فیودور داستایوفسکی، نویسنده شهیر و پر آوازه روسی بود که در قرن نوزدهم میلادی رمان ها و داستان های بسیار مشهور و محبوبی نوشت. او زندگی پر فراز و نشیبی داشت و اگر چه ناملایمات زندگی اش کم نبودند و در دوره هایی او را منزوی کردند یا به سختی کشاندند، با این همه می توان از او به عنوان یک نویسنده جاویدان نام برد.
فیودور داستایوفسکی نویسنده داستان های کوتاه، فیلسوف، رمان نویس، مقاله نویس و ژورنالیستی متولد روسیه بود. او در سال 1821 متولد شد و سال 1881 چشم از جهان فرو بست. آثار داستایوفسکی برای هر کسی که اندکی به ادبیات و رمان علاقه داشته باشد آشنا است. داستایوفسکی در آثار خود، ابعاد مختلف روان و روحیات بشر را در بستر سیاسی، اجتماعی و مذهبی سده نوزدهم (یعنی قرنی که در آن می زیست) در روسیه را به دقت مورد مطالعه قرار می دهد و در آثار مختلف او می توان از فلسفه و مذهب و چالش های آن روز رد پایی یافت.
داستایوفسکی در طی زندگی خود آثار ارزشمند زیادی از خود به جای گذاشت. داستایوفسکی 11 رمان بلند و 3 رمان کوتاه و 17 داستان کوتاه نوشت که در کنار آثار دیگر او را به نویسنده ای مشهور و متفکر تبدیل کرد. بیشتر منتقدان و ادیبان او را یکی از بهترین نویسنده های روانشناسی ادبیات جهان می دانند. او کتابی به نام یادداشت های زیرزمینی دارد که به عنوان یکی از اولین آثار اگزیستانسیالیستی به حساب می آید. امروزه کتاب های فیودور داستایوفسکی به 170 زبان زنده جهان ترجمه شده اند و خوانده می شود. از دیگر آثار مشهور او می توان به جنایت و مکافات، قمارباز، ابله، جن زدگان، جوان خام، برادران کارامازوف، خانم صاحبخانه، خاطرات خانه اموات، همیشه شوهر و آزردگان اشاره کرد.
داستایوفسکی در خانواده ای تحصیل کرده اما نه چندان ثروتمند چشم به جهان گشود. پدر او دکتر میخائیل داستایوفسکی بود و مادرش ماریا داستایوفسکی نام داشت. او فرزند دوم خانواده داستایوفسکی بود. خانه داستایوفسکی ها در مجاورت بیمارستان ماریینکسی قرار داشت که بیمارستانی مخصوص مردم فقیر و نیازمند بود. در واقع کودکی فیودور داستایوفسکی در محله ای فقیر و فرودست که مملو از افراد طبقات پست جامعه بود گذشت. او در نوجوانی شیفته ادبیات شد و تربیت و سرگرمی های کودکی او در این گرایش و علاقه بی اثر نبود.
فیودور داستایوفسکی پرستاری داشت که در 3 سالگی برای فیودور کوچک کتاب داستان های حماسی می خواند و افسانه های جن و پری را برای او تعریف می کرد و این سرگرمی ها و کتاب خوانی ها او را به دنیای داستان و اساطیر و افسانه ها و کتاب ها جذب کرد و او را جهت داد تا سال ها بعد وقتی در رشته مهندسی فارغ التحصیل شد به سراغ علاقه اش به ادبیات برگردد. مادر او سعی می کرد با استفاده از کتاب مقدس به فیودور 4 ساله خواندن و نوشتن یاد بدهد و این اشتیاق روز به روز در او بیشتر می شد.
والدین فیودور داستایوفسکی بسیاری از نویسندگان مشهور و معروف را به او معرفی کردند. فیودور با درژاوین، کارامزین و پوشکین در خانه آشنا شد. داستان های ادبیات گوتیک آن رادکلیف، آثار رمانتیک گوته و شیلر، حماسه های هومر و یونان، داستان های والتر اسکات و سروانتس فیودور داستایوفسکی را از کودکی تا نوجوانی اش در بر گرفته بودند. گفته می شود پدر فیودور داستایوفسکی یعنی دکتر میخائیل در امر آموزش بسیار سختگیر بود با این همه فیودور پیشرفت و شکوفایی تخیلات و افکارش را مدیون آن می دانست و اعتقاد داشت داستان هایی که آنها شب ها بر بالین او می خواندند در این امر تاثیر زیادی داشته است.
