آن را «مسئله دشوار خودآگاهی» نامیده است. چگونه یک توده خاکستری فیزیکی میتواند درد، لذت، عشق، نفرت و همه این احساسات را به وجود آورد؟ این احتمالاً دشوارترین مسئلهای است که وجود دارد.
بلوم توضیح میدهد: «وقتی به مردم میگویم ذهن همان مغز است، واکنشهای مختلفی نشان میدهند. برخی فلاسفه و روانشناسان معتقدند این به معنای عدم وجود اراده آزاد یا مسئولیت اخلاقی است. برخی دیگر، این ایده علمی را رد میکنند، زیرا میترسند چنین رویکرد فیزیکی به ذهن، ارزش انسانی ما را کاهش دهد یا ما را به ماشینهایی ساده تقلیل دهد. من با هر دو دیدگاه همدلی دارم، اما موافق نیستم. نظر من، که در کتاب روان هم مطرح کردهام، این است که میتوان به یک حد وسط رسید. دیدگاه علمی روانشناسی مدرن کاملاً با وجود انتخاب، اخلاق و مسئولیتپذیری سازگار است.»
بلوم در بخش ابتدایی کتاب، تفاوت میان روانشناسی و عصبشناسی را با مثالی روشن توضیح میدهد. او میگوید اگر ماشین شما خراب شود، به مکانیک نیاز دارید نه یک فیزیکدان. مشابه این مثال، روانشناسی تلاش میکند تعاملات میان بخشهای مختلف ذهن و چگونگی ایجاد احساسات و افکار پیچیده را بررسی کند، در حالی که عصبشناسی روی عملکرد بخشهای مغز تمرکز دارد.
یکی از موضوعات جذاب این بخش، "مسئله دشوار آگاهی" است که توسط فیلسوف دیوید چالمرز مطرح شده است. بلوم توضیح میدهد که عصبشناسی هنوز نتوانسته توضیح دهد که چگونه تجربیات ذهنی به احساس و آگاهی تبدیل میشوند. آگاهی، موضوعی که تا پیش از این در حیطه فلسفه قرار داشت، اکنون به یکی از موضوعات اصلی روانشناسی تبدیل شده است.
یکی از بحثهای مهم کتاب، تقابل میان طبیعت و تربیت است. بلوم در این بخش از استعارهای برای توضیح این موضوع استفاده میکند: نوزادان مانند تلفنهای همراهی هستند که با برنامههای پایهای به دنیا میآیند. این استعاره به مفهوم ذاتیگرایی اشاره دارد که معتقد است انسانها با برخی تواناییهای اولیه متولد میشوند. در مقابل، نظریه تجربهگرایی (امپریسیسم) باور دارد که تمام دانش و تواناییها از طریق محیط و تجربه به دست میآید.
بلوم همچنین به نظریات ژان پیاژه، روانشناس رشد، میپردازد. پیاژه معتقد بود که نوزادان با تواناییهای ابتدایی متولد میشوند و این تواناییها با گذشت زمان و تجربیات گسترش مییابند. این بخش، بررسیهای جالبی از نحوه واکنش نوزادان به محرکهای محیطی و نتایج آزمایشهای مرتبط ارائه میدهد.
در بخش دیگری از کتاب، بلوم به بررسی انگیزههای انسانی میپردازد و توضیح میدهد که این انگیزهها میتوانند بیولوژیکی، احساسی، فرهنگی یا ترکیبی از این عوامل باشند. او به آزمایش معروف ادوارد ثورندایک اشاره میکند که نشان میدهد انگیزههای افراد فراتر از لذتجویی یا اجتناب از درد است و به ارزشها و اصول اخلاقی آنها بستگی دارد.
بلوم همچنین نظریات ویلیام جیمز، یکی از پیشگامان روانشناسی، را بررسی میکند. جیمز معتقد بود که رفتارهای غریزی، نقش مهمی در انگیزههای انسانی دارند، اما این رفتارها به تنهایی کافی نیستند و عوامل فرهنگی و احساسی نیز در شکلگیری انگیزهها تاثیرگذارند.
یکی از موضوعات مورد بحث در کتاب، تعصبات شناختی انسان است. بلوم توضیح میدهد که چرا افراد تمایل دارند خود را برتر از دیگران بدانند. برای مثال، بیشتر افراد خود را رانندهای بهتر از حد متوسط تصور میکنند یا باور دارند که کمتر از دیگران متعصب هستند. این پدیده که به "تعصب مثبت به خود" معروف است، نشاندهنده تمایل انسان به بزرگنمایی ارزشهای مثبت خود است.
بلوم همچنین مفهوم "خطای اساسی انتساب" را توضیح میدهد که به تمایل افراد برای نسبت دادن رفتار دیگران به شخصیتشان و نه شرایط محیطی اشاره دارد. او پیشنهاد میکند که آگاهی از این تعصبات و تلاش برای کاهش آنها میتواند به تصمیمگیری بهتر و خوشبختی بیشتر منجر شود.
یکی از بخشهای جذاب کتاب، بررسی موضوع خوشبختی است. بلوم تاکید میکند که روابط قوی و حمایت اجتماعی از مهمترین عوامل خوشبختی هستند. او به یافتههای یک مطالعه جهانی اشاره میکند که نشان میدهد افراد خوشبخت معمولاً روابط اجتماعی قوی، درآمد مناسب، سلامت جسمانی خوب، و خواب کافی دارند.
بلوم همچنین به روانشناسی مثبت میپردازد و توضیح میدهد که چگونه این شاخه از روانشناسی به بررسی عوامل موثر بر خوشبختی و زندگی خوب میپردازد. او تاکید میکند که خوشبختی تنها در داشتن رفاه مادی خلاصه نمیشود و عواملی مانند کمک به دیگران و انجام کارهای خیریه نیز میتوانند حس خوشبختی را تقویت کنند.
کتاب "روان" با ترکیب داستانپردازی، مثالهای واقعی و بررسیهای علمی، دریچهای جدید به دنیای روانشناسی باز میکند. این کتاب نهتنها برای علاقهمندان به روانشناسی، بلکه برای هر کسی که به دنبال درک بهتر ذهن و رفتار انسان است، منبعی ارزشمند محسوب میشود. پل بلوم با زبانی ساده و روان، پیچیدگیهای علم روانشناسی را برای خواننده قابلفهم میکند و او را به تفکر درباره پرسشهای بنیادی انسان دعوت میکند. اگر به دنبال کتابی هستید که شما را با عمق روانشناسی آشنا کند و در عین حال جذاب و آموزنده باشد، کتاب روان که توسط نشر نوین به فارسی ترجمه شده است، انتخابی عالی است.