رمانهای عاشقانه و عرفانی بسیاری توسط نویسندههایی با ملیتهای گوناگون به رشته تحریر در آمده است، اما کتاب ملت عشق یک عاشقانه عرفانی میباشد که عشق را از زوایای گوناگون و شخصیتهای متفاوت به تصویر میکشد. داستان کتاب ملت عشق در دو زمان کاملا متفاوت از یکدیگر یک مضمون را روایت میکند که جذابیت رمان را دو چندان می کند.
کتاب ملت عشق توسط الیف شاکاف نوشته شده است که یک نویسنده ترک می باشد، به دو زبان ترکی و انگلیسی نوشته شده و به بسیاری از زبان های زنده در دنیا ترجمه شده است. این کتاب جزو پرفروش ترین رمانها میباشد که حدود 500 بار به چاپ رسیده است و مقام پر فروشترین رمان عاشقانه ترکیه را کسب کرده است.
به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق
خود به تنهایی دنیایی است عشق
یا درست درمیانش هستی، در آتشش
یا بیرونش هستی، در حسرتش
کتاب ملت عشق داستانی است تماما عرفانی که در خلال رمان درگیریها و کشمکشهای ذهن انسان امروزی را نیز به تصویر می کشد. این کتاب زندگی شمس تبریزی را روایت میکند که در پی یافتن ۴۰ اصل صوفیان روانه سفری طولانی می شود. شمس تبریزی در طول سفر خود با اشخاص متفاوتی برخورد می کند که به گونهای درگیر قوانین خود ساخته زندگی شدهاند. او به هر شخصیتی پندهایی برای رهایی از قید و بند زندان فکر خود می دهد.
در پایان این سفر که هدف اصلی سفر کردن شمس می باشد، با مولانا که علم و طریقتش زبانزد خاص و عام شده ملاقات می کند. در پی اتفاقات متعددی مولانا و شمس ۴۰ اصل صوفی را کشف می کنند. البته ناگفته نماند که شمس علاوه بر محبوبیت، دشمنان بسیاری نیز دارد و گاهی دشمنان وی، از دوستان هم بیشتر بودهاند.
همانطور که قبلا گفتیم، کتاب ملت عشق داستان دو زندگی را در بازههای زمانی متفاوت بیان می کند. داستان دیگر رمان ملت عشق روایتگر زندگی الا روبینشتاین میباشد. الا یک زن خانهدار آمریکایی است که صاحب ۳ فرزند میباشد و سالها پیش در رشته ادبیات انگلیسی فارغ التحصیل شده و به تازگی کار ویراستاری رمانی را پذیرفته است. رمانی که ویرایش آن به عهده الا روبینشتاین گذاشته شده، داستان زندگی شمس تبریزی و سفر دور و دراز او میباشد. الا بعد از چندین سال زندگی مشترک تمام عواطف و هیجانات زندگی خود را از دست داده و دچار روزمرگی شده است. خواندن رمان باعث می شود که برگ جدیدی در زندگی او باز شود و دید جدید و متفاوتی نسبت به زندگی داشته باشد.
محتوای کتاب ملت عشق برگرفته از زندگی شمس تبریزی و مولانا می باشد اما به طور کامل دقیق و مستند نیست. کسی که زندگی شمس تبریزی را به طور کامل مطالعه کرده باشد متوجه تفاوتهایی در این داستان خواهد شد. اگر شما شخصی هستید که به داستان های عارفانه و زندگی شمس تبریزی علاقه مند هستید خرید کتاب ملت عشق را پیشنهاد می کنیم. این رمان، روایات و اتفاقات را از زبان ۱۸ نفر بیان می کند که باعث می شود رمان مانند دیگر داستان ها حالتی یکنواخت و کلیشهایی نداشته باشد.
در اصل قرن بیستم فرق چندانی با قرن سیزدهم ندارد. هر دوی این قرنها را در کتابهای تاریخ اینطور ثبت خواهند کرد: قرن اختلافهای دینی که مثل و مانند آن دیده نشده است، مبارزه های فرهنگی، پیش داوری ها و سوءتفاهم. در چنین روزگاری عشق صرفا کلمه ای لطیف نیست، خود به تنهایی قطب نمایی است.
(ملت عشق-صفحه 31)
شمس گفت: «از این رو ممکن است حرفی که از دهان یکی مانند عسل بیرون می ریزد، به گوش دیگری همچون زهر برسد. حال آنکه خدا زبان را ننگرد، روان را بنگرد. آداب دانان دیگرند. ملت عاشقان سوخته از همه دینها جدا است. درون دلها را خدا می داند، نه ما. از این رو سکوت میکنیم و کسی را نمیآزاریم. مذهب ما یکی است. آن هم خداست.»
(ملت عشق-صفحه 86)
-قاعده اول: کلماتی که برای توصیف و بیان پروردگار خود به کار می بریم، مانند آینه ای است که خود را در آن می توانیم ببینیم. هنگامی که نام خدا را می شنوی ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرم آور به ذهنت بیاید، به این معنا است که تو نیز بیشتر مواقع در ترس و شرم به سر می بری. اما اگر هنگامی که نام خدا را می شنوی ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید، به این معنا خواهد بود که این صفات در وجود تو نیز فراوان است.»
-قاعده ششم: اکثر درگیری ها، پیش داوری ها و دشمنی های این دنیا از زبان، منشاء می گیرد. تو خودت باش و به کلمه ها زیاد بها نده. راستش، در دیار عشق زبان حکم نمی راند. عاشق بی زبان است.
-قاعده چهلم: عمری که بی عشق بگذرد، بیهوده گذشته است. نپرس که آیا باید در پی عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی، یا عشق جسمانی؟ از تفاوت ها تفاوت می زاید. حال آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد. عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست درمیانش هستی، در آتشش، یا بیرونش هستی، در حسرتش.
هشدار: خطر لو رفتن داستان
کتاب ملت عشق پایان بسیار قوی و شگفت انگیزی دارد و در عین حال غیر مترقبه بودن آن باعث می شود ذهن خواننده را تا مدتها درگیر خود کند. در پایان داستان شمس تبریزی به دست عدهای از اهالی قونیه کشته میشود و مولانا مدت طولانی به سوگ شمس می نشیند.
الا روبینشتاین نیز از طریق ایمیل با نویسنده کتاب آشنا می شود، در طی مکالمات مجازی و چند قرار ملاقات دید کاملا متفاوتی برای ادامه زندگی پیدا می کند. الا در نهایت از همسرش طلاق می گیرد و با زاهارا نویسنده رمان به قونیه سفر می کند.
ما زبان را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را