فیودور داستایوفسکی، نویسنده شهیر روسی در سال 1381 در شهر مسکو پایتخت روسیه به دنیا آمد. او از ابتدای کودکی به ادبیات و داستان علاقه فراوانی داشت آنچنان که از همان سن از طریق قصه ها و افسانه هایی در مورد سرزمین جن ها و پریان به ادبیات علاقه مند شد و بعدها آثار نویسندگان روس و دیگر نویسندگان و ادیبان خارجی را مطالعه کرد و این مطالعات بر علاقه و کشش او بر ادبیات داستانی افزود. داستایوفسکی خیلی زود و در 15 سالگی مادرش را بر اثر سانحه ای از دست داد. در همین سال بود که مدرسه را ترک کرد و به انستیتو آموزشی مهندسی نظامی نیکولایف رفت و مشغول تحصیل در رشته مهندسی شد.
فیودور داستایوفسکی به مهندسی ممتاز تبدیل شد و زندگی خوبی برای خود تشکیل داد. او گاه و بی گاه در اوقات فراغت به ترجمه آثار ادبی و کتاب های خارجی می پرداخت. او در میانه دهه سوم زندگی خود، اولین رمان را با نام مرد فقیر به رشته تحریر درآورد که باعث شناخته شدن او و راه یابی به دپارتمان ادبی سنت پترزبورگ شد. 9 سال بعد به دلیل عضویت در یک کلوپ ادبی که موضوع بحث اعضای آن کتاب های ممنوعه و ضد روسیه تزاری بود دستگیر شد و پس از آن حکم اعدام برای او صادر شد اما به طرز عجیب و معجزه آسایی در واپسین لحظات حکم تغییر پیدا کرد و تئودور داستایوفسکی اعدام نشد و نجات پیدا کرد تا از بزرگترین نویسندگان شهیر روسی شود.
البته او به مدت 4 سال به اردوگاه کار زندان سیبری تبعید شد. پس از این که تبعید و حبس او پایان یافت به عنوان یک ژورنالیست به روزنامه نگاری پرداخت و به کار چاپ مجلات و ویرایش متون مشغول شد. بعد از مدتی مجموعه نوشته ها خود را در کتابی گردآورد و به عنوان خاطرات یک نویسنده آن را چاپ کرد. بعد از مدتی فیودور داستایوفسکی تصمیم گرفت به سفری دور اروپای غربی برود. در این مدت به طرز اسفباری به قمار اعتیاد پیدا کرد که این اعتیاد باعث شد مشکلات مالی جدی و شدیدی گریبانگیر او شود. تا حدی که مجبور بود برای اندکی پول دست به دامان دیگران شود اما توانست خود را از این شرایط بیرون بکشد و راه خود را بازیابد.
افکار فیودور داستایوفسکی تحت تاثیر بسیاری از بزرگان و نویسندگان و فیلسوفان اروپایی بود. ردی از افکار گوگول، آگوستین، پوشکین، بالزاک، شکسپیر، دیکنز، پو، افلاطون، هوگو، سروانتس، لرمانتوف، هرتسن، کانت، هگل،شیلر، بلینسکی، سولوویف، با کوین، هافمن، شن و میکویچ را می توان در افکار و آثار فیودور داستایوفسکی دید. جالب است که نوشته های داستایوفسکی نه تنها در روسیه بلکه در خارج از مرزهای روسیه هم خوانندگانی جدی و پیگیر داشت و بر ذهن آنان تاثیر می گذاشت. رد پای تفکرات او را می توان در آثار بزرگان و نویسندگان بعد از خودش، مثلا در آثار فردریک نیچه، ژان پل سارتر و آنتوان چخوف دید. حتی رد برخی از تجربیات او در طول کودکی اش و اتفاقاتی که دیده است در آثارش پیدا است. روزی یک خلافکار مست به یک دختر 9 ساله تجاوز کرد، از فیودور خواسته شد تا به دنبال پدرش برود و او را برای درمان دخترک بیاورد. چنانکه قابل انتظار است این اتفاق چنان تاثیری روی فیودور گذاشت که بعدها می توانیم درون مایه این اتفاق را در آثاری مثل برادران کارامازوف، جنایت و مکافات و داستان جن زدگان ببینیم.
اگر به لیست آثار این نویسنده شهیر روسی نگاه کنید آثار معروفی را می بینید و حتی اگر آنها را نخوانده باشید محال است حداقل اسم چند تای آنها را نشنیده باشید. از او رمان های کوتاه و بلند، داستان های کوتاه، مقاله، شعر، اپیگرام و جزواتی باقی مانده است. مجموعه نامه هایی که توسط او به نگارش درآمده اند 700 نامه تخمین زده می شود که البته امروزه بیشتر آن نامه ها و مکاتبات در دسترس نیست. یکی از جذابیت ها و ویژگی های آثار فیودور داستایوفسکی روایت به شیوه چند صدایی است که داستان ها صرفا از دید یک نفر روایت نمی شود بلکه چند نفر به طور همزمان به روایت آنچه که روی می دهد می پردازند و هر کس از نقطه نظر و دیدگاه خود آنچه را می بیند و حس می کند را بیان می کند.
منتقدان اغلب آثار داستایوفسکی را سرشار از مضامین فلسفی و مسائل آن می دانند. اگر آثار اولیه او را مطالعه کنید به صراحت می بینید که تضاد های جامعه خود، تفاوت های طبقاتی و مخصوصا تفاوت بین فقیر و غنی را به خوبی بیان کرده است و آن را با توجه به اندیشه های رئالیسم و طبیعت گرایی نقد می کرد. تاثیر تجربیات کودکی و نوجوانی و حتی افکار و داستان های دیگر نویسندگان در آثار فیودور داستایوفسکی دیده می شود اما هر چه جلوتر می رود رنگ می بازد. پرداختن به مضامین مذهبی با رگه هایی از ارتدوکس روسی و سوال هایی که بشر از خود و باورهای خود می پرسد، لحظاتی معنوی (نه به معنای مذهبی) و تاملاتی الهیاتی در نوشته های داستایوفسکی به چشم می خورد. به خصوص در دوران پس از تبعید و زندان و آثاری که بعد از آن نگاشته است رد پای مذهب به چشم می خورد.
گاهی در برخی از آثار او می توان رگه هایی از رمانتیسیسم و طنز و حتی سبک گوتیک را پیدا کرد که بی شک ریشه در داستان های کودکی او دارد. فیودور داستایوفسکی گاها از جزییات زندگی خود در نوشتن برخی از رمان ها استفاده کرده است و آثاری از سرخوردگی های کودکی در مدارس شبانه روزی گران قیمت و مواجهه با همسن و سالان ثروتمندش را می توان در برخی نقاط داستان ها دید. تضاد طبقاتی و تحقیر و ناراحتی حول این موضوع در برخی کاراکترهای داستان های داستایوفسکی مشهود است. او در داستان های خود از موضوعات روان شناختی و جامعه شناسی نگذشته است و اتفاقا به آنها بسیار پرداخته است. مضامینی مثل فقر، خودکشی، کشمکش های اخلاقی درونی، عذاب وجدان، پنهان کاری، حیله گری، قتل، روابط پدر و فرزندی در آثار او به وضوح به چشم می خورد.
یکی از مشهورترین آثار فیودور داستایوفسکی که تا به حال از روی آن اقتباس های متعددی در قالب های مختلف هنری صورت گرفته است رمان جنایت و مکافات داستایوفسکی است. در این رمان داستایوفسکی به روایت زندگی یک مرد زندانی به نام رادئون راسکولنیکوف می پردازد که ظاهرا بی اختیار و بدون نقشه و قصد قبلی یک زن ربا خوار و خواهر او را می کشد و جسد آنها را در جایی پنهان می کند تا کسی از این ماجرا بویی نبرد. راسکولنیکوف بعد از مدتی به خاطر عذاب وجدان و پنهان کاری دچار پریشانی افکار و سوء ظن می شود و نسبت به هر کس که به ملاقات او می آید مشکوک و بدبین می شود و به نوعی دچار پارانویا می گردد و ترس اینکه نکند کسی به راز خونین او پی برده باشد مدام او را دنبال می کند و بر تمام زندگی اش سایه می افکند تا حدی که راسکولنیکوف را به جنون می کشاند. این رمان با استقبال خوبی روبرو شد و بعضی از منتقدان ادبی از جمله استراکوف اعتقاد داشتند که فیودور داستایوفسکی در این رمان به خوبی توانسته است تصویر واقعی و حقیقی از یک شهروند روسی را به مخاطب ارائه دهد.
برادران کارامازوف اثر مشهور دیگر فئودور داستایوفسکی است که آخرین کار ادبی او در زمینه رمان محسوب می شود و طولانی ترین آنها هم هست چرا که 800 صفحه دارد و در 12 کتاب به رشته تحریر درآمده است. رمان برادران کارامازوف داستان 3 برادر به نام آلیوشا کارامازوف، ایوان کارامازوف لائیک و بی دین و دیمیتری کارامازوف که سرباز است را روایت می کند. در اول رمان داستایوفسکی خانواده کارامازوف ها را معرفی می کند و سپس به سراغ بقیه داستان می رود. طرح اصلی داستان مربوط به مرگ فئودور کارامازوف پدر این 3 پسر است و در طی این رمان داستایوفسکی بحث هایی معنوی، روحانی، الهیاتی و فلسفی را مطرح می کند و در خلال صحبت های پدر زوسیما با آلیوشا پسر کوچک خانواده کارامازوف ها، به استدلال های فلسفی و مذهبی و حتی سوال از باورهای خویش می پردازد